نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 گروه رفتار حرکتی و روانشناسی ورزشی، دانشکده ادبیات، علوم انسانی و اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 گروه رفتار حرکتی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه الزهرا، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background and Aims The present study aims to investigate the effect of the SPARK training program on some neuropsychological and motor performance variables in the Movement Assessment Battery for Children - Second Edition (MABC-2) in male children with developmental coordination disorder (DCD).
Methods This is a quasi-experimental study with a pre-test/post-test design. Participants were 28 school-aged boys diagnosed with DCD (based on the fourth edition of the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders) from elementary schools (1-4th grades) in District 22 of Tehran, Iran. They underwent the MABC-2 tests as a pretest assessment. Then, they were divided randomly assigned to training (n=14, mean age: 8.6±1.39 years) and control (n=14, mean age: 8.11±1.15 years) groups. The training group performed the SPARK training program at 16 sessions of 45 minutes, three sessions per week. At the end of the training sessions, participants completed the posttest assessment. Data analysis was performed using analysis of covariance.
Results The training significantly improved motor performance in domains of manual dexterity (Placing pegs, drawing a trail), ball skills (catching with both hands, throwing a bean bag onto mat), and balance (One-board balance, heel-to-toe walking forwards, hopping on mats) (P<0.05), but there was no significant change in manual dexterity test of threading lace (P>0.05).
Conclusion It seems that the SPARK training program can improve some neuropsychological and motor performance indices in male children with DCD.
کلیدواژهها [English]
Introduction
Developmental Coordination Disorder (DCD) in children refers to coordination problems that affect their school and social performances without having any neurological disease or a specific medical problem. The range of these problems is very wide and may vary from the problem of walking in a straight line to the problem of writing. These children have difficulty doing their personal chores, such as changing clothes and doing some daily activities. It is also difficult for them to do physical activities in sports classes. The present study aims to investigate the effect of the SPARK training program on neuropsychological and motor performance of male children with DCD in the movement assessment battery for children – second edition (MABC-2).
Materials and Methods
This is a quasi-experimental study with a pre-test/post-test design. Participants were 28 school-aged boys with DCD from elementary schools (grades 1-4) in District 22 of Tehran, Iran. The DCD in participants was diagnosed based on the fourth edition of the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders. Then, they underwent the MABC-2 tests as a pretest evaluation. Based on it’s the scores, they were randomly assigned to training (n=14, mean age: 8.6±1.39 years) and control groups (n=14, mean age: 8.11±1.15 years). The training group performed the SPARK training program for 16 sessions, three sessions per week. The program was designed by considering the problems of children with DCD related to static and dynamic balance movements, coordinated and simultaneous movements and identification of different directions, weakness of body posture, etc. The SPARK training program included strengthening activities, games, and exercises for children to provide physical fitness and motor skills, along with enjoying physical activity at high levels. Each session took 45 minutes divided into four parts: 10 minutes of warm-up, 15 minutes of movement skills training (such as jump rope, hopscotch game, uncle chain-weaver game), 10 minutes of manual skills training (such as hitting the ball, aiming and throwing the ball into the basket, bowling|), and finally 10 minutes of cooling down. The control group had their routine activities during this period. At the end of the training sessions, participants completed posttest assessments. Data analysis was performed using analysis of covariance.
Results
The results showed that the training significantly improved the performance of children in placing pegs, drawing a trail, catching with both hands, throwing a bean bag into a mat, one-board balance, heel-to-toe walking forwards, hopping on mats (P<0.05), but there was no significant change performance in threading lace (P>0.05).
Conclusion
In this study, significant changes in children were observed in placing pegs, drawing a trail, catching with both hands, throwing a bean bag into a mat, one-board balance, heel-to-toe walking forwards, and hopping on mats. Therefore, it can be said that the selected SPARK training can improve some neuropsychological and motor performance of children with DCD.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
All ethical principles such as obtaining informed consent from the participants, the confidentiality of their information, and allowing them to leave the study, were considered. Ethical approval was obtained from the Research Ethics Committee of University of Qom (Code: IR.QOM.REC.1400.009).
Funding
This study was extracted from the PhD thesis of the first author registered by the Department of Human Science, Islamic Azad University, Science and Research Branch. This research did not receive any specific grant from funding agencies in the public, commercial, or not-for-profit sectors.
Authors' contributions
The authors contributed equally to preparing this article.
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
Acknowledgments
The authors would like to thank the families of children participated in this study for their cooperation.
مقدمه
اختلال هماهنگی رشدی برای توصیف کودکانی به کار میرود که بدون وجود بیماری عصبی و یا مشکل پزشکی خاص، مشکلاتی در هماهنگی دارند که این مشکلات در عملکرد تحصیلی و اجتماعی آنها تأثیر میگذارند. دامنه این مشکلات بسیار وسیع بوده و ممکن است از مشکل حرکت روی یک خط راست تا مشکل نوشتاری متغیر باشد. این کودکان در انجام کارهای شخصی خود، ازقبیل تعویض لباس و برخی از فعالیتهای روزمره با مشکل روبهرو هستند و نیز انجام فعالیتهای بدنی در کلاسهای ورزشی برای آنها دشوار است [1]. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی، برای شرکت در فعالیتهایی که مستلزم پاسخ بدنی و حرکتی است تمایلی ندارند و نوعی کمتحملی، ناکامی و عزت نفس پایین در آنها مشاهده میشود [2]. همچنین در استفاده بهینه از زمان، اتمام تکالیف، ادراک لمسی و مهارتهای ادراکیحرکتی مشکل دارند [3].
با وجود شیوع نسبتاً بالای اختلال هماهنگی رشدی، علت شناسی واحدی برای آن وجود ندارد. بررسی منابع نشان میدهد بهطورکلی 2 مجموعه از نظریهها، درباره تشریح علت این اختلال ذکر شده است که عبارتاند از: نظریههای تأخیر رشدی و آسیبهای مغزی و نظریههای عصبشناسی شناختی [4]. درمورد نظریه دوم پیشرفتهای فناوری در درک زیرساختهای عصبی فرایندهای حرکتی و تعامل پویای مغز و محیط طی دوران رشد، کمک کرده است (مانند مطالعات تحریک مغناطیسی، مغز، موجنگار الکتریکی مغز، تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی و پتانسیلهای وابسته به رخداد). یکی از ابزاری که از لحاظ عصبشناختی امکان بررسی فرایندهای شناختی حین اجرای تکالیف مختلف را میدهد، ابزارهای ادراکی حرکتی و شناختی است [5, 6, 7, 8].
طبق مدلی که مورتون ارائه کرده است، تصور میشود مشکلات کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی بایستی در 3 سطح، بیولوژیک، شناختی و رفتاری مورد توجه قرار بگیرند. مشکلات رفتاری مشاهدهشده، مانند نوشتن، تعادل، چالاکی دستی، هماهنگی و تخمین زمانی ضعیف، متعاقب مشکلات در سطح بیولوژیک و شناختی (طرحریزی حرکتی، اجرای حرکتی، بازخورد، زمانبندی)، ایجاد میشوند.
در ابتدا، ادبیات مربوط به اختلال هماهنگی رشدی بر بررسی نقصهای رفتاری تکیه داشتند و اعتقادشان این بود که سیستم حسیحرکتی، عملکرد غیرعادی دارد. بررسیها مطالعه دیازپرز و همکاران [9] نشان داده است که عملکرد افراد مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در زمینههای دقت حس حرکتی، ادراک بینایی، تعادل ایستا و کنترل وضعیت بدنی، کنترل توجهی، قدرت، تغییرپذیری زمانی و فضایی و آمادگی حرکتی ضعیف است.
عمدهترین موضوعی که در سطح شناخت مورد بررسی قرار میگیرد، عملکرد اجرایی است. عملکرد اجرایی به سیستم کنترلی مرتبه بالا اشاره میکند که موقعیتهای جدید را مدیریت میکند و شامل طرحریزی/تصمیمگیری، تصحیح خطا، حافظه جاری، تغییر توجه و ترتیبدهی تطبیقی است [3]. کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی اغلب در تکالیف پیچیده مشکل دارند. همچنین در تشخیص خطا و حافظه جاری [10] ضعیفتر هستند. تمامی این موارد شامل پردازشهای عملکردی هستند که زیر سایه عملکرد اجرایی انجام میشوند. بنابراین میتوان گفت عملکرد اجرایی در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی، پایینتر از سطح مطلوب است [11].
بازداری پاسخ یکی دیگر از جنبههای عملکرد اجرایی است. یافتههای مطالعات محدودی که در این زمینه انجام شده است، نشان میدهد کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در تکالیف بازداری پاسخ دستی نسبت به همتایان خود خطاهای بیشتری دارند [12]. یافتههای میرابلا و همکاران [13] نیز به نقص بازداری در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی اشاره میکند. مشکلات همراه با سازماندهی و یکپارچهسازی این سازوکار کنترل شناختی ممکن است بهطور معناداری به تطابق موفق با اجرای تکالیف روزانه آسیب بزند. کوئرن و همکاران تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی مربوط به تکلیف برو/نرو را بررسی و گزارش کردند، کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی به شکل معناداری فعالیت شیار قدامی قویتری و فعالیت پیشپیشانی ضعیفتری برای بازداری پاسخ و تشخیص خطا نسبت به همتایان خود داشتند. این 2 ناحیه برای بازداری و تشخیص خطا نقش کلیدی دارند [14].
ازجمله مشکلاتی که کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی با آن روبهرو هستند، نقص در کارکردهای اجرایی و حسیحرکتی است. چنانچه بتوان ازطریق فعالیتهای ورزشی به این کودکان کمک کرد، میتوان امید داشت که در سنین پایین و در همان دوران ابتدایی درمان شوند یا از شدت اختلالشان کاسته شود و در آینده با مشکلات کمتری روبهرو شوند. یکی از عواملی که نقش مهمی در افزایش فرصتهای تمرینی مناسب برای مهارتهای حرکتی و مفاهیم حرکتی میتواند داشته باشد، بازی و فعالیت بدنی است [15]. باتوجهبه نقش بازی و فعالیت بدنی بر رشد جسمانی و حرکتی، شناختی و عاطفی، به نظر میرسد بازی بهعنوان یک عامل مؤثر در برنامه آموزشی میتواند لحاظ شود [16].
باتوجهبه مدل پیشنهادی مورتون [17] و تضاد تحقیقاتیای که در این زمینه بیان شده است و همچنین استفاده از ابزارهای جدید و دقیق به دنبال پاسخ به این سؤال هستیم که «آیا مداخلههای حرکتی مبتنی بر کسب تجربه در سطح رفتار (حرکتی)، توانایی اثرگذاری بر زیرساختهای شناختی را دارند». همچنین باتوجهبه کمبود تحقیقاتی که همزمان مهارتهای شناختی و حرکتی را با ارائه برنامه تمرینی ویژه کودکان دارای مشکل هماهنگی حرکت بررسی کرده باشند، بر آن شدیم تا این موضوع را بررسی کنیم که «آیا با اجرای منظم یکسری تمرینات درقالب بازی در دوران کودکی میتوان این اختلالات و نواقص را رفع و یا به حداقل رساند». بدین منظور هدف از این تحقیق، بررسی اثرگذاری برنامه حرکتی اسپارک (مبتنی بر فعالیتهای آموزشی در قالب بازی) بر برخی از متغیرهای عصب روانشناختی در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی است. در کنار بررسی شناختی، بررسی متغیرهای عملکرد حرکتی بهعنوان نتایج رفتاری ازطریق آزمونهای حرکتی استانداردی همچون آزمونهای ارزیابی حرکتی کودکان-ویرایش دوم که برای اندازهگیری تواناییهای ادراکیحرکتی شرکتکنندهها (مهارتهای چالاکی دستی، هدف گیری و پرتاب و تعادل) در کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی استفاده میشود، از اهداف دیگر این تحقیق است.
مواد و روشها
طرح پژوهش
تحقیق حاضر از نوع مطالعات رشدی و باتوجهبه ماهیت موضوع پژوهش، نیمهآزمایشی است.
شرکتکنندهها
جامعه آماری این تحقیق را پسران 7 تا 10 سال (میانگین 8/8 و انحرافمعیار 1/28) منطقه 22 شهر تهران تشکیل میدهد که در مدارس آموزشوپرورش ناحیه 22 تهران تحت آموزش قرار داشتند. ابتدا فهرستی از تمام پیشدبستانیها و مدارس در منطقه 22 تهیه شد و پس از پخش کردن پرسشنامه محققساخته و پر کردن آن توسط والدین کودکان، نمونه آماری براساس نرمافزار جیپاور انتخاب شد و تعداد موردنظر که شرایط لازم برای حضور در تحقیق را داشتند، انتخاب شدند. در ادامه با دادن اطلاعات کلی درمورد کودکان دارای اختلالات هماهنگی رشدی به والدین، کودکانی که ممکن بود این اختلال را داشته باشند، شناسایی شدند و مورد پیشآزمون قرار گرفتند. ازآنجاکه این پژوهش به دنبال موارد خاص و یا غیرمعمول است از روش نمونهگیری هدفمند استفاده شد.
معیارهای خروج
نمره هوش زیر 70 (از پرونده مدرسه بررسی شد)، داشتن اختلال نقص توجه، داشتن شرایط پزشکی خاص و داشتن سابقه اختلالات روانی، عصبی و عضلانی (ویرایش چهارم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ). چنانچه والدین کودکان درباره موارد یادشده اطلاعی نداشتند، از آنها خواسته شد به کلینیکهای روانشناسی مراجعه کنند و بررسیهای لازم را انجام دهند.
در این مرحله 41 کودک انتخاب شدند که فقط 38 نفر از آنها مراجعه کردند و 32 نفر از آنها در مجموعه آزمون ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم نمرات زیر 1 انحراف معیار را کسب کردند. در بررسی این معیار برای تشخیص اختلال هماهنگی رشدی، براساس نظر وسر در سال 2003، کسب امتیاز پایین از 1 آزمون استاندارد نشاندهنده عملکرد پایینتر از حد طبیعی است. مجدداً از این تعداد، 4 نفر مشکوک به داشتن نقص توجه بودند که از تحقیق کنار گذاشته شدند. براساس تحقیقات پژوهشی، تعداد حجم نمونه برای تحقیقات عللی و آزمایشی حداقل 15 نفر و در تحقیقاتی که نیاز به طبقهبندی جامعه برای نمونهگیری دارد، حداقل نمونه بین 20 تا 50 نفر است که تعداد حجم نمونه انتخابشده در این مطالعه کافی است [18]. دلیل انتخاب کودکان 7 ساله، این بود که این سن، تنها سنی است که کودکان بهصورت رسمی توسط حوزه سلامت آموزشوپرورش برای ورود به کلاس اول دبستان ارزیابی میشوند.
ابزار اندازهگیری
مجموعه آزمون ارزیابی حرکات کودکان نسخه دوم، توسط هندرسون و همکاران در سال 2007 بازنگری شد که بهوسیله چکلیست همراه، امکان شناسایی اختلالها را در عملکرد حرکتی در 3 دامنه سنی، 3 تا 6 سال، 7 تا 10 و 11 تا 16 سال فراهم کرده است. این آزمون شامل 3 مؤلفه اصلی چالاکی دستی (شامل 3 خردهآزمون)، مهارتهای هدفگیری (شامل 2 خردهآزمون) و تعادل (شامل 3 خردهآزمون) است. برای هر کودک نمره خام هر خردهآزمون (بهعنوان مثال ثانیه یا تعداد دفعات تکرار) را میتوان بهصورت نمره استاندارد خردهآزمون، نمره استاندارد مؤلفه آزمونی، نمره استاندارد کلی و نمره درصدی میتوان محاسبه کرد. روایی و پایایی آزمون ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم را اکبری و همکاران در تهران مورد سنجش و بررسی قرار دادند که نمره مهارت چالاکی دستی 0/923، مهارت هدفگیری و پرتاب 0/999، مهارت تعادل 0/988 و نمره کل 0/985 است [19، 20].
مقیاس کانرز والدین
این مقیاس توسط کانرز به منظور ارزیابی مهارتهای عصب روانشناختی، ازجمله کارکردهای عصبیشناختی توجه در سال 1998 ساخته شده است. این مقیاس مشکلات توجه، عملکرد حسیحرکتی، زبان و کارکردهای اجرایی کودکان 5 تا 12 سال را ارزیابی میکند. پرسشنامه اختلالات رفتاری کانرز والدین دارای 46 سؤال است که توسط والدین کودک تکمیل میشود. سؤالات این پرسشنامه با استفاده از مقیاس 4 درجهای لیکرت (مشاهدهنشده، خفیف، متوسط و شدید) نمرهگذاری میشوند و درکل 5 گویه اختلال سلوک، اختلال یادگیری، روانتنی، تکانشگری، اضطراب و فزونکنشی را میسنجد. روایی سازه این پرسشنامه توسط کانرز و همکاران مطلوب و با مقدار ارزش ویژه بیشتر از 1 گزارش شد. پایایی ازطریق ضریب آلفای کرونباخ، در 6 عامل بین 0/73 تا 0/95 به دست آمد. عابدی و همکاران [21] این پرسشنامه را در ایران هنجاریابی کردهاند. ضرایب پایایی درونی با دامنهای از 75 درصد تا 90 درصد و ضریب پایایی بازآزمایی در فاصله 1 هفته،60 درصد تا 90 درصد گزارش شده است. دهقان و رحمتی آرانی [22] به نقل از جدیدی و همکاران روایی سازه آن را 0/70 ارزیابی و پایایی آن را به روش کرونباخ 72 درصد گزارش کردهاند. ضریب آلفای کرونباخ در این تحقیق 0/78 ارزیابی شد.
آزمون عصب روانشناختی نپسی
کورکمن و همکاران [23] در سال 1998 آزمون نپسی را که ابزاری جامع برای ارزیابی رشد عصبروانشناختی برای کودکان پیشدبستانی و دبستانی (3 تا 12 سال) است، طراحی کردند [21]. نام نپسی از سرواژه یا کلمه عصبروانشناسی گرفته شده است (Psy از Psychology و NE از Neuro). این نام برای تسهیل کرابرد نپسی در کشورهای مختلف انتخاب شد.
آزمون نپسی تحول کارکردهای عصب روانشناختی کودکان را در 5 حیطه کارکردی ارزیابی میکند. این حیطهها عبارتاند از: کارکردهای اجرایی/توجه؛ زبان؛ کارکردهای حسیحرکتی؛ پردازش بیناییفضایی و حافظه و یادگیری. در این پژوهش برای سنجش و ارزیابی کارکردهای اجرایی/توجه از خردهآزمون برج حیطه کارکردهای اجرایی/توجه آزمون نپسی استفاده شده است. روایی و پایایی نپسی در پژوهشهای گوناگون تأیید شده است. برای مثال کورکمن و همکاران [23]، پایایی بازآزمایی 5 هفتهای حیطههای اجرایی/توجه، زبان، کارکردهای حسیحرکتی، پردازش بیناییفضایی و حافظه و یادگیری را بهترتیب 0/63، 0/40، 0/74، 0/65، 0/90 و روایی همزمان موارد یادشده در سطور قبل را بهوسیله همبستگی با هوشبهر کلی وکسلر به همان ترتیب 0/26، 0/60، 0/34، 0/44، 0/51 گزارش کردند. اشمیت و ودریچ در سال 2004 نیز در بررسی ساختار عاملی نپسی، مجموع واریانس تبیینشده را 37 درصد گزارش کردند. این آزمون توسط عابدی در سال 1386 در ایران (برای کودکان پیش از دبستان 4 تا 6 ساله شهر اصفهان) بررسی شده است [21]. ضریب پایایی خردهمقیاسهای نپسی به روش بازآزمایی در فاصله 4 هفته در کودکان 5 تا 6 ساله از دامنه 0/65 (کوبیدن و ضربه زدن) تا 0/91 (ساختن برج) قرار دارد. روایی همزمان آزمون نپسی با همبستگی بین آزمون هوشی وکسلر پیشدبستانی و دبستانی و آزمون نپسی 0/75 محاسبه شده است که نتایج هر 2 آزمون همگرا هستند [21]. خردهآزمون برج، کارکردهای اجرایی برنامهریزی، نظارت، خودتنظیمی و حل مسئله را ارزیابی میکند. کودک طبق تعدادی دستور تعیینشده، توپ رنگی را به طرف موقعیت هدف بر روی میخ چوبی حرکت میدهد. همچنین قوانینی وجود دارد که با آن کودک باید کارهای زمانبندیشده را انجام دهد.
ملاحظات اخلاقی همچون توجه به مشارکت کودک، اخذ رضایت آگاهانه، توانایی برقرای ارتباط دوستانه و توأم با صداقت، محرمانه بودن و حساسیت محقق به چگونگی انتشار اطلاعات و عدالت درمورد این تحقیق انجام شد.
پروتکل آزمایشی
ابتدا از کل شرکتکنندهها پیشآزمون مجموعه آزمون ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم به عمل آمد. سپس گروه آزمایش 16 جلسه فعالیتهای حرکتی منتخب اسپارک را که شامل 3 جلسه 45 دقیقهای در هفته بود، انجام دادند. باتوجهبه مشکلات حرکتی کودکان دچار اختلال هماهنگی رشدی و نارسایی حرکتی، ازجمله حرکات تعادلی ایستا و پویا، حرکات هماهنگ و همزمان و شناسایی جهات مختلف، ضعف وضعیت بدنی یا قامت و غیره، با اجرای برنامه حرکتی منتخب اسپارک با در نظر گرفتن مشکلات آنان اجرا شد.
یکی از روشهای مورداستفاده متخصصان ورزشی و توانبخشی در سالهای اخیر، برنامه حرکتی اسپارک است. تداوم برنامه تربیت بدنی وابسته به سلامتی اسپارک در 111 مدرسه ابتدایی در هفت ایالت متحده آمریکا به شکل مستقلی ارائه و اندازهگیری شد. برنامه اسپارک طراحی شد تا تربیت بدنی وابسته به سلامتی، بهوسیله بیشینه کردن فعالیتهای بدنی شرکتکنندهها در کلاس در جهت بهبود آمادگی بدنی، مهارت و لذت دانشآموزان انجام شود. منظور از برنامه حرکتی اسپارک در این تحقیق شامل فعالیتهای تقویتی، بازی و ورزش برای کودکان است، برنامهای که طراحی شده است تا آمادگی بدنی و مهارت حرکتی را همراه با لذت بردن از فعالیتهای بدنی در سطوح بالای فعالیت برای کودکان فراهم کند [24].
برنامه حرکتی این تحقیق که برگرفته از برنامه حرکتی اسپارک است، شامل 16 جلسه 45 دقیقهای است که هر جلسه به 4 بخش تقسیم میشود: 10 دقیقه اول برنامه شامل گرم کردن، پس از آن 15 دقیقه بازی شامل مهارتهای جابهجایی، مانند جهش از روی طناب، لیلی کردن در حلقه، عمو زنجیرباف و غیره، سپس 10 دقیقه بازی، شامل مهارتهای دستکاری، مانند شوت توپ، هدفگیری و پرتاب توپ به سبد، بولینگ و غیره و در آخر 10 دقیقه سرد کردن است. گروه کنترل در این مدت فعالیتهای معمول خود را انجام میدادند و درنهایت، از هر 2 گروه، پسآزمون به عمل آمد و نتایج ثبت شد (جدول شماره 1).
روش امتیازدهی و تحلیل دادهها
در ابتدا اطلاعات و دادههای پژوهش براساس روشهای آمار توصیفی (جداول، فراوانی ها، میانگینها، درصد و نمودار) تحلیل شد. از آزمون شاپیرو ویلک برای تعیین نرمال بودن دادهها و آزمون لون برای تعیین همگنی واریانسها استفاده شد. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس انجام شد. سطح انتخابشده برای نشان دادن تفاوت معنادار آماری، P<0/05 در نظر گرفته شد. برای محاسبات آماری از نرمافزار آماری SPSS نسخه 16 استفاده شد.
یافتهها
28 کودک پسر با دامنه سنی 7 تا 10 سال (میانگین 8/8 و انحرافمعیار 1/28) بهصورت هدفمند از منطقه 22 تهران انتخاب شده بودند، در این پژوهش شرکت داشتند. در این پژوهش همچنین از آزمون ارزیابی حرکتی کودکان-نسخه دوم که برای اختلال حرکتی کودکان، هندرسون آن را تنظیم کرده بود، استفاده شد.
نتایج آزمون لون برای پسآزمون خردهآزمونهای ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم برای متغیر قرار دادن پینها (0/235=P و 1/480=F)، نخکشی (0/603=P و 0/278=F)، رسم ماز (0/997=P و 0/001=F)، پرتاب کیسه شن (0/404=P و 0/719=F)، دریافت و پرتاب (0/922=P و 0/010=F)، راه رفتن پاشنه پنجه (0/849=P و 0/037=F)، تعادل ایستا (0/843=P و 0/040=F)، لیلی (0/529=P و 0/408=F) در درجه آزادی اول برابر 1 و درجه آزادی دوم برابر 26 است که براساس نتایج، پیشفرض همگنی واریانسها در متغیرهای موردبررسی هر 2 گروه تأیید شد. این آزمون برای هیچکدام از متغیرها معنادار نبود.
همچنین برای بررسی فرض همگنی کوواریانسها از آزمون شاپیرو ویلک استفاده شد. نتایج آزمون شاپیرو ویلک برای پسآزمون خردهآزمونهای ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم به ترتیب برای گروه کنترل و آزمایش در متغیر قرار دادن پینها (0/251 و 0/253)، نخکشی (0/346 و 0/381)، رسم ماز (0/521 و 0/418)، پرتاب کیسه شن (0/251 و 0/253)، دریافت و پرتاب (0/648 و 0/310)، راه رفتن پاشنه پنجه (0/533 و 0/704)، تعادل ایستا (0/629 و 0/569) و لیلی (0/490 و 0/591) بود. نتایج نشان دادند که تفاوت کوواریانسها معنیدار نیست و درنتیجه پیشفرض همگنی کوواریانسها برقرار است. بنابراین پیشفرضهای تحلیل کوواریانس تأیید شدند. نتایج آزمونهای مذکور نشان میدهند که سطوح معناداری همه آزمونها قابلیت استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری را مجاز میشمارد (جدول شماره 2).
همانطور که در جدول شماره 3 نشان داده شده است بین 2 گروه در متغیرهای قرار دادن پینها، رسم ماز، پرتاب کیسه شن، دریافت و پرتاب، راه رفتن پاشنه پنجه، تعادل ایستا و لیلی تفاوت معناداری مشاهده میشود، اما در نخکشی تفاوت معناداری مشاهده نشده است.
بحث
هدف این پژوهش، بررسی اثر یک دوره مداخله تمرین بدنی بر متغیرهای عصب روانشناختی و متغیرهای عملکردی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی است. پس از مداخله تمرینی گروه آزمایش در 7 خردهآزمون قرار دادن پینها، رسم ماز، پرتاب کیسه شن، دریافت و پرتاب، راه رفتن پاشنه پنجه و تعادل ایستا و لیلی بهبود معنادار داشتند و در خردهآزمون نخکشی تغییر معناداری مشاهده نشد.
ارائه و تفسیر یافتههای متغیرهای روانشناختی
بهطورکلی یافتههای این پژوهش با نتایج فوگل و همکاران [25]، نوبر و همکاران [26] و اومر و همکاران [27] همسو بود که تأثیرات تمرین ادراکی حرکتی را بر روی بهبود عملکرد کودکان اختلال هماهنگی رشدی گزارش کردند. در همین راستا به نظر میرسد یک اثر مثبت فعالیت بدنی بر عملکرد شناختی در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی تا حدودی با تغییرات فیزیولوژیکی در بدن، مانند افزایش سطوح عوامل نوروتروفیکی ایجاد میشود که یادگیری را تسهیل و عملکرد شناختی را با بهبود شکلپذیری سیناپسی حفظ میکند که بهعنوان یک عامل محافظ نورونی عمل میکند. یکی از مکانیسمهای احتمالی که میتوان در ارتباط با تأثیر تمرینات بدنی بر روی کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی موردبررسی قرار داد، نقش ورزش و فعالیت جسمانی در شکلپذیری مغز است. فعالیت ورزشی ممکن است یک عامل محافظتکننده قوی در برابر تحلیل عصبی باشد. ورزش به نورونزایی و بهبود عملکرد در آزمونهای رفتاری یادگیری و حافظه و همچنین تغییر پلاستیسیته سیناپسی در شکنج دندانهدار از تشکلیلات هیپوکامپ منجر میشود. نقش نوروپلاستیسیتی بهطور وسیع در رشد سالم، یادگیری، توجه و حافظه شناختهشده است. پژوهشها نشان دادهاند که تجربه و تحریکات محیطی مناسب میتواند ساختار فیزیکی و سازماندهی عملکردی مغز را تغییر دهد. مشخص شده است که انجام تمرینات ادراکیحرکتی نقش مهمی در انعطافپذیری سیستم عصبی دارند. شرکت کردن کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در جلسات تمرینات بدنی (تمرینات ادراکی حرکتی) میتواند باعث افزایش تسهیل انعطافپذیری عصبی، ایجاد ساختارهای جدید سیناپسی، کاهش اختلالات شناختی، کاهش اختلالات رفتاری، افزایش ادراک بصری، بهبود سلامت عصبی و شناختی، افزایش عملکرد پردازش اطلاعات، افزایش بهرهوری از انتقالدهندههای عصبی، انعطافپذیری عصبی و تنظیم هیجان، آنها شود. ایجاد چنین تغییراتی میتواند کارایی نوروفیزیولوژیک، رشد عصبی و رشد حرکتی آنها را بهبود ببخشند. [28-32].
ارائه و تفسیر یافتههای عملکرد حرکتی
نتایج این تحقیق نشان دادند پس از مداخله تمرینی، گروه آزمایش در 7 خردهآزمون «قرار دادن پینها، رسم ماز، پرتاب کیسه شن، دریافت و پرتاب، راه رفتن پاشنه پنجه و تعادل ایستا و لیلی» بهبود معنادار داشتند و در خردهآزمون «نخکشی» تغییر معناداری مشاهده نشد. بنابراین برنامه تمرینات بدنی به بهبود متغیرهایی که اساس هدفگیری و تعادل دارند، به شکل معناداری کمک کرده است. عدم مشاهده تغییرات معنادار در متغیر چالاکی دستی نخکشی ممکن است بهعلت مشکل آنها در عامل هماهنگی مهارتهای حرکتی ظریف در اینگونه کودکان باشد [12].
همسو با نتایج این تحقیق، در تحقیقاتی که سلطانینژاد و همکاران [33] و ابراهیمی ثانی و همکاران [34] با موضوع تأثیر تمرین های ادراکیحرکتی بر بهبود قابلیتهای حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی انجام دادند، اشاره شد که گروه آزمایش پس از پشتسر گذاشتن یک دوره تمرین ادراکیحرکتی بهطور معناداری اجرای بهتری در مقایسه با گروه کنترل در آزمونهای حرکتی داشتهاند. همچنین پرز و همکاران [9] نیز دریافتند که بازیهای شناختی نقش فعالی در اکتساب مهارتهای جدید در کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی دارند. در تحقیق تسای نیز نشان داده شد تمرینات فوتبال باعث بهبود خردهآزمونهای ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم میشوند. او استدلال کرد که تمرینات بدنی رشد مهارتهای حرکتی را تسهیل میکند [20]. همچنین قره باغ و همکاران [35] بیان کردند تمرینات بدنی با بهبود قدرت، هماهنگی بین اندام و هماهنگی حرکات پیچیده باعث بهبود فعالسازی عصبیحرکتی میشوند.
توصیههای کاربردی
نتایج این تحقیق و بررسی ادبیات مربوط به کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی نشان میدهد با اینکه آنها در فعالیتهای بدنی ضعیف هستند، اما مداخلههای مبتنی بر فعالیت بدنی باعث بهبود عملکرد حرکتی آنها میشود. این موضوع تا آنجا اهمیت دارد که پارک و همکاران در مقالهای درزمینه آموزش کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی پیشنهاداتی برای تربیت بدنی این کودکان بیان میکنند. آنها عنوان کردند در این افراد بهبود الزامات حرکتی در تربیت بدنی مشکلتر است و باید بر عملکرد حرکتی آنها تمرکز شود. یک راهبرد این است که این کودکان را در سطح تواناییهای خودشان پیشرفت دهیم تا عزت نفس آنها پرورش یابد و میزان فعالیت بدنی به منظور آمادگی و سلامت در یک بازه زمانی طولانی بیشتر شود. در تدریس فعالیتهای بدنی به این کودکان بایستی بر تفریحی بودن فعالیت توجه شود تا تلاش و شرکت آنها در فعالیت بیشتر از سطح تبحر آنها باشد.
بازیها نباید رقابتی باشند و اهداف و رکوردها براساس عملکرد فردی آنها باشد. استراتژی دیگر تقسیم کلاس به گروههای کوچک برای تمرین مهارتهاست تا موانع کمتری را احساس کند. وقتی که مهارت جدیدی در کلاس آموخته میشود، میتوان آن را بهعنوان مدل آموزشی انتخاب کرد تا کودکان فرصت تمرین مهارت را هم به شکل مشاهدهای و هم به شکل حرکتی داشته باشند. در مهارتهای توپی، بهتر است مهارت تعدیل شود تا هم احتمال آسیب کمتر شود و هم تجربیات موفقیتآمیز بیشتر شود. استفاده از کیسه لوبیا، بادکنک و توپهای بزرگ، راهبرهای مفیدی هستند. همچنین میتوان فعالیتهای فوق برنامه برای کودکان در نظر گرفت که آن فعالیتها نیاز به تطابق با تغییرات محیطی نداشته باشند، مانند دویدن، اسکیت، شنا و دوچرخهسواری. سبک زندگی ورزشی، سطح سلامت و فعالیت بدنی آنها را ارتقا میدهد.
توجه به محدودیتهای پژوهش و طرح مسیر پژوهشی آتی
یکی از محدودیتهای این پژوهش شناسایی کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی و تشویق آنها و خانوادهشان جهت مشارکت در اینگونه طرحهای پژوهشی است که جزء محدودیتهای اصلی این طرح بوده است. همچنین یکی از مزیتهای عمده تحقیق حاضر در نظر گرفتن گروه کودکان با رشد طبیعی و مقایسه آنهاست، این موضوع امکان مقایسه مهارت حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی پس انجام مداخلات را با گروه سالم فراهم میکند. چنانچه تسای و همکاران اذعان کردند با اینکه پس از تمرینات فوتبال نمرات کودکان مبتلا به اختلال هماهنگی رشدی در آزمون آزون ارزیابی حرکت کودکان ویرایش دوم بهبود یافت، اما در حد نمرات استاندارد کودکان با رشد طبیعی قرار نگرفت و این موضوع نشان میدهد کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی نشانههای خفیف نقص عصبشناختی در مغز یا آسیب یا بدکاری حداقلی در مغز [36-38] دارند که باعث بروز یک درهمگسیختگی در شبکه توجهی [39] میشود و نیاز به تحقیقات بیشتری در این زمینه احساس میشود.
نتیجهگیری
بهطورکلی دررابطهبا نتایج تحقیق میتوان گفت بهبود کارکردهای اجرایی و توجه تا حدود زیادی به تجارب کودکان ارتباط دارد. کودک تجارب خود را ازطرق گوناگون بهویژه بازیها در طی دوران رشد به دست میآورد. بنابراین اگر بتوان به غنیسازی محیط و بسترسازی برای بازیهای گروهی و حرکتی اقدام کرد احتمالاً به رشد و بهبود کارکردهای اجرایی و توجه کودکان کمک خواهد شد. یکی از فعالیتهایی که میتواند در مدارس ابتدایی برای کودکان طراحی و اجرا شود، برنامههای حرکتی و بازی است. در این خصوص پیشنهاد میشود مدیران و مربیان مدارس، محیطهای آموزشی غنی همراه با بازیها و حرکات ورزشی طراحی کنند تا کودکان حداکثر استفاده را در جهت تقویت و بهبود پیشنیازهای مدرسه، همچون کارکردهای اجرایی و توجه ببرند. در پایان نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد برنامه حرکتی ارائهشده در این پژوهش ممکن است بتواند شاخصهای روانشناختی وابسته به رویداد و عملکرد حرکتی کودکان دارای اختلال هماهنگی رشدی را بهبود ببخشد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در اجرای پژوهش ملاحظات اخلاقی مطابق با دستورالعمل کمیته اخلاق دانشگاه قم در نظر گرفته شده و کد اخلاق به شماره IRQOM.REC.1400.009 دریافت شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از رساله دکتری رفتار حرکتی ملیناز رحمن قلهکی در گروه رفتار حرکتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم تحقیقات تهران است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
نویسندگان از همکاری خانوادههای کودکان شرکتکننده در این مطالعه تشکر میکنند.
References