نوع مقاله : مقاله مروری
نویسندگان
1 گروه آسیب شناسی و بیومکانیک ورزشی، دانشکده علوم ورزشی و تندرستی، پردیس البرز، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
2 گروه آسیب شناسی و بیومکانیک ورزشی، دانشکده علوم ورزشی و تندرستی، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background and Aims Nowadays, lifestyle changes have led to non-structural musculoskeletal disorders. Various methods are used to correct these disorders, such as techniques with a local perspective on the disorder and its correction and techniques focused on the cerebral cortex. This study aims to review the studies that have addressed the role of the cerebral cortex, postural awareness, and used methods in correcting postural disorders.
Methods In this review study, the search was conducted for relevant papers published from 2005 to 2020 in Scopus, PubMed, ScienceDirect, Google Scholar, SID, and Academic Search. Of 70 papers found in the initial search, 20 met the inclusion and exclusion criteria and were reviewed.
Results In the present study, Some studies examined the cortical map and body representation in the brain (BRIB), muscle behavior, and movement patterns and suggested a reciprocal relationship between BRIB and muscle behavior. According to some studies, the inconsistency of BRIB with the actual state of the body led to improper control of posture and, consequently, poor posture. Some other studies suggested a relationship between postural awareness and muscle dysfunction, followed by poor posture.
Conclusion Although studies have acknowledged the role of the cerebral cortex and body representation (Homunculus) in correcting and achieving an optimal posture, there are lack of studies on the techniques for improving this representation and its effect on correcting postural abnormalities.
کلیدواژهها [English]
Introduction
Nowadays, lifestyle changes have led to nonstructural musculoskeletal disorders. Various methods are used to correct these disorders. A correct perception of the cause and mechanism of the disorder is important for designing an appropriate corrective method. In general, there are two main perspectives on the issue of muscle imbalance and musculoskeletal disorders. The first perspective is that the mechanism of muscle imbalance is biomechanical and local. The second perspective, which is more dominant, is that the mechanism of muscle imbalance is functional and neuromuscular and suggests that the cause of these disorders is related to the neuromuscular system and reduced muscle recruitment. Some studies have investigated the problem and have paid special attention to the brain and its role in the postural correction. Some studies, by indicating the role of body alignment awareness, showed the effect of improving postural awareness, along with movement and stability exercises, on posture correction. This study aims to review the studies that have addressed the role of the cortical cortex, postural awareness, and the used methods in correcting postural abnormalities.
Materials and Methods
A search was first conducted for relevant studies published from 2005 to 2020 in Scopus, PubMed, ScienceDirect, Google Scholar, SID, and Academic Search using keywords Postural Control, Motor Cortex, Cortical Map, Brain Image, Postural Awareness, and Neurorehabilitation Muscle Imbalance. Of 70 papers found in the initial search, 20 met the inclusion and exclusion criteria and were reviewed.
Results
In the present study, 20 articles that have studied the role of the cerebral cortex, cortical map, voluntary improvement of muscle control, and postural awareness in correcting postural disorders were reviewed. Some studied the role of brain image, neuromuscular structure, muscle behavior, and movement pattern in posture control and concluded that there is a reciprocal relationship between body representation in the brain (BRIB) and muscle behavior and they interact with each other. Some studies suggested a relationship between postural awareness and muscle dysfunction, followed by poor posture. In 6 articles, the methods such as active self-correction, active self-correction/task-oriented exercises, and the use of smart wearable devices with biofeedback mechanisms had a significant effect on correcting spinal deformities. In two articles, improvement of the postural awareness was effective in correcting posture. In one article, changes in the motor cortex map and its association with postural control disorders were significantly associated with the incidence of low back pain in people with recurrent low back pain (Table 1).
Also, according to some studies, the inconsistency of BRIB with the actual state of the body led to improper control of posture and, consequently, poor posture.
Conclusion
Although studies have acknowledged the role of the cerebral cortex and the cortical map in correcting posture and achieving the optimal posture, there are not sufficient studies on the techniques of improving this map and its effect on correcting nonstructural postural abnormalities. However, it can be concluded that methods which focus on active correction of the posture, postural awareness enhancement, and cortical map improvement, can have a greater effect on postural correction and stability. To achieve a permanent correction, the correction should take place in the cerebral cortex and stabilize in the basal ganglia and cerebellum.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
This is a systematic review study with no human or animal samples. There were no ethical considerations to be considered in this research.
Funding
This article was extracted from the PhD thesis of the first author registered by the Department of Sports Injuries and Corrective Exercises, Faculty of Physical Education and Sport Sciences, University of Tehran, Alborz campus, Iran.
Authors' contributions
The authors contributed equally to preparing this article.
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
مقدمه
با ظهور عصر فناوری اطلاعات و ورود تجهیزات دیجیتال به زندگی بشر و به دنبال آن کاهش فعالیت فیزیکی و قرارگیری بدن در وضعیت غلط و مداوم، شاهد بروز انواع ناهنجاریهای اسکلتیعضلانی اکتسابی در جامعه هستیم. در اکثر ناهنجاریهای غیرساختاری، هماهنگی بین عضلات تغییریافته و جفتنیروها به شکل مناسب عمل نمیکنند [1-3]. بدینجهت امروزه از روشهای مختلفی جهت اصلاح این ناهنجاریها استفاده میشود که درمان دستی [4]، بازآموزی پاسچرال [5]، استفاده از مکانیسم بیوفیدبک [6] و تمرینات اصلاحی [7, 8, 9, 10] از موارد آنها است. روشهای موجود هر کدام از مزایا و نقصانهای خاص خود را دارد. بدیهی است تعیین علت اصلی و درک صحیح از علت و مکانیسم ایجاد یک ناهنجاری در طراحی یک روش درمانی و اصلاحی مناسب حائز اهمیت است. بر این اساس برخی از محققین، با مطالعه بنیادین علت و فرآیند ایجاد ناهنجاریهای غیرساختاری، روشهای اصلاحی متفاوتی را معرفی کردهاند. در نگاه کلان در مواجهه با موضوع عدم تعادل عضلانی و تغییر ساختار اسکلتیعضلانی متأثر از آن با دو نوع دیدگاه اصلی روبهرو هستیم که میتواند رویکرد ما را در ارزیابی و نیز طراحی یک روش اصلاحی تحت تأثیر قرار دهد.
دیدگاه اول مکانیسم ایجاد ناهنجاری و عدم تعادل عضلانی را بیشتر بیومکانیکال میداند، به تغییرات ساختاری سارکومرها توجه ویژه دارد [11]. برخی از محققین با استناد به این نوع نگاه، تأثیر تمرینات موضعی را بر بهبود عدم تعادل عضلانی مطالعه کردهاند [12]، اگرچه در بعضی از مطالعات به ایرادات وارد بر تمرینات موضعی نیز پرداخته شده است [13].
دیدگاه دوم که نگاه حاکم بوده و نظر اکثر محققین این حوزه را به خود جلب کرده است، مکانیسم ایجاد ناهنجاری و عدم تعادل عضلانی را بیشتر عصبی عضلانی و عملکردی میداند و معتقد است علت ایجاد ناهنجاری را باید در سیستم عصبیعضلانی و کاهش بهکارگیری عضله جستوجو کرد [3].
جندا در آسیبشناسی ناهنجاریهای غیرساختاری و نیز طراحی تمرینات اصلاحی توجه ویژهای به تقویت حسی حرکتی، کنترل حرکت، مسیرهای آوران و وابران عصبی و درنهایت مغز دارد. در این دیدگاه اختلال در حس عمقی و انسجام حسی حرکتی تأثیر بسزایی در عدم تعادل عضلانی، بهکارگیری حرکتی و حتی پیدایش و ایجاد درد دارد [14, 15, 16] و تمرینات حس عمقی و حسی حرکتی تأثیر قابلتوجهی در افزایش هماهنگی عصبی عضلانی [17]، بهبود عملکرد و کاهش درد ناشی از عدم تعادل عضلانی [18] و حتی اصلاح ناهنجاری وضعیتی دارند [19]. برایناساس توانبخشی عملکردی و عصبیعضلانی رویکردی است که طرفداران این دیدگاه به آن میپردازند [20].
گروهی از محققین مسئله را کاملتر دیدهاند و به مغز و نقش آن نگاه ویژه داشتهاند. قبل از پرداختن به نقطهنظرات این دسته از محققین، مروری خواهیم داشت بر نقش مغز در کنترل وضعیت بدنی. در فرآیند کنترل وضعیت بدنی مجموعه سیستم اعصاب مرکزی، سیستم اعصاب محیطی و عضلات نقشی یکپارچه دارند. در مغز کنترل وضعیت بدنی عمدتاً در قشر مغز، مخچه، غدههای قاعدهای و تالاموس صورت میگیرد [21]. همانگونه که میدانیم قشر مغز دارای دو بخش حسی و حرکتی است. الیاف آوران پیامهای محیطی را به بخش حسی میآورند و پس از پردازش، کنش حرکتی توسط بخش حرکتی قشر مغز شکل میگیرد. این کنش اگرچه ارادی است، اما از سازماندهی کافی برخوردار نیست. فرآیند ایجاد و کنترل حرکت به آن شکلی که ما میبینیم عبارت است از شکلگیری ارادی آن در قشر حرکتی و سازماندهی و تنظیم غیرارادی آن در بخشهای تحتقشری مانند مخچه، غدههای قاعدهای و تالاموس.
در تصویر شماره 1 نقش مخچه، غدههای قاعدهای و تالاموس در فرآیند حرکت نشان داده شده است.
در فرآیند بهکارگیری عضلات در حفظ وضعیت بدنی، میزان بهکارگیری عضلات و الگوی حرکت، توسط غدههای قاعدهای و زمانبندی و هماهنگی آنها توسط مخچه صورت میگیرد [22].
علاوهبر بخشهای مختلف مغز، ساقه مغز متشکل از بصلالنخاع، پل مغزی و مغزمیانی نیز بهعنوان پل ارتباطی میان سیستم اعصاب محیطی و مغز، نقش مهمی را ایفا میکند. پل مغزی نقش ویژهای در انسجام پیامهای دریافتی از عضلات و مفاصل بدن دارد، بهعنوان پل ارتباطی در انتقال اطلاعات حسی برآمده از قسمتهای مختلف سیستم اسکلتی عضلانی به مراکز بالاتر مغز و بالعکس عمل میکند. در مرکز ساقه مغز بخشی بهنام تشکیلات شبکهای قرار دارد که علاوهبر تأثیر بر مراکز بالاتر مغز در کنترل عملکرد عضلات نیز نقش دارند. درواقع تشکیلات شبکهای مرکز جامع هوشیاری مغز و بدن است [21]. در تصویر شماره 2 یک مدل ساده از مسیرهای عصبی درگیر در کنترل قشری پاسخهای پاسچرال زود، متوسط و دیرهنگام به عوامل برهم زننده خارجی مشاهده میشود [23].
در جدول شماره 1 عملکرد بخشهای مختلف مرتبط با وضعیت بدنی و حرکت در مغز بهاجمال ارائه شده است [21].
در دهه 70 میلادی توماس هانا برای اولین بار اصطلاح «فراموشی حسی حرکتی» را مطرح و آنها تشریح کرد. براساس یافتههای این محقق عدم بهکارگیری الگوهای صحیح فعالیت عضلانی در حفظ وضعیت بدنی منجر به فراموشی حسی حرکتی و شکلگیری الگوهای ناکارآمد فعالیت عضلات شده که مغز حسب عادت آنها را پذیرفته و بنابراین فرد حس و کنترلی روی آنها ندارد. بسیاری از محققین فراموشی حسیحرکتی را علت اصلی بسیاری از اختلالات اسکلتیعضلانی و ناهنجاریهای وضعیتی میدانند و برقراری ارتباط مجدد بین مغز و عضلات را از طریق تکنیکهایی چون سوماتیک «توماس هانا» [24] و زد هلت «اریک کاب» [25] مطرح و تأثیر آنها را بر انواع ناهنجاریهای وضعیتی توصیف کردهاند. بااینحال مطالعات مداخلهای که به تأثیر تکنیکهای بهبود فراموشی حسی حرکتی و تأثیر آنها بر ایمبالانس عضلانی و ناهنجاریهای وضعیتی پرداخته باشد، یافت نشد.
یان لورام در کتاب فیزیوتراپی اسکلتیعضلانی مدرن گریوز به نقش حلقه بازخورد ادراک-انتخاب- حرکت در کنترل وضعیت بدنی و حرکت پرداخته اشاره میکند. اشکال در هر قسمت از این حلقه منجر به اختلال در کنترل وضعیت بدنی و حرکت میشود (تصویر شماره 3) [26].
همچنین برخی تحقیقات با اشاره به نقش آگاهی از وضعیت بدن نشان دادهاند تقویت آگاهی از نحوه قرار گرفتن بدن در حالت صحیح میتواند همراه با تمرینات حرکت و ثبات، بر اصلاح و بهبود وضعیت بدنی مؤثر باشد [27]. بهبیاندیگر اطلاعات چند حسی پس از دریافت و انسجام درنهایت منجر به تشکیل تصویری از بدن در مغز میشود که باعث میشود فرد برآوردی از حالت بدن خود داشته باشد. هرگونه اختلاف و تفاوت میان این تصویر و وضعیت واقعی بدن منجر به کنترل نامناسب بدن و وضعیت بدنی میشود [28]. درواقع در بسیاری از موارد خصوصاً در ناهنجاریهای وضعیتی این تصویر بر تصویر عینی (تصویر واقعی بدن) منطبق نیست و بنابراین یکی از اهداف پروتکلهای اصلاحی را میتوان انطباق این دو تصویر بر هم در نظر گرفت [29]. مقالات در این زمینه کافی نبوده و محققین مطالعات بیشتری را در این خصوص توصیه میکنند.
موضوع دیگری که حائز اهمیت است این است که تصویر عضلات و اندامها در کورتکس مغز در حفظ وضعیت بدنی و کنترل حرکت نقش بسزایی دارد. بهعبارتی ما در مغز خود یک تصویر ذهنی از عضلات و فرم بدن خود داریم که براساس آن عمل میکنیم.
از سوی دیگر تصویر عضلات و اندامها در کورتکس مغز برای هر فرد منحصربهفرد و کاملاً دینامیک و تغییرپذیر است (نظریه شکلپذیری مغز) و این بدین معناست که میتوان با تمرینات خاص، تصویر مغزی یک قسمت از بدن را واضحتر و به فرم ایدهآل نزدیکتر کرد. تمریناتی مانند تمرینات مهارت حرکتی بهعنوان مثال یک پیانیست با تمرینات خاص نواختن پیانو تصویر مغزی مرتبط با دستها و انگشتان را واضحتر و به فرم ایدهآل برای نواختن نزدیکتر میکند. درخصوص اصلاح وضعیت بدنی تمریناتی که آگاهی را تقویت کند و به اصلاح آگاهانه وضعیت بدنی بپردازد مانند تمرینات خوداصلاحی فعال [30]، تمرینات خوداصلاحی فعال وظیفه محور [31] ممکن است بتوانند چنین تأثیری داشته باشند که البته به مطالعات بیشتر در این زمینه نیاز است.
درنهایت با وجود مطالعات فراوان صورتگرفته در حوزه اصلاح وضعیت بدنی هنوز ابهاماتی در میزان سهم روشهای اصلاحی برگرفته از دیدگاه این دسته از محققین (مانند خود اصلاحی فعال و غیره که در بخش یافتهها به آن اشاره خواهد شد) در فرآیند اصلاح وضعیت بدنی وجود دارد و اساساً جایگاه مغز و یا بهعبارت دقیقتر قشر مغز در پروتکلهای نوین اصلاح وضعیت بدنی تبیین نشده است.
بنابراین هدف از مطالعه حاضر بررسی اطلاعات بهدستآمده از مطالعات پیشین درخصوص نقش مغز و خصوصاً کورتکس مغز و نیز آگاهی از وضعیت بدن و روشهای درمانی و اصلاحی مرتبط با آن در اصلاح وضعیت بدنی است ( در 20 سال گذشته به این حوزه توجه ویژه شده است). مطالعه حاضر میتواند اطلاعات جامعی در اختیار متخصصین حوزه حرکات اصلاحی و اصلاح وضعیت بدنی قرار دهد و آنها را بیش از پیش به سوی اصلاح و توانبخشی مبتنی بر مغز و سیستم عصبی عضلانی معطوف کند.
مواد و روشها
ابتدا کتابهایی که با نگاه عصبشناختی به موضوع اصلاح وضعیت بدنی و عدم تعادل عضلانی پرداختهاند، موردمطالعه قرار گرفت. همچنین مقالاتی که با نگاه عصبشناختی به نقش و یا سهم مغز در حفظ و اصلاح وضعیت بدنی پرداختند و در بازه زمانی سالهای 2005 تا 2020 منتشر شده بودند، جستوجو شدند و موردبررسی قرار گرفتند. در جستوجوی مقالات از موتورهای جستوجوگر گوگلاسکالر و اکادمیک سرچ و پایگاههای اطلاعاتی پابمد، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی، اسکوپوس، ویلی، ابسکو، لیبگن، دوآج، ساینسدایرکت و بووکس استفاده شد.
در جستوجوی مقالات از کلمات کلیدی انگلیسیPostural Control, Motor Cortex, Cortical Map, Brain Image, Postural Awareness, Neurorahablitation Muscle Imbalance, و کلمات فارسی اصلاح وضعیت بدنی، حرکات اصلاحی، تصویر مغزی استفاده شد.
معیارهای ورود عبارتاند از: 1. مقالات اصیل نمایهشده در پایگاههای اطلاعاتی اسکوپوس، امباس و پابمد و در ژورنالهای دارای سیستم داوری Peer review چاپ شده باشند؛ 2. دردسترس بودن چکیده و یا متن کامل مقاله در محدوده زمانی 2005 تا 2020؛ 3. پرداختن مطالعه به نقش و یا ارتباط مغز و وضعیت بدنی؛ 4- زبان مطالعه فارسی و یا انگلیسی.
و معیارهای خروج عبارتاند از: 1. در دسترس نبودن متن کامل و یا نامرتبط بودن متن کامل با موضوع موردنظر این مطالعه؛ 2. مقاله اصیل نباشد و یا Peer review نشده باشد؛ 3. تحقیق بر روی نمونههای انسانی انجامنشده باشد (نظیر مقالات مدلسازی و حیوان و غیره)؛ 4-عدم استفاده از طرح تحقیق، روش تحقیق و یا ابزار مناسب و دارای اعتبار؛ 5- تحقیق بر روی افرادی دارای هرگونه آسیب یا مشکلات اسکلتیعضلانی ساختاری انجام شده باشد.
درنهایت 70 مقاله که به موضوع حفظ و اصلاح وضعیت بدنی پرداخته بودند، گزینش و از بین آنها بر اساس معیارهای ورود و خروج تعداد 20 مقاله واجد شرایط تحقیق انتخاب شدند (تصویر شماره 4).
یافتهها
در مطالعه نقش کورتکس مغز و آگاهی از وضعیت بدن در حفظ و اصلاح وضعیت بدنی، محققین از زوایای مختلف موضوع را موردمطالعه قرار دادهاند. تعدادی از محققین در مطالعه خود به بررسی و تعیین بخشهای مرتبط با وضعیت بدنی مغز پرداختهاند.
کائورا تاکاکوزاکی در یک مقاله مروری در سال 2017 بیان میکند کورتکس گیجگاهی آهیانهای بهعنوان مرکز اطلاعات شناختی وضعیت بدنی و وضعیت بدن نقش اساسی در برنامهریزی حرکتی و حفظ وضعیت ایستا دارد. برنامهریزی حرکتی صورتگرفته در این بخش منتهی به پیشبینی و تطبیق وضعیت بدن جهت حفظ وضعیت مناسب بدن میشود [32]. دیوید یانگ و همکاران نیز در یک مطالعه در سال 2020 نقش کورتکس آهیانه خلفی در کنترل و تطابق وضعیت بدنی در حالت ایستاده را مورد ارزیابی قراردادند. این مطالعه بر روی 15 فرد (8 زن و 7 مرد) سالم و بدون هرگونه اختلال حسی حرکتی انجام شد. در این مطالعه حین تحریک جریان مستقیم دوطرفه کورتکس آهیانه خلفی از روی جمجمه کنترل وضعیت بدنی افراد در وضعیت ایستاده با تغییر شیب سطح اتکای مورد ارزیابی و مقایسه با گروه کنترل قرار گرفت. نتیجه مطالعه کاهش واضح کنترل و تطابق وضعیت بدنی در افرادی که تحت تحریک جریان ناحیه آهیانه خلفی قرارگرفته بودند را نشان داد. محققین درنهایت بر نقش کورتکس آهیانه خلفی در توانبخشی حسی حرکتی تأکید داشتند [33]. همچنین برونلا دانو و همکاران در سال 2019 با مطالعه بر روی 30 داوطلب سالم و بررسی فعالیت امواج بتای مغز آنها در دو حالت با دستهای بسته از پشت و دستهای قرارگرفته بر روی میز به این نتیجه رسیدند که تغییرات وضعیت بدنی بر فعالیتهای ادراکی مغز تأثیر متقابل دارد. در این مطالعه در گروهی که دستهایشان از پشت بستهشده بود، امواج بتا در نواحی شکنج فرونتال تحتانی چپ افزایش قابلملاحظهای نسبت به گروه دیگر و گروه کنترل نشان داد [34]. دایکسترا و همکاران در یک مقاله مروری نظاممند در سال 2020 به بررسی مطالعات انجامشده درخصوص تصویربرداری عصبی عملکردیمغز در ارتباط با کنترل وضعیت بدنی پرداختند. نتیجه این مطالعه نشان داد، مناطق فعال مغز در کنترل وضعیت بدنی استاتیک و داینامیک، متفاوت هستند. براساس این مطالعه، فعالیت بخشهای مختلف قشر مغز و مناطق تحت قشری مانند ساقه مغزمخچه، تالاموس، غدههای قاعدهای و هیپوکامپدر فرآیند کنترل وضعیت بدنی استاتیک و داینامیک با هم تفاوت دارند. در تصویر شماره 5 کانونهای فعال در کنترل وضعیت بدنی استاتیک، داینامیک و واکنشی نشان داده شده است [35].
در همین رابطه، فابین سیگنتی و همکاران در سال 2014 در یک مطالعه بر روی 18 نفر با کمک امآرآی عملکردی دریافتند که تحریک تاندون عضلات (عضله درشتنیای قدامی) توسط ویبراسیون میتواند توهم حرکت (خم شدن به سمت پایین مچ پا) ایجاد کند و توهم حرکت باعث فعالیت بخش تحتانی نواحی قدامی طرفی راست مغز میشود. فعالیت این ناحیه ارتباط تنگاتنگی با آگاهی حرکتی دارد [36]. نکته قابلتوجه این بود که تقویت توهم حرکت توانست منجر به بهبود حرکت شود. پاول ماراسکو و همکاران نیز در مطالعهای در سال 2018 با تقویت ادراک توهم حرکت توسط ویبراسیون عضلات، کنترل حرکت را در افراد دارای دست مصنوعی تقویت کردند [37].
از طرف دیگر گروهی از محققین با تکیه بر نقش مغز، تصور حرکت را نیز در بهبود عملکرد عضلات مؤثر دانستهاند. ایچی نایتو و تاکاشی هاناکاوا هر کدام در یک مقاله مروری در سال 2015 به بررسی نقش تصور حرکت بر مغز و متعاقب آن کنترل حرکت پرداختند که باتوجهبه تأثیر آن، تصور حرکت را بهعنوان یک مدالیته توانبخشی معرفی کردهاند. گرچه هر دو به این نکته اذعان کردند که مطالعات جهت نتیجهگیری قاطع در این زمینه کافی نیست [38, 39]. کامران اقبال در یک مقاله در سال 2011 مکانیسم کنترل و ثبات وضعیت بدنی را همانند مکانیسم و سیستم خودکنترل معرفی کرد و با اشاره به نقش سیستم اعصاب مرکزی، برای کنترل وضعیت بدنی علاوهبر استراتژیها و مدلهای رایج، مدلی تحت عنوان مدل داخلی را معرفی میکند که در آن سیستم اعصاب مرکزی رفتار دینامیک سیستم حرکتی را ازنظر یادگیری-کنترل و طراحی حرکت بهصورت داخلی شبیهسازی میکند [40].
باتوجهبه اهمیت نقش کورتکس مغز، گروهی از محققین به ارزیابی تصویر مغزی وضعیت بدن و تأثیر آن بر حفظ وضعیت بدنی پرداختهاند. ریوزوکی شیبا در یک مقاله مروری در سال 2015 به نقش انسجام پیامهای وارده از سوی حسهای لامسه، بینایی، حس عمقی و وستیبولار در مغز بر کنترل و ثبات وضعیت بدنی پرداخته است و بیان میکند انسجام چند حسی درنهایت منجر به تشکیل تصویری در مغز شده که باعث میشود فرد برآوردی از حالت بدن خود داشته باشد. هرگونه اختلاف و تفاوت بین تصویر تشکیلشده در مغز و وضعیت واقعی بدن منجر به کنترل نامناسب بدن و وضعیت بدنی میشود. همچنین محقق مطالعات انجامشده در این زمینه را ناکافی میداند و تحقیقات بیشتری را در این خصوص توصیه میکند [28].
براساس نظریههای مطرحشده توسط موشه فلدنکرایز در کتاب «آگاهی حین حرکت» [29]، هریک از ما در مغز خود یک تصویر مختص به خود داریم که براساس آن عمل میکنیم. این تصویر کاملاً دینامیک است و درواقع میتوان تصویر مغزی یک قسمت از بدن را بزرگتر و واضحتر کرد و به فرم ایدئال نزدیکتر کرد [41]. این تصویر در حفظ وضعیت بدنی و کنترل حرکت نقشی اساسی دارد.
تی سائو و همکاران در یک مطالعه در سال 2008 سازماندهی و نقشه کورتکس حرکتی عضلات تنه را با کمک الکترومایوگرافی و تحریک مغناطیسی فراجمجمه ای در دو گروه دارای کمردرد راجعه و بدون کمردرد ارزیابی و مقایسه کردند. نتیجه مطالعه نشاندهنده شواهد اولیه مبنی بر تغییر در سازماندهی تصویر عضلات تنه در کورتکس حرکتی و همراهی آن با اختلال در کنترل وضعیت بدنی در گروه مبتلا به کمردرد راجعه بود [42].
درخصوص اصلاح تصویر مغزی و تکنیکهای مرتبط با آن نیز مطالعات مختلفی صورت گرفته است.
شلی بودرآ و همکاران در یک مقاله مروری در سال 2010 میزان تغییرات نوروپلاستیک کورتکس مغز را با سطح بهبود عملکرد عضلات مرتبط دانستهاند. محققین در این مقاله به بررسی شواهد مبتنی بر تغییرات نوروپلاستیک در دردهای مزمن عضلانی و نقش تمرینات مهارت حرکتی بر درمان دردهای اسکلتیعضلانی پرداختهاند. این مطالعه نشان داد تمرینات مهارت حرکتی با اصلاح تصویر مغزی عضلات در کورتکس حرکتی تأثیر بیشتری بر کاهش درد نسبت به تمرینات قدرتی دارند. در این تمرینات تغییرات نوروپلاستیک به فاصله کمی از شروع تمرین آغاز میشود، بهگونهای که پس از 15 دقیقه از شروع تمرینات این تغییرات آغاز و در طی 4 هفته به اوج خود میرسد. در مطالعه انجامشده شواهد حاکی از آن است که در درمان و توانبخشی دردهای اسکلتیعضلانی، تکنیکهایی که سعی در به حداکثر رساندن سازماندهی مجدد کورتکس مغز دارند، بیشترین پتانسیل را در موفقیت توانبخشی دارند [43].
یکی دیگر از تکنیکهایی که مغز و بهویژه کورتکس حسی و حرکتی را درگیر میکند و باعث اصلاح نقشه مغزی و بهدنبال آن اصلاح وضعیت بدنی میشود، تمرینات خوداصلاحی است. در این تمرینات فرد به شکل ارادی و با آگاهی از وضعیت بدن نسبت به اصلاح وضعیت بدنی خود اقدام میکند.
داریوس چاپروفسکی و همکاران در سال 2012 در یک مطالعه بر روی 249 دانشآموز، تأثیر خوداصلاحی فعال را در اصلاح انحنای بخشهای مختلف ستون فقرات در صفحه ساژیتال ارزیابی کردند. نتیجه مطالعه افزایش شیب ساکرال، کاهش لوردوز کمری و کایفوز پشتی در وضعیت ایستاده و تغییر حالت شیب ساکرال و لوردوز کمری از حالت کایفوتیک به لوردوتیک و کاهش کایفوز پشتی در وضعیت نشسته را نشان داد. محققین بر این باورند که یکی از عوامل تعیینکننده تأثیر یک برنامه اصلاحی، توانایی پذیرفتن وضعیت اصلاحشده بدن توسط فرد است [30].
مونتیکان و همکاران نیز در سال 2014 در یک مطالعه بر روی 110 فرد مبتلا به اسکولیوز خفیف، تأثیر تمرینات خوداصلاحی فعال وظیفه محور را بر میزان اصلاح زاویه کاب و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت ارزیابی و با تمرینات سنتی مقایسه کردند. نتیجه مطالعه برتری تمرینات خوداصلاحی فعال وظیفه محور را بر تمرینات سنتی و همچنین تداوم تأثیر آن را تا حداقل 1 سال پس از مداخله تمرینی نشان داد [31].
از تکنیکهای دیگر انجام خوداصلاحی فعال، استفاده از مکانیسم بیوفیدبک است. سعیدی در پایاننامه کارشناسی ارشد خود در سال 1388 تأثیر کمربند هشداردهنده را در میزان انحنای کمری افراد مبتلا به هایپر لوردوز بررسی و نتیجه را مثبت ارزیابی کرده است [44]. ادموند لو در سال 2011 نیز تأثیر ژاکت هوشمند با مکانیسم بیوفیدبک را در کاهش هایپرکایفوز پشتی بر روی 4 داوطلب و بهمدت 4 روز مطالعه و نتیجه را در کوتاهمدت مثبت و مؤثر ارزیابی کرد و بیان میکند که استفاده طولانیمدت از آن میتواند منجر به پاسخ بیشازحد به محرک و بروز رفلکس کاذب شود و بنابراین تأثیر درازمدت آن را منوط به مطالعات بیشتر میداند [6].
صیدا سلنای در مقالهای در سال 2015 تحت عنوان «مقایسه تأثیر الکتروتراپی، تمرین درمانی، بیوفیدبک و آموزش بر اصلاح حرکت و وضعیت بدنی ستون فقرات دانشجویان » تأثیر بیوفیدبک را با سایر روشها مقایسه کرد و در این تحقیق بیوفیدبک همچون تمرین درمانی بیشترین تأثیر را در کاهش زاویه کاب و بهبود کایفوز در حالت نشسته نشان میدهد، اما در سایر موارد همچون بهبود حرکت و کاهش زاویه کاب در حالت ایستاده مزیتی بر تمرین درمانی ندارد [45]. آیلنن و همکاران در سال 2019 در ارزیابی تأثیر بیوفیدبک با مطالعه بر روی 19 تایپیست، تأثیر حسگرهای هشداردهنده گردنی را در کاهش زاویه خم شدن گردن بهنگام کار ارزیابی کردند. در این مطالعه حسگرهای هشداردهنده و مکانیسم بیوفیدبک اگرچه در کاهش زاویه خم شدن گردن مؤثر بوده است، اما افرادی که از حسگر استفاده کرده بودند، وضعیت صافتری نسبت به گروه کنترل نداشتند [46].
درخصوص ارزیابی نقش آگاهی از وضعیت بدن در اصلاح وضعیت بدنی نیز مطالعات مختلفی صورت گرفته است.
ادموند استون و همکاران در سال 2006 در یک مطالعه به مقایسه وضعیت نشستن برطبق عادت و میزان درک فرد از وضعیت مناسب بدن در افراد دارای درد گردن وضعیتی و افراد بدون مشکل پرداختند. نتیجه مطالعه نشان داد باوجوداینکه تفاوتی بین دو گروه ازنظر وضعیت نشستن عادتی وجود نداشت، اما تفاوت واضحی بین گروه دارای درد گردن ازنظر میزان درک فرد از وضعیت مناسب ستون فقرات گرنی پشتی با گروه کنترل وجود داشت. این مطالعه بیشازپیش نقش آگاهی از وضعیت بدن را در ابتلا به دردهای اسکلتیعضلانی نشان میدهد [47].
همچنین یانگ اچ جی و همکاران در مطالعهای که بر روی 50 زن سالمند 65 سال به بالای مبتلا به هایپرکایفوز در سال 2017 انجام دادند، به نقش تقویت آگاهی قرار ناحیه سینه همراه با تمرینات حرکت و ثبات ناحیه سینه بر تعادل و بهبود وضعیت بدنی پرداختند و درنهایت نتیجه را مثبت و مؤثر ارزیابی کردند [27].
بحث
در مطالعه حاضر ضمن بررسی مبانی عصبشناختی اصلاح وضعیت بدنی و نظریههای مطرحشده در این حوزه، تعداد 20 مقاله که عمدتاً به نقش کورتکس مغز، تقویت ارادی کنترل عضلات و آگاهی از وضعیت بدن در اصلاح ناهنجاریهای وضعیتی پرداخته بودند، مطالعه و بررسی شدند. تعدادی از محققین با بررسی تصویر مغزی بدن در هنگام حفظ و اصلاح وضعیت بدنی نقش کورتکس مغز را بسیار بااهمیت ارزیابی کردند، تأثیر متقابل این دو را بر هم نشان دادهاند. براساس شواهد ارائهشده توسط ایشان رفتار عضلات و الگوی حرکتی ما در حفظ وضعیت بدنی استاتیک و دینامیک و تصویر مغزی وضعیت بدنی بر هم تأثر متقابل دارند.
در ادامه گروه دیگری از محققین در مطالعات خود نقص عملکرد عضلات و به دنبال آن وضعیت بدنی ضعیف و دردهای عضلانی را بیش از همه مرتبط با نقص آگاهی از وضعیت بدن میدانند.
همانطور که در جدول شماره 2 مشاهده میشود، در 6 مطالعه، خوداصلاحی وضعیت بدنی با کمک روشهایی مانند خوداصلاحی فعال، خوداصلاحی فعال وظیفهمحور و استفاده از تنپوشهای هوشمند با مکانیسم بیوفیدبک، تأثیر قابلتوجهی بر اصلاح وضعیت ستون فقرات داشتهاند.
در دو مطالعه نیز تقویت آگاهی از وضعیت بدن را در اصلاح وضعیت بدن و حفظ آن مؤثر دانستهاند. همچنین در دو مطالعه تقویت ادراک توهم حرکت با تأثیر بر نقشه مغزی در کنترل حرکت تأثیر قابلملاحظهای داشته است و در یک مطالعه تغییرات نقشه قشر حرکتی مغز و همراهی آن با اختلال در کنترل وضعیت بدنی ارتباط معناداری با بروز کمردرد در افراد دارای کمردرد راجعه داشته است.
همچنین با استناد به مطالعات انجامشده اختلال و عدم همخوانی تصویر بدن در مغز با وضعیت واقعی بدن منجر به کنترل نامناسب وضعیت بدنی و درنتیجه وضعیت بدنی ضعیف میشود. این تصویر را با استفاده از روشهایی همچون خوداصلاحی، اصلاح آگاهانه وضعیت بدنی توسط خود فرد و نیز روشهای افزایش آگاهی از وضعیت بدن میتوان اصلاح کرد.
در یک نگاه کلی، باتوجهبه بسیاری از مقالات و مطالعاتی که بر بعد عصبشناختی و عصبی عضلانی تأکید دارند، در مواقعی که آسیب و مشکل ساختاری نداریم، در فرآیند اصلاح وضعیت بدنی میبایست به سیستم عصبی عضلانی و درنهایت مغز و کورتکس نگاه ویژه داشته باشیم [3، 37]. بهعبارتدیگر همانگونه که یادگیری و شروع یک حرکت در ابتدا ارادی است و از کورتکس آغاز میشود و سپس به سطوح پایینتر مغز خصوصاً غدههای قاعدهای و مخچه سپردهشده غیرارادی میشود؛ در اصلاح یک الگوی وضعیتی غلط نیز به نقش قشر مغز و مراکز تحت قشری میبایست توجه ویژه داشت و به نظر میرسد حل مشکل را بیشتر از آنکه در ارگانهای انتهایی و عضلات باید جست، در مرکز و در کورتکس باید جستوجو کرد. همچنین لازمه یک اصلاح پایدار اصلاح نقشه حسی حرکتی قشر مغز است. اگرچه به اذعان محققین در این حوزه مطالعات کافی صورت نگرفته و به تأثیر نقشه قشری مغز و بهبود آن بر اصلاح عدم تعادل عضلانی پرداخته نشده است. نکته دیگری که براساس شواهد یادشده در مطالعه حاضر مطرح است، عبارت است از نقش توجه و تصور در هنگام انجام توانبخشی اسکلتیعضلانی. آگاهی از وضعیت بدن و تمرکز بر فرآیند اصلاح و توانبخشی و حتی تصور آن توسط فرد به هنگام انجام توانبخشی از عوامل مؤثر در نتیجهبخشی و تأثیر توانبخشی اسکلتیعضلانی است.
درپایان باتوجهبه مطالعه حاضر، سؤالات ذیل همچنان بیپاسخ باقی مانده است و میتوانند موضوع تحقیقات در آینده قرار بگیرند.
سهم تمرینات خاص بهبود تصویر مغزی بدن و آگاهی از وضعیت بدن در طراحی پروتکلهای اصلاحی چقدر است و جایگاه آنها در طول اجرای پروتکل اصلاحی کجاست؟
کیفیت و پایداری وضعیت بدنی اصلاحشده در افرادی که تصویر مغزی آنها بهبودیافته آیا با افرادی که تحت درمانهای معمول قرارگرفتهاند، متفاوت است؟
باتوجهبه نقش تصاویر مغزی، آیا تصویرسازی و تصور اتخاذ وضعیت بدنی صحیح میتواند بر اصلاح آن تأثیرگذار باشد؟
نتیجهگیری
همانگونه که بیان شد اکثر محققین به نقش مغز و کورتکس مغز و همچنین تصویر مغزی بدن در اصلاح وضعیت بدنی و رسیدن به وضعیت مطلوب اذعان کردند و بر آن تأکید دارند، اما بر روی تکنیکهای بهبود این تصویر و درواقع تصویر مغزی بدن و تأثیر آن بر اصلاح ایمبالانس عضلانی و ناهنجاریهای وضعیتی مطالعات موجود کافی نیست. بااینحال با بررسی مطالعات میتوان چنین نتیجهگیری کرد که روشهایی که بر اصلاح آگاهانه وضعیت بدنی، تقویت آگاهی و به دنبال آنها اصلاح تصویر مغزی بدن و تقویت آن تمرکز دارند، میتوانند تأثیر بیشتری بر اصلاح وضعیت بدنی و پایداری آن داشته باشند. بهعبارتدیگر برای رسیدن به یک اصلاح پایدار، اصلاح میبایست در کورتکس مغز صورت بگیرد و سپس در غدههای قاعدهای و مخچه تثبیت شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
این مقاله یک مقاله مروری نظاممند/ فراتحلیل است و هیچ نمونه انسانی و حیوانی ندارد. هیچ ملاحظات اخلاقی در نظر گرفته نشده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه/طرح پژوهشی رضا سعیدی گروه آسیبشناسی و حرکات اصلاحی (طب ورزشی و بهداشت)، پردیس البرز دانشگاه تهران میباشد.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
References