Document Type : Original article
Authors
1 Department of Sport Injury and Corrective Exercise, Faculty of Physical Education and Sport Sciences, University of Guilan, Rasht, Iran.
2 Department of Physiotherapy, Faculty of Medicine, Guilan University of Medical Sciences, Guilan, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
Introduction
The ankle joint is among the joints that are prone to sports injuries [1, 2, 3]. A lateral ankle sprain is one of the most common ankle joint injuries that occur during sports and activities of daily living [4, 5]. This injury accounts for 15-30% of sports injuries, and its recovery rate is reported to be higher than 75% [4]. These injuries occur more often in football, futsal, basketball, volleyball, and sports that require quick change of direction in body movement [2]. About 520,000 people in the Netherlands suffer from ankle injuries every year; 200,000 of these cases are caused by sports activities. About half of these cases receive medical treatment and 40% experience chronic instability [6]. In football players, more than 20% of injuries are related to ankle sprains, and 74% of injured players have the symptoms 1.5-4 years after the injury [7]. Ankle sprain not only prevents the athletes from participating in the competitions, but also it can cause long-term disability in them and affect their health and increase their costs [8].
Some factors and mechanisms are believed to increase the occurrence of ankle sprain, which can be attributed to internal risk factors (foot alignment, foot size, ligament laxity, neuromuscular control, instability, muscle weakness, limited mobility of the ankle joint, etc.) and external risk factors (type of shoes, type and intensity of sports activity, warming up, etc.) [9]. Research shows that muscle weakness followed by increased ankle joint laxity and sensorimotor deficits caused by ankle sprain is related to balance and postural control impairment [4]. Postural control or balance has two static and dynamic dimensions; the ability to maintain the base of support with the least amount of movement is called static balance, while the ability to maintain the base of support while performing various movements is called dynamic balance [10]. Posture control, as one of the controversial concepts of the sensory-motor system, examines the complex and reciprocal relationship between sensory inputs and required motor responses, to maintain or change posture [11]. When the ankle is sprained, damage occurs not only in the structural strength of ligaments, but also in various mechanical receptors in the joint capsule, ligaments, and tendons related to the ankle complex [8]. This study aims to investigate and compare the effect of two types of hopping and strength-balance exercises on improving strength, and static and dynamic balance of people with chronic ankle instability.
Materials and Methods
The study population consists of all football and futsal players at the club level with chronic ankle instability in Rasht, Iran. Of these, 30 players (18 football players and 12 futsal players) were selected using a purposive sampling method, and randomly divided into two groups of hopping exercise (10 football players and 5 futsal players) and strength-balance exercise (8 football players and 7 futsal players), and performed the exercises for 8 weeks. A questionnaire was used to collect demographic characteristics of athletes and information about sports history. A hand-held dynamometer was used to measure their strength, and their static and dynamic balances were evaluated using standing stork balance test and modified star excursion balance test, respectively. Analysis of covariance and the Least Significant Difference (LSD) test were used to compare the difference in means.
Results
According to the results in Table 1 and the LSD test results, except for the dorsiflexion strength and plantarflexion strength, the group performed strength-balance exercises had better scores than the group performed hopping exercise.
The within-group comparison showed that the strength-balance exercise had a positive effect on the scores of all strength and balance tests. Regarding the hopping exercise, the effects were significant on plantarflexion and dorsiflexion strengths and the inversion and eversion strengths of the ankle. In overall, the minimal important changes observed after applying each of the exercise programs showed that the effect of strength-balance exercise was more than hopping exercise on all variables.
Discussion
Both strength-balance and hopping exercise programs can be effective in improving the balance and strength of athletes with chronic ankle instability; however, the strength-balance exercise program is preferred due to its comprehensiveness and can have a greater effect on the faster recovery of athletes from chronic ankle instability.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
All ethical principles are considered in this article.
Funding
This article is taken from Fatemeh Hosseinzadeh's master's thesis under the guidance of Aliasghar Norasteh in the Department of Sport Injury and Corrective Exercise, Faculty of Physical Education, Gilan University.
Authors' contributions
All authors contributed equally in preparing all parts of the research
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
Acknowledgments
We are grateful to all the athletes who helped the researchers in this research.
مقدمه
ازجمله مفاصلی که بیشترین آسیبدیدگیهای ورزشی را به خود اختصاص میدهد، مفصل مچ پا است [1 ,2 ,3]. اسپرین جانبی مچ پا یکی از رایجترین این صدمات است که هنگام انجام فعالیتهای ورزشی و کارهای روزانه زندگی اتفاق میافتد [4، 5]. این آسیب 15 تا 30 درصد از آسیبهای ورزشی را شامل میشود و میزان بازگشت آن بالاتر از 75 درصد گزارش شده است [4]. این آسیبها در فوتبال، فوتسال، بسکتبال، والیبال و ورزشهایی که به تغییر جهت سریع حرکت بدن نیاز دارند، بیشتر اتفاق میافتد [2].
سالانه حدود 520 هزار نفر در هلند دچار آسیب مچ پا میشوند که 200 هزار مورد از آن ناشی از ورزش است. حدود نیمی از این آسیبها درمان پزشکی دریافت میکنند و 40 درصد آنها دچار ناپایداری مزمن میشوند [6]. در ورزشکاران رشته فوتبال بیش از 20 درصد از آسیبها مربوط به اسپرین مچ پا است و 74 درصد از بازیکنان آسیبدیده، علائم آن را 1/5 تا 4 سال پس از وقوع آسیب با خود به همراه دارند [7].
اسپرین نهتنها موجب بازماندن ورزشکار از شرکت در مسابقه میشود، بلکه میتواند باعث ناتوانی درازمدت ورزشکار و تأثیر بر سطح سلامت و افزایش هزینهها شود و بیثباتی مزمن مچ پا را بهدنبال داشته باشد [8]. عوامل و سازوکارهای زیادی وجود دارد که تصور میشود باعث افزایش وقوع اسپرین مچ پا میشوند که میتوان آنها را به عوامل خطرزای درونی (راستای پشت پا، اندازه پا، شلی لیگامنتها، کنترل عصبیعضلانی، بیثباتی، ضعف عضلانی، تحرک محدود مفصل مچ پا و غیره) و عوامل خطرزای بیرونی (نوع کفش، نوع و شدت فعالیت ورزشی، گرم کردن و غیره) تقسیم کرد [9].
تحقیقات نشان میدهد ضعف عضلات و بهدنبال آن افزایش شلی مفصل مچ پا و نقص حسیحرکتی درنتیجه اسپرین با نقص تعادل و کنترل وضعیتی در ارتباط است [4]. کنترل وضعیتی 2 بُعد ایستا و پویا دارد. تلاش برای حفظ سطح اتکا با کمترین میزان حرکت را بُعد ایستا و تلاش برای حفظ سطح اتکا، هنگام انجام حرکات مختلف را کنترل وضعیتی پویا میگویند [10]. موضوع کنترل پاسچر بهعنوان یکی از مفاهیم بحثبرانگیز سیستم حسیحرکتی، به بررسی ارتباط پیچیده و متقابل میان دروندادهای حسی و پاسخهای حرکتی موردنیاز بهمنظور حفظ یا تغییر پاسچر میپردازد [11].
وقتی مچ پا دچار اسپرین میشود، صدمه، نهتنها در استحکام ساختاری لیگامنتها، بلکه در گیرندههای مکانیکی مختلفی در کپسول مفصلی، لیگامنتها و تاندونهای مربوط به مجموعه مچ پا اتفاق میافتد [8]. وقتی ورودیهای آوران بعد از صدمه تغییر میکنند، انقباضات عضلانی مناسب تغییر خواهد کرد؛ بنابراین صدمه گیرندههای مکانیکی اطراف مفصل مچ پایی که دچار اسپرین مچ پا شده است، میتواند موجب نقصهای عملکردی، نقص در تعادل و قدرت و ناپایداری مزمن ناشی از آسیب اولیه شود [2، 8، 12]. برای بهبود عملکرد (تعادل ایستا و پویا) افراد مبتلا به بیثباتی مزمن مچ پا آزمایشات مختلفی همچون آزمایشات تعادلی، پیلاتس، ثبات مرکزی، آزمایش در آب و آزمایشات مربوط به بهبود حس عمقی ارائه شده است.
اسچیفتن و همکاران در نتایج تحقیق خود به تأثیر برنامه آزمایشی مرتبط با حس عمقی بر بهبود آسیب بیثباتی مزمن مچ پا اشاره کردند [2]. در تحقیق دیگری، محمدینیا و همکاران به مقایسه 2 نوع آزمایش هاپینگ و ترکیبی (قدرتیتعادلی) فوتبالیستهای مبتلا به بیثباتی مچ پا پرداختند که نتایج تحقیق آنها تأثیر معنادار آزمایشات هاپینگ بر تعادل پویای این افراد را نشان داد. همچنین هال و همکاران در تحقیق خود بر تأثیر آزمایشات قدرتی و عملکردی بر بهبود تعادل و همچنین قدرت عضلات دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن مچ پا اشاره کردند [8]. درزمینه تأثیر آزمایشات قدرتی گزارششده، ازآنجاکه در افراد دچار بیثباتی مزمن مچ پا قدرت عضلات کاهش یافته، ممکن است بهبود قدرت با اثرگذاری بر حس عمقی، تعادل را بهبود بخشد [13]، البته تحقیق متناقضی نیز در این زمینه وجود دارد [14].
نتایج مطالعه اکبری و همکاران نشان داد بعد از اسپرین جانبی درجه 1 و 2 و بهدنبال آن بیثباتی مزمن مچ پا، مشکلات تعادل ایجاد میشود که نتیجه اختلال در حس عمقی است، بهویژه قسمت ناخودآگاه حس عمقی که برخلاف بخش خودآگاه است. این عامل احتمالاً نقش مهمی در بازگشت اسپرین بازی میکند [15] و بهنظر میرسد آزمایشات مرتبط با بهبود حس عمقی بر بهبود تعادل و بهبود این عارضه مؤثر باشد که خدابخشی و همکاران در تحقیق خود در بسکتبالیستهای مبتلا به اسپرین مچ پا به این موضوع اشاره کردند [16].
بهطورکلی مشخص شده که آزمایشات قدرتی، تعادلی و حس عمقی بر بهبود تعادل افراد دچار بیثباتی مزمن مچ پا به عنوان یک شاخص عملکردی اثرگذار هستند، اما همانطور که نشان داده شد، در تحقیقات بهطور جامع به بررسی تغییرات قدرت بخشهای مختلف اندام تحتانی، ازجمله ران، زانو و مچ پرداخته نشده است. ازطرفدیگر، آزمایشات به شکل جامع و بهگونهای نبوده که قدرت اندام تحتانی، تعادل و حس عمقی مچ پا یا ناحیه ثبات مرکزی را در کنار هم و بهصورت جامع در یک برنامه آزمایشی جای دهد و به تقویت آنها بپردازند.
برای مثال، اسچیفتن و همکاران به بررسی آزمایشاتی در افراد مبتلا به بیثباتی مچ پا پرداختند که بر بهبود حس عمقی مچ پا تمرکز داشتند [2] و یا هال و همکاران، 2 نوع تمرین مجزا را که یکی از آنها بر قدرت تمرکز داشته و دیگری از نوع عملکردی بوده است، مقایسه کردند؛ از آزمایشات عملکردی استفادهشده در این مطالعه، برنامه آزمایشی هاپینگ است.
هاپینگ یک روش آزمایشی دینامیک برای اندام تحتانی است و ماهیتی چندگانه از قدرت عضلانی، هماهنگی عصبیعضلانی، ثبات مفصل، تعادل و حس عمقی مفصل دارد و بهصورت بالینی در مراحل پایانی دوره بازتوانی بهکار برده میشود و بهعنوان ملاک ارزیابی برای برگشت افراد به فعالیت نیز است. آزمایشات هاپینگ با یک کشش اولیه انفجاری عضله میتواند کارایی عصبی را بهبود بخشد و درنتیجه اجرای عصبیعضلانی را افزایش دهد. آزمایش هاپینگ میتواند با تغییرات در داخل سیستم عصبیعضلانی به فرد اجازه دهد تا کنترل بهتری بر عضله منقبضشونده و سینرژیستهای خود داشته باشد. بهاینترتیب، نیروی بیشتری در غیاب تطابق تیپشناختی عضله مهیا میشود [12].
همانطور که بیان شد، تحقیقات مختلف به بررسی آزمایشات موضعی مختلف بر ابعاد مختلف تعادل و قدرت در افراد بیثباتی مزمن مچ پا پرداختند، درحالیکه آزمایشات باید جامع باشد و تمام ابعاد قدرت، تعادل، حس عمقی و استقامت را در خود جای داده باشد. محقق در این پژوهش بهدنبال بررسی و مقایسه تأثیر 2 نوع آزمایش هاپینگ و قدرتیتعادلی بر بهبود قدرت، تعادل ایستا و پویای افراد دچار بیثباتی مزمن مچ پا بود تا میزان اثرگذاری این آزمایشات بر بهبود قدرت عضلات منتخب اندام تحتانی و تعادل این افراد ارزیابی شود. در صورت اثرگذاری برنامههای آزمایشی، با پیشنهاد انجام این آزمایشات به درمانگران و مربیان ورزشی، هزینههای درمانی و احتمال بازگشت مجدد آسیب لیگامنتهای مچ پا کاهش یابد و همچنین زمان لازم برای بهبود افراد با این آسیب با کاهش همراه شود.
مواد و روشها
آزمودنیهای این تحقیق، همه فوتبالیستها و فوتسالیستهای در سطح باشگاهی با بیثباتی مزمن مچ پا در شهرستان رشت بودند که 30 نفر از آنها (18 نفر فوتبالیست و 12 نفر فوتسالیست) بهصورت غیرتصادفی هدفدار انتخاب شدند و بهصورت تصادفی در 2 گروه آزمایشی هاپینگ (10 نفر فوتبالیست و 5 نفر فوتسالیست) تقسیم شدند که مشخصات آنها شامل (سن: 1/75±24/53 سال، قد: 0/05±1/77 متر، وزن: 10/15±75/60 کیلوگرم و شاخص توده بدنی: 23/87±87/2، سابقه ورزشی: 3/75±6/73) و ترکیبی قدرتیتعادلی (8 نفر فوتبالیست و 7 نفر فوتسالیست) (سن: 0/64±23/93 سال، قد: 0/06±1/76 متر، وزن: 10/97±74/93 کیلوگرم و شاخص توده بدنی: 2/82±23/95، سابقه ورزشی: 2/80±6/73) بود و آزمایشات را 8 هفته انجام دادند.
کسب امتیاز پایینتر یا مساوی، 90 درصد در پرسشنامه شاخص ناتوانی مچ پا یا مساوی 80 درصد در پرسشنامه شاخص ورزشی ناتوانی مچ پا و پا، از معیارهای ورود به این پژوهش بودهاست. از شرایط دیگر ورود به تحقیق، داشتن سابقه حداقل یک بار کشیدگی حاد مچ پا در یک سال گذشته که موجب درد، ورم و کاهش موقت عملکرد شده باشد (البته نه در یک ماه اخیر) و داشتن سابقه خالی شدن مکرر مچ پا در 6 ماه گذشته بوده است.
همچنین آزمودنیها ازنظر عوامل اثرگذاری، مثل انحرافات و ناهنجاریهای اسکلتی اثرگذار بر تعادل نظیر زانوی ضربدری و پرانتزی و نیز تغییرات کف پا بررسی و افراد با این ناهنجاریها از تحقیق حاضر حذف شدند و آزمودنیهایی که این مشکلات را نداشتند با پر کردن فرم رضایتنامه وارد تحقیق شدند. برای جمعآوری اطلاعات جمعیتشناختی و سابقه ورزشی از پرسشنامه و برای اندازهگیری قدرت از دینامومتر دستی استفاده شد. همچنین تعادل ایستا و پویا بهترتیب با استفاده از آزمونهای تعادلی لک لک و ستاره تعدیلشده (آزمون وای) ارزیابی شدند. از آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنادار در صورت نرمال بودن دادهها برای مقایسه تفاوت میانگینها استفاده شد.
روش ارزیابی قدرت
برای ارزیابی قدرت ابداکشن ران، آزمودنی به پهلو روی میز معاینه دراز کشیده، پای مورد آزمایش در زاویه 10 درجه ابداکشن قرار گرفته و به کمک استرپ ثابت شد. همچنین تنه آزمودنی با استفاده از یک استرپ که بر بالای تاج خاصره و اطراف میز درمان بسته شده، ثابت بود. در ران پای مورد آزمایش، مرکز فشار نیروی داینامومتر بر روی نقطهای که در 5 سانتیمتری پروگزیمال خط جانبی مفصل زانو بوده، قرار گرفت. بعد از صفر شدن داینامومتر از آزمودنی خواسته شد که یک انقباض ایزومتریک بیشینه ابداکشن ران را انجام دهد و آن را برای 5 ثانیه نگه دارد. این آزمون 3 بار انجام شد و بین هر آزمون 15 ثانیه استراحت درنظر گرفته میشد. میانگین هر 3 بار انقباض ایزومتریک انجامشده برحسب کیلوگرم نیرو ثبت میشد (تصویر شماره 1، قسمت 1) [17].
ارزیابی قدرت دورسیفلکشن و پالانتارفلکشن نیز به همان روشی که ایک و همکاران ارزیابی کردند، ارزیابی شد. بهاینصورت که برای اندازهگیری قدرت پلانتار، دینامومتر در پروگزیمال متاتارسوفالانژیال بر سطح پلانتار قرار گرفت و از فرد خواسته شد مچ پا را به سمت پایین ببرد و برای اندازهگیری قدرت دورسی فلکسورها دینامومتر در پروگزیمال مفاصل متاتارسوفالانژیال بر سطح دورسال قرار گرفته و از فرد خواسته شد مچ پا را به سمت بالا ببرد (تصویر شماره 1، قسمتهای 2، 3) [18]. قدرت اینورژن و اورژن مچ پا در وضعیت نشسته با پاهای کشیده به بیرون و جلو اندازهگیری شد. در ارزیابی اینورژن دینامومتر در جانب داخلی و برای ارزیابی اورژن در جانب خارجی مچ پا قرار گرفت (تصویر شماره 1، قسمتهای 4، 5) [18].
روش ارزیابی تعادل ایستا
برای ارزیابی تعادل ایستا از آزمون تعادلی ایستاده لک لک استفاده شد. نحوه انجام آن بدین صورت بود که آزمودنی روی پای مسلط (برتر) که با استفاده از ضربه شوت فوتبال تعیین شد، میایستاد و درحالیکه دستها روی کمر بود، کف پای خود را طوری روی پای دیگر قرار میداد که انگشتان پای دیگر را روی زانو پا مسلط قرار میگرفت. سپس آزمودنی با فرمان «حاضر» و سپس «رو» پاشنه پای مسلط را بلند میکرد و درحالیکه روی انگشتان 1 پای خود ایستاده بود، تلاش میکرد تا تعادل خود را بدون حرکت دادن پا یا جدا شدن دستها از کمر حفظ کند. آزمودنی تا زمانی که میتوانست، تعادل خود را در این حالت حفظ میکرد و آزمونگر زمان را ثبت میکرد (تصویر شماره 1، قسمت 6) [19].
روش ارزیابی تعادل پویا
جهت شروع آزمون تعادل پویا، طول واقعی پا، یعنی از خار خاصره قدامیفوقانی تا قوزک داخلی پا جهت نرمال کردن دادهها و مقایسه آزمودنیها اندازهگیری شد. برای اندازهگیری طول پا ابتدا از آزمودنی خواسته شد روی تخت در حالت درازکش به پشت قرار گیرند، سپس فاصله بین خار خاصره قدامیفوقانی تا بخش دیستال قوزک داخلی پا اندازهگیری میشد، برای هر آزمودنی و هر پا 2 مرتبه تکرار و میانگین گرفته میشد. سپس میانگین محاسبهشده بهعنوان اندازه طول پا استفاده شد.
در این پژوهش از آزمون تعادلی ستاره تعدیلشده (آزمون وای) استفاده شد. آزمودنی در مرکز جهات میایستاد و سپس روی یک پا قرار میگرفت و با پای دیگر عمل دستیابی را انجام و به حالت طبیعی روی 2 پا بازمیگشت و پیش از انجام کوشش بعدی 10 تا 15 ثانیه در این حالت میماند. تمام کوششها در یک جهت قبل از رفتن به جهت دیگر باید تکمیل میشد و باید در یک ترتیب متوالی در جهت عقربههای ساعت یا خلاف آن انجام میشد. آزمودنی با پنجه پا، دورترین نقطه ممکن را در هریک از جهات تعیینشده لمس کرده، فاصله محل تماس تا مرکز، فاصله دستیابی بوده که به سانتیمتر اندازهگیری میشد. جهت بهدست آوردن اختلاف بین میانگین نمرات تعادل در هر جهت بهصورت جداگانه از فرمول شماره 1 استفاده شد (تصویر شماره 1، قسمت 7) [20].
پروتکل آزمایشی قدرتیتعادلی
پروتکل آزمایشی تعادلیقدرتی از 14 نوع آزمایش تشکیل شد که آزمایشات 8 هفته (3 جلسه در هفته) انجام شد. پروتکل شامل آزمایشات پل از شکم، فلکشن 60 درجه، حرکت قیچی پا، کار با کش ورزشی، حرکت کنار دیوار، ایستادن روی 1 پا، اسکات، اسکات روی 1 پا، اسکات جهش، تاک جامپ، جهش به طرفین، کار با وبل بورد، جهش طولی بود. همچنین شدت آزمایشات بهصورت فزاینده با افزایش تعداد سِتها و تکرار حرکات و هر 2 هفته شدت آزمایشات افزایش یافت. استراحت بین سِت، 30 ثانیه و استراحت پایان ست 1 دقیقه بود.
همانطور که در جدول شماره 1 نشان داده شد، پروتکل آزمایشی قدرتیتعادلی از 14 آزمایش تشکیل شده که آزمایشات در 8 هفته (3 جلسه در هفته) انجام شد [12].
پروتکل آزمایشی هاپینگ
پروتکل آزمایش هاپینگ این تحقیق شامل 6 نوع هاپینگ بوده که 8 هفته و 3 جلسه در هفته و هر جلسه 30 دقیقهای انجام شد. شدت آزمایشات بهصورت پیشرونده با افزودن حرکات در هر هفته اعمال شد. پروتکل شامل آزمایشات هاپینگ به سمت جلو (حرکات پرشی به سمت جلو با 2 پا و 1 پا با دستهای روی سینه یا آزاد)، هاپینگ بهصورت مربع (انجام حرکات پرشی با 2 پا و 1 پا بهصورت مربع)، هاپینگ به طرفین (حرکات پرشی به سمت چپ و راست)، هاپینگ به جلو عقب، هاپینگ بهصورت زیگزاگ و هاپینگ بهصورت 8 لاتین است (جدول شماره 2) [12].
یافتهها
نتایج مرتبط با آمار توصیفی آزمونها در جدول شماره 3 و نتایج مربوط به آزمونهای تحلیل واریانس با مقادیر تکراری دوطرفه و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنادار بهترتیب در جدول شماره 4 و 5 گزارش شده است.
براساس جدول شماره 5 و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنادار، غیر از آزمونهای قدرت دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن مچ پا در سایر آزمونها، گروه آزمایشات ترکیبی قدرتیتعادلی در پسآزمون نسبت به گروه آزمایشات هاپینگ عملکرد بهتری داشتند. همچنین نتایج این آزمون در مقایسه درونگروهی نشان داد آزمایشات ترکیبیقدرتی تعادلی بر بهبود تمام آزمونهای قدرت و نیز تعادل وای تأثیر مثبت داشته که این معناداری درباره آزمایشات هاپینگ مربوط به آزمونهای قدرت پلانتار و دورسیفلکشن و نیز اینورژن و اورژن مچ پا بود. بهطورکلی، نتایج آزمایش حداقل غلظت مهارکنندگی جهت بررسی حداقل تغییرات مشاهدهشده بهدنبال اعمال هریک از آزمایشات، مشاهده شد در تمام متغیرها تأثیر آزمایشات قدرتیتعادلی بیشتر از آزمایشات هاپینگ بود.
بحث
فشار تمرینی، حرکات برشی و خستگی موجب ایجاد آسیبهایی در ورزشکاران میشود و ازجمله مفاصلی که دچار بیشترین آسیبدیدگیهای ورزشی میشود، مفصل مچ پا است [2]. اسپرین، نهتنها موجب باز ماندن ورزشکار از شرکت در مسابقه میشود، بلکه میتواند باعث ناتوانی درازمدت ورزشکار و تأثیر بر سطح سلامت و افزایش هزینهها شود [21] و بیثباتی مزمن مچ پا را بهدنبال داشته باشد [8].
تحقیقات نشان میدهد ضعف عضلانی و بهدنبال آن افزایش شلی مفصل مچ پا و نقص حسیحرکتی در نتیجه اسپرین با نقص تعادل و کنترل وضعیتی در ارتباط است [4]. برایناساس، در پژوهش حاضر به بررسی و مقایسه 2 نوع آزمایش هاپینگ و ترکیبی قدرتیتعادلی بر قدرت عضلات منتخب و تعادل ایستا و پویا ورزشکاران مبتلا به بیثباتی مزمن مچ پا پرداخته شد. نتایج کلی تحقیق حاضر، نشاندهنده تأثیر بیشتر آزمایشات ترکیبی تعادلیقدرتی نسبت به آزمایشات هاپینگ بر قدرت عضلات منتخب و تعادل ایستا و پویا در مردان فوتبالیست مبتلا به آسیب بیثباتی مزمن مچ پا رشته فوتبال بود.
در این تحقیق به 2 نوع آزمایش منتخب ترکیبی قدرتیتعادلی که بر بخش قدرت، تعادل، ثبات مرکزی و حس عمقی تمرکز دارد و آزمایشات هاپینگ که فاکتورهای قدرت و تعادل را بهعلت توانی بودن در ذات خود دارد، پرداخته شده است. نتایج این پژوهش درزمینه مقایسه تأثیر 2 نوع آزمایش نشان داد تعادل ایستا و پویا در گروهی که آزمایشات قدرتیتعادلی را انجام دادند، بیشتر از گروه آزمایشی هاپینگ بود که این امر میتواند بهعلت جامع بودن (قدرتی/تعادلی) این آزمایشات باشد و احتمالاً زمانی که بر تمام بخشها بهصورت ویژه توجه شود، نتایج بهتری به دست میآید.
درزمینه تأثیر بیشتر جامع بودن آزمایش، تحقیقات مختلفی انجام شده است که در یکی از این تحقیقات، محمدینیا و همکاران به مقایسه تأثیر 2 آزمایش هاپینگ و ترکیبی (قدرتیتعادلی) پرداختند و به این نتیجه رسیدند که هر 2 آزمایش اثر مثبتی بر متغیرهای آزمایش داشته است [12] که این امر نشاندهنده تأثیر بیشتر آزمایشات ترکیبی و نیز آزمایشات مؤثر بر ناحیه آسیبدیده بر بهبود عملکرد است، بهگونهای که آزمایشات هاپینگ که تا حدودی بر ناحیه آسیبدیده توجه دارد و آزمایشات ترکیبی قدرتیتعادلی نتایج مطلوبتری را نسبت به هاپینگ نشان داد.
نتایج تحقیق هانگ و لین نشان داد آزمایشات ترکیبی (تعادلیپلایومتریک) در کاهش نوسانات پاسچر در شرایط ایستا و پویا نسبت به آزمایشات تعادلی اثرگذارتر است [22]. در برخی از متغیرها نظیر دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن مچ پا در 2 گروه آزمایشی تفاوتی مشاهده نشد که دلیل آن میتواند این موضوع باشد که آزمایشات هاپینگ بهخاطر پرش و فرودهای مکرر توانسته بر عضلات عملکننده بر این نواحی و حرکات تأثیر بیشتری داشته باشد، زیرا در آزمایشهای هاپینگ عضلات مجبور بودند برای جذب شوک، بیشتر فعالیت کنند و بیشتر تقویت شوند و ازطرفدیگر، پروتکل آزمایشی ترکیبی قدرتیتعادلی نیز بهعلت اینکه باید به تقویت تمام عضلات توجه میکرد، ممکن است در این حرکات به حدی تقویت عضلانی انجام نشده باشد که موجب افزایش قدرت عضلانی به مقدار بیشتری نسبت به گروه آزمایشی هاپینگ شود.
هال و همکاران در تحقیق خود درزمینه تأثیر آزمایشات مختلف بر قدرت عضلات دورسی و پلانتارفلکشن مچ پا بر تأثیر آزمایشات قدرتی و عملکردی بر بهبود تعادل و همچنین قدرت عضلات دورسیفلکشن و پلانتارفلکشن مچ پا اشاره کردند [8] که نتایج تحقیق آنها با نتایج تحقیق حاضر در تضاد است که دلیل آن میتواند انتخاب نوع آزمایشات باشد.
در توجیه اثرگذاری بیشتر آزمایشات ترکیبی قدرتیتعادلی که نتایج آزمایش حداقل غلظت مهارکنندگی نیز تأییدکننده آن است، میتوان اینگونه بیان کرد که پروتکل آزمایشی ترکیبی قدرتیتعادلی این پژوهش از آزمایشات استقامتی ناحیه مرکزی، قدرتی با تراباند، اندام تحتانی با وزن بدن، تعادلی و در وضعیت ناپایدار تشکیل شده بود که بهنظر میرسد استفاده از این آزمایشات در کنار هم توانسته بر بهبود تعادل ورزشکاران با بیثباتی مزمن مچ پا مؤثر باشد. در بیان تأثیر این آزمایشات بر بهبود تعادل میتوان اینگونه بیان کرد که عضلات ناحیه مرکزی بدن با ایجاد یک سیلندر محکم و بهدنبال آن، تولید اینرسی بیشتر در برابر آشفتگی بدن، یک سطح پایدار حرکت را برای بدن فراهم میکنند [23].
در همین راستا گوردان و همکاران به وجود ارتباط بین جهتهای آزمون تعادلی ستاره با قدرت ناحیه مرکزی و چرخانندههای ران اشاره کردند [24]. همانطور که کیبلر و همکاران توصیف کردند، فعالسازی ساختمان عضلانی ناحیه مرکزی بدن در الگوهایی همراه با حرکت اندام به پیشرفت تعادل و بهدنبال آن عملکرد کمک میکند. مطابق با نظر کیبلر و همکاران، بدن از فعالسازی عضلات ناحیه مرکزی بدن برای تولید گشتاور چرخشی لازم در اطراف خود و تولید حرکت اندام استفاده میکند [25].
براساس این پیشنهاد، محقق این نظریه را مطرح میکند که در آزمایش تعادلی وای، زمانی که آزمودنی روی پای تکیهگاه میایستد و از اندام مخالف برای دستیابی استفاده میکند، عضلات راست شکمی و عضلات مورب شکمی میتوانند قبل از اینکه هرگونه حرکتی جهت اجرای حرکت تنه رخ دهد، درگیر شوند تا به آزمودنیها اجازه دهند تعادل خود را حفظ کنند. در آزمون لک لک نیز که یک آزمون ایستا روی 1 پا بود، عضلات ناحیه ثبات مرکزی با عملکرد همزمان و مناسب خود در حفظ تعادل اثر گذار بوده که در همین راستا، قربانی به ارتباط بین ثبات ناحیه مرکزی و تعادل ایستا اشاره کرده است [26].
بخش دومی که در آزمایشات ترکیبی قدرتیتعادلی وجود داشته، آزمایشات مربوط به بهبود تعادل و حس عمقی بوده که میتواند در اثرگذاری بیشتر این آزمایشات نسبت به آزمایشات هاپینگ نیز تأثیر بسزایی داشته باشد. آسیب میتواند بر حس عمقی و کنترل عصبیعضلانی تأثیر منفی بگذارد که در همین راستا، مون و همکاران در مقالهای مروری بر روی افراد با بیثباتی مزمن مچ پا گزارش کردند که نقص پاسچرال ثانویه بر اثر نقص کنترل عصبیعضلانی و نقص حس عمقی به وجود میآید [27].
همچنین بر این موضوع تأکید شده که این افراد هنگام ایستادن روی 1 پا، نقص در راهبرد مچ پا و بهدنبال آن ناکارایی راهبرد هیپ را نشان میدهند [28]. نتایج پژوهش حاضر نشان داد آزمایش ترکیبی قدرتیتعادلی بر بهبود آزمون تعادلی وای در تمام جهات معنادار بود. در همین راستا، ارسطو و همکاران در آزمایشات تعادلی که به افراد دچار بیثباتی عملکردی مچ پا دادند، در نتایج آزمون تعادلی ستاره فقط در جهتهای قدامی، قدامی داخلی، خلفی و خلفی داخلی بهبود را مشاهده کردند [29]. هال و همکاران نیز پس از اعمال پروتکل آزمایشی تعادلی در گروه آزمایش در جهتهای قدامی، خلفی داخلی و خلفی، بهبود معناداری گزارش کردند [8].
درزمینه تأثیر این آزمایشات بر بهبود قدرت نیز نتایج تحقیق حاضر با نتایج تحقیق هال و همکاران همراستاست. آنها در تحقیق خود نشان دادند استفاده از تراباند در بهبود قدرت دورسیفلکشن، پلانتارفلکشن، اینورژن و اورژن مچ پا اثرگذار بوده است. آنها همچنین نتایج مثبت تأثیر این آزمایشات بر مقیاس ارزیابی بصری آسیب مچ پا را گزارش کردند، اما درزمینه بهبود تعادل تغییری را در گروه آزمایش مشاهده نکردند [30] که عدم مشاهده تأثیر مثبت آزمایش با تراباند بر تعادل میتواند نشاندهنده اهمیت انتخاب نوع آزمایشات باشد که در پژوهش حاضر به این نکته توجه شده و آزمایشات بهصورت جامع انتخاب و اعمال شده است.
همانطور که در توضیحات آزمایشات هاپینگ گفته شد، این برنامه آزمایشی یک روش آزمایشی دینامیک برای اندام تحتانی است و ماهیتی چندگانه از قدرت عضلانی، هماهنگی عصبیعضلانی، ثبات مفصل، تعادل و حس عمقی مفصل دارد و بهعنوان ملاک ارزیابی برای برگشت افراد به فعالیت نیز هست. آزمایش هاپینگ میتواند با تغییرات در داخل سیستم عصبیعضلانی به فرد اجازه دهد تا کنترل بهتری بر عضله منقبضشونده و سینرژیستهای خود داشته باشد و به این ترتیب، نیروی بیشتری در غیاب تطابق تیپ شناختی عضله مهیا میشود [31]. قدرت عضلانی و تعادل، 2 جزء ضروری اجرای هاپینگ هستند [32].
نتایج پژوهش حاضر درزمینه تأثیر آزمایشات هاپینگ بر بهبود تعادل ایستا و پویا نشان داد این آزمایشات میتواند در بهبود تعادل مؤثر باشد که نتایج بهدستآمده در این زمینه با نتایج تحقیقاتی که درزمینه برنامههای آزمایشی پلایومتریک انجام شده، همراستاست؛ بهگونهای که در یکی از این تحقیقات، میر و همکاران در تحقیق خود نشان دادند آزمایشات تعادلی و پلایومتریک موجب بهبود تعادل پویا و نیروی فرود در ورزشکاران میشود، اما آزمایشات ترکیبی (تعادلی و پلایومتریک) بر تعادل پویا و نیروی فرود، بهبود بیشتری ایجاد میکند [33].
نتایج بهدستآمده درزمینه تأثیر آزمایشات هاپینگ بر بهبود قدرت نیز میتواند به ذات این آزمایشات برگردد، زیرا این آزمایشات جزء آزمایشات توانی است که قدرت و سرعت در آنها نقش مهمی دارد و ازآنجاکه قدرت جزء اساسی این آزمایش است، طبیعتاً در قدرت عضلات اندام تحتانی این ورزشکاران پس از 8 هفته آزمایش مستمر تأثیر مثبت گذاشته که این تأثیر غیر از قدرت ابداکشن ران در قدرت سایر بخشها معنادار بوده است.
نتیجهگیری
نتایج تحقیق حاضر نشان داد هر 2 آزمایش قدرتیتعادلی و هاپینگ میتوانند در بهبود تعادل و قدرت ورزشکاران با بیثباتی مزمن مچ پا اثرگذار باشند. بااینحال، بهنظر میرسد آزمایشات منتحب قدرتیتعادلی بهعلت جامع بودن آن و به این دلیل که به تقویت هریک از این فاکتورها بهصورت مجزا تأکید دارد، بتواند تأثیر بیشتری نسبت به آزمایشات هاپینگ که قدرت و تعادل را در ذات خود دارد، داشته باشد و در بهبود سریعتر ورزشکاران دارای بیثباتی مزمن مچ پا تأثیر بیشتری بگذارد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
کلیه اصول اخلاقی در این مقاله لحاظ شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه کارشناسی ارشد فاطمه حسینزاده با راهنمایی علیاصغر نورسته در گروه آسیبشناسی و حرکات اصلاحی، دانشکده تربیت بدنی، دانشگاه گیلان است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از تمام ورزشکارانی که در این پژوهش محققین را یاری کردند، سپاسگزاری میشود.
References