Document Type : Original article
Authors
Department of Physical Education and Sport Science, Faculty of Education and Psycology, University of Mohaghegh Ardabili, Ardabil,Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
Introduction
Diabetes is a metabolic disorder whose pathology also involves systemic inflammation, which is pathogenic in association with immune cell cells, activation of inflammatory pathways, and the production of certain inflammatory cytokines. Interleukin-6 (IL-6) is an inflammatory cytokine produced by immune cells and its levels in the body are associated with insulin sensitivity and glucose tolerance. Therefore, inhibition of IL-6 activity and signaling can be effective in preventing inflammatory diseases, especially type 2 diabetes, and improving the symptoms of these diseases.
The use of antioxidant compounds in reducing insulin resistance and chronic inflammation for better management of diabetes has been considered in recent research. An active ingredient called resveratrol, which has an anti-inflammatory effect, has been used in traditional Chinese medicine to treat inflammatory diseases. Resveratrol is found in large amounts in many plant species, including the skins of berry grapes, peanuts, and rhubarb roots, and in other plants in small amounts.
In recent decades, exercise along with diet has been recommended as a way to manage diabetes. Aerobic exercise is one of the best non-pharmacological interventions for controlling blood sugar. Resveratrol has great potential for improving glycemic control and reducing insulin resistance and is useful for treating diabetics. Because there are limited studies on the effect of concomitant use of aerobic exercise and resveratrol supplementation on IL-6 changes in diabetes, and given the role of increased inflammation in diabetes and anti-inflammatory effects of regular exercise and resveratrol supplementation, the present study assessed the simultaneous effect of aerobic exercise and resveratrol supplementation on IL-6 changes in women with type 2 diabetes.
Materials and Methods
In this study, 24 women with type 2 diabetes were randomly divided into three groups of supplement (8 patients) (age 55.25±5.11, weight 72.62±11.30 kg), aerobic exercise and supplement (8 patients) (age 54.62±7.22, weight 75.52±9.96 kg), and control (8 patients) (age52.25±8.60, weight 76.31± 12.94 kg).
The aerobic exercise group exercised with supplementation for six weeks, three days a week for 50 to 60 minutes. The training protocol included walking on a treadmill with an intensity of 65-45% of the heart rate. This group took one resveratrol (0.04 gr) capsule a day in the morning. Blood samples were taken from all subjects to evaluate the biochemical parameters before the start of the training program and at the end of week six in the conditions of 8-12 hours of fasting in the morning.
To evaluate the normality of the data, the Shapiro-Wilk test was used and an analysis of covariance (ANCOVA) and paired t-test were used to evaluate the effects within and between groups. The significance level was considered <0.05.
Results
The results of paired t-test showed that after the intervention, the serum levels of IL-6 in the supplement + aerobic exercise group (P=0.01) had a significant decrease. ANCOVA results also showed a significant difference in serum IL-6 levels between groups.
Conclusion
It seems that six weeks of aerobic exercise at a 45-65% heart rate with resveratrol supplementation can be more effective on IL-6 levels compared to aerobic exercise or supplementation separately in women with type 2 diabetes. It is suggested that the effect of aerobic exercise and resveratrol supplementation be assessed on a larger number of samples with different intensities along with the measurement of inflammatory and pro-inflammatory markers and glycemic index on type 2 diabetics to achieve definite results in this regard.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
In the implementation of the research, ethical considerations were considered in accordance with the instructions of the ethics committee of Mohaghegh Ardabili and Arak University, and the code of ethics was received under the number IR.ARAKMU.REC.1392.147.1. The present study has the IRCT code number IRCT20191203045588N1.
Funding
This article is taken from the research project of Ansieh Yazdakhasi, PhD. student of Sports Physiology, Department of Physical Education and Sports Sciences, Faculty of Educational Sciences and Psychology, University of Mohaghegh Ardabili.
Authors' contributions
All authors contributed equally in preparing all parts of the research.
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
Acknowledgments
The researchers of this research sincerely thank and appreciate all the subjects who participated in this research. Also, we are grateful for the cooperation of the respected research vice-chancellor of University of Mohaghegh Ardabili and University of Arak who helped us in this study.
مقدمه
دیابت نوعی ناهنجاری متابولیکی است که در آسیبشناسی آن، التهاب سیستمی نیز دخیل است. بیماریزایی آن در ارتباط با سلولهای سیستم ایمنی، فعال شدن مسیرهای التهابی و تولید برخی از سایتوکینهای التهابی است [1]. یکی از ویژگیهای بارز بیماریهای التهابی مانند دیابت نوع 2، ترشح سلولهای سیستم ایمنی مانند لنفوسیتهای T و ماکروفاژها به بافتهای ملتهب است. این لنفوسیتها و ماکروفاژها با تولید مقادیر زیادی از سایتوکینهای التهابی مانند اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا باعث ایجاد آسیب بافتی میشوند [2].
با توجه به نقش سلولهای ایمنی در تولید سایتوکین و ایجاد شرایط التهابی میتوان این سلولها را در روند بیماریزایی دیابت درنظر گرفت [3]. اینترلوکین-6 یک سایتوکین التهابی است که سلولهای ایمنی آن را تولید میکنند و میزان آن در بدن با میزان حساسیت به انسولین و تحمل گلوکز در ارتباط است [3]. اینترلوکین-6، نهتنها توسط سلولهای ایمنی، بلکه به میزان زیادی توسط بافت چربی در شرایط غیرالتهابی تولید میشود. میزان گردش آن با شاخص توده بدن، حساسیت به انسولین و تحمل گلوکز مرتبط است. اینترلوکین-6 دارای ویژگیهای پیشالتهابی در سلولهای چربی و کبد است و موجب ایجاد مقاومت به انسولین در هر دوی این سلولها میشود. مشخص شدهاست، واسطههای التهابی مانند سایتوکینها و پروتئین واکنشگر-C در بیماران دیابتی افزایش مییابد که با توسعه و پیشرفت مشکلات قلبیعروقی همراه است [4].
مطالعهای نشان داده است اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا بر ژن پروتئین ناقل گلوکز نوع4 اثر مهاری دارد و موجب مقاومت به انسولین میشوند [5]. ازاینرو، ممانعت از فعالیت و پیامرسانی اینترلوکین-6 میتواند در جلوگیری از بیماریهای التهابی بهویژه دیابت نوع 2 و بهبود علائم این بیماریها مؤثر باشد. در دهههای اخیر فعالیتهای ورزشی همراه با رژیم غذایی بهعنوان راهکار مناسبی برای مدیریت دیابت توصیه شده است. فعالیتهای ورزشی هوازی یکی از بهترین آزمایش غیردارویی در کنترل قند خون است. در بیماران دیابتی تمرینات ورزشی با شدت متوسط برای بهتر شدن شرایط متابولیکی پیشنهاد شده است. فعالیتهای هوازی ازطریق تقویت سیستم آنتیاکسیدانی و کاهش عوامل اکسایشی به بیماران دیابتی کمک میکنند [6]. با افزایش فراگیر دیابت، افراد دیابتی بهمنظور کنترل بیماری خود با وجود دسترسی فراوان به درمانهای مرسوم، در حال روی آوردن هرچه بیشتر به درمانهای جایگزین هستند.
برای مدیریت بهتر دیابت به استفاده از ترکیبات آنتیاکسیدانی در کاهش مقاومت به انسولین و التهاب مزمن در تحقیقات اخیر توجه شده است [7, 8, 9]. رزوراترول (3 و 5 و 4- تریهیدروکسی استیلبین ) که به فرم سیس و ترانس وجود دارد، متعلق به گروه پلیفنلها است. پلیفنلها، خود متعلق به زیرگروه فیتوآلکسین هستند. این ماده برای اولین بار در سال 1940 از ریشه گیاههای خربق سفیدجدا شد و سپس در انگور، بادام زمینی، کاج و عصاره ریشه علف هفتبند ژاپنی و توت یافت شد. غنیترین منبع آن، علف هفتبند است که ریشه گیاهی است و در درمانهای اقوام آسیایی استفاده میشود. معروفترین منبع رزوراترول، انگور است که غلظت آن در انگور بین 50 تا 400 میکروگرم بهازای گرم در خوشه تازه متغیر است [10].
ریاحی و همکاران در پژوهش خود اینگونه بیان کردند که مصرف توأمان مکمل رزوراترول و انجام تمرینات استقامتیمقاومتی میتواند باعث کاهش عوامل التهابی در دیابت نوع 2 شود [10]. بنیطالبی و همکاران در مطالعه خود نشان دادند 10 هفته تمرین هوازی توأم با مصرف مکمل چای سبز به بهبود عوامل التهابی در زنان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 منجر میشود [11].
اصل محمدیزاده و همکاران درپژوهش خود با عنوان مقایسه اثر تمرین تناوبی با رژیمهای غذایی متفاوت بر اینترلوکین-6، فاکتور نکروز توموری آلفا و برخی شاخصهای متابولیکی مردان چاق دیابتی نوع 2 به این نتیجه رسیدند که تمرین ورزشی و رژیم غذایی میتواند باعث کاهش التهاب، پروفایلهای لیپیدی و گلایسمی شود و آمادگی جسمانی را تحتتأثیر قرار دهد که باعث تغییراتی در سطوح سرمی اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا میشود [12].
ازسویدیگر، برخی مطالعات برای مثال، 8 هفته تمرینات ترکیبی هیچگونه کاهشی را در سطح اینترلوکین-6 گزارش نکردهاند [13]. همچنین تمرینات هوازی استقامتی (12 هفتهای)، سطوح اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا را در دختران و زنان چاق تغییر نداد [14]. از آنجا که التهاب در ایجاد و توسعه دیابت نوع 2 نقش مهمی دارد؛ بنابراین شناخت روشهای مؤثر کاهش التهاب و افزایش مقاومت به انسولین ازنظر بالینی کاربردهای مهمی خواهد داشت.
مصرف رزوراترول، پتانسیل بسیار زیادی در بهبود کنترل قند خون و کاهش مقاومت به انسولین دارد و برای درمان بیماران دیابتی مفید است [15]. از آنجا که در میان مطالعات انجامشده، تحقیقات محدودی وجود دارند که تأثیر استفاده همزمان تمرینات هوازی و مکمل رزوراترول بر میزان تغییرات اینترلوکین-6 را در دیابت بررسی کرده باشند؛ بنابراین با توجه به نقش افزایش التهاب در ایجاد دیابت و تأثیرات ضدالتهابی تمرین ورزشی منظم و مکمل رزوراترول، تحقیق حاضر به مطالعه تأثیر همزمان تمرینات هوازی و مکمل رزوراترول بر میزان تغییرات اینترلوکین-6 در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 پرداخته است.
مواد و روشها
مطالعه حاضر، مطالعه نیمهتجربی یکسوکور با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است که پس از دریافت تأییدیه کمیته اخلاق بر روی 24 نفر زن مبتلا به دیابت نوع 2 که از میان400 بیمار که ازطریق مرکز دیابت خیریه جوادالائمه اصفهان انتخاب شدند، انجام شد.
معیارهای ورود به مطالعه عبارتاند از: حداقل 3 سال سابقه ابتلا به دیابت نوع 2، قرار داشتن در محدوده سنی 45 تا 60 سال و قند خون ناشتا بین 150 تا 250 میلیگرم در دسیلیتر. شرایط خروج از مطالعه عبارتاند از: ابتلا به بیماریهای کلیوی و عفونی، عوارض مربوط به دیابت مانند زخم پای دیابتی و نفروپاتی، داشتن برنامه منظم ورزشی در 3 ماه گذشته، داشتن رژیم غذایی خاص و مصرف هرگونه مکمل خاص در 6 ماه گذشته. از تمام افراد شرکتکننده در مطالعه رضایتنامه کتبی دریافت شد و به آزمودنیها اطمینان داده شد در هر زمانی که مایل باشند، میتوانند از طرح خارج شوند.
افراد واجد شرایط بهطور تصادفی در 3 گروه مصرف مکمل (8 نفر) (سن 5/11±55/25 سال، وزن 11/30±72/62 کیلوگرم)، گروه تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل (8 نفر) (سن 7/22±54/62 سال، وزن 9/96±75/52 کیلوگرم) و گروه کنترل ( 8 نفر) (سن 8/60±52/25 سال، وزن 12/94±76/31 کیلوگرم) قرار گرفتند. جهت جمعآوری اطلاعات شخصی (وزن، سن، سابقه ابتلا به دیابت و غیره) ازطریق پرسشنامه محققساخته استفاده شد. گروه تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل بهمدت 6 هفته، 3 جلسه در هفته و هر جلسه 5 تا 10 دقیقه گرم کردن، 40 تا 50 دقیقه راه رفتن با شدت 45 تا 65 درصد ضربان قلب ذخیره بهصورت راه رفتن روی تردمیل و 5 تا 10 دقیقه سرد کردن انجام شد. این گروه همچنین روزی 1 عدد کپسول رزوراترول 0/04 گرمی در صبح مصرف میکردند [16].
از همه بیماران بررسیشده در شروع مطالعه، قبل از شروع برنامه تمرینی و در انتهای هفته 6 در شرایط 8 تا 12 ساعت ناشتایی در صبح، از ورید پیشآرنجی نمونهگیری خونی در آزمایشگاه انجام شد. نمونههای خون پس از جدا کردن سرم، برای اندازهگیری عوامل بیوشیمیایی در دمای 20 درجه سانتیگراد نگهداری شدند.
شاخص اینترلوکین-6 به روش الایزا با استفاده از کیتOrgenum laboratories (ساخت فنلاند، شماره کیت RD196015208R) اندازهگیری شد. گروه مصرف مکمل بهمدت 6 هفته، روزی یک عدد کپسول رزوراترول 0/04 گرمی (با نام رزوین، ساخت شرکت Geymonat ایتالیا) را مصرف کردند. بعد از جمعآوری اطلاعات، دادهها با نرمافزار SPSS نسخه 19 تحلیل شدند. تمام مقادیر در متن بهصورت میانگین ± انحراف معیار بیان شده است. برای ارزیابی نرمال بودن دادهها از آزمون شایپرو ویلک استفاده شد و از تحلیل کوواریانس و تیزوجی بهمنظور بررسی اثرات درونگروهی و بینگروهی، گروه آزمایش و کنترل استفاده شد. سطح معناداری 0/05>P درنظر گرفته شد.
یافتهها
در جدول شماره 1، ویژگی فردی آزمودنیها در سطح پایه ارائه شده است.
همانطور که مشاهده میشود بین گروهها تفاوت معناداری وجود ندارد (0/05<P). همچنین در ابتدای مطالعه، تفاوت آماری معناداری در شاخصهای بیوشیمیایی اندازهگیریشده بین گروههای مکمل و تمرین هوازی و مکمل و کنترل مشاهده نشد (0/05<P).
با توجه به جدول شماره 2، نتایج آزمون تیزوجی نشان داد پس از آزمایش، سطح سرمی اینترلوکین -6 در گروه مکمل+تمرین هوازی (0/01=P) کاهش معنادار داشته است.
همچنین آزمون کوواریانس جهت مقایسه نتایج پسآزمون گروهها و بررسی تفاوتهای بینگروهی استفاده شد که نشان داد در میزان سرمی اینترلوکین -6 بین گروهها اختلاف معناداری وجود دارد.
با توجه به جدول شماره 3، نتایج آزمون توکی بین گروه تمرین هوازی+مکمل در مقایسه با گروه کنترل (0/003=P) و بین گروه تمرین هوازی+مکمل در مقایسه با گروه مکمل (0/031=P) اختلاف معناداری را نشان داد.
بحث
هدف از مطالعه حاضر این بود که آیا مکمل رزوراترول به همراه تمرین هوازی در 6 هفته میتواند سطح اینترلوکین-6 را کاهش دهد. یافتههای مطالعه حاضر بیان میکند پس از 6 هفته تمرین هوازی همراه با دریافت مکمل، اینترلوکین-6 بهطور معنادار کاهش یافت که این یافتهها با نتایج بنته [17] و عبداللهپور و همکاران [12] همسو است. این مشاهدات بدین معناست که ترکیب مکمل رزوراترول با تمرینات ورزشی در کاهش اینترلوکین-6 اثرات همافزایی بیشتری در مقایسه با خود مکمل و یا تمرین هوازی بهتنهایی بهدنبال خواهد داشت.
بنته در مقالهای مروری با عنوان اثر ضدالتهابی ورزش و نقش آن در دیابت و بیماریهای قلبیعروقی نتیجهگیری کرد که اینترلوکین-6 در آسیب به سلولهای پانکراس و تشدید بیماری دیابت مؤثر است [17]. خوزه و همکاران در مقاله مروری نتیجهگیری کردند سایتوکین اینترلوکین-6 ویژگیهای پیش التهالبی داشته است و در سلولهای کبد و چربی موجب ایجاد مقاومت به انسولین میشود و فعالیت ورزشی منظم طولانیمدت موجب کاهش سطح این سایتوکین و کاهش مقاومت به انسولین میشود [18].
لیرو و همکاران در مطالعه خود نشان دادند رزوراترول باعث کاهش سطوح سایتوکینهای پیشالتهابی در شرایط محیط زنده میشود و واکنشهای التهابی را در برخی از بیماریهای التهابی کاهش میدهد [19]. فعالیت بدنی سبب کاهش تحریک سمپاتیکی میشود و احتمالاً به کاهش فاکتور نکروز توموری آلفا (تحریککننده قوی تولید اینترلوکین-6) منجر میشود [20].
رزوراترول یک آنتیاکسیدان است و با فشار اکسیداتیو مقابله میکند و فشار اکسیداتیو ارتباط تنگاتنگی با التهاب دارد. رزوراترول قابلیت واکنشی بالا با مولکولهای درگیر در التهاب دارد و پاسخهای التهابی را ازطریق کاهش فعالیت آنزیم سیکلواکسیناز، لیپواکسیژناز و آنزیم نیترواکساید سنتاز و کاهش تولید ساتوکینهای التهابی ازجمله فاکتور نکروز توموری آلفا و اینترلوکینهای 6، 8، 1، 2 و 12 کاهش داده و مانع از بیان فاکتور هستهای و آنزیم سیکلواکسیژناز و آنزیم نیترواکساید سنتاز شده است و فرایند التهاب تومورزایی را مهار و درنهایت، تولید سایتوکینهای پیشالتهابی را مهار میکند [21].
یافتههای این پژوهش با نتایج مطالعه فارینها و همکاران [22]، حقیقتدوست و همکاران [23] و رضایینسب و همکاران [24] ناهمسو بود. نتایج تحقیق رضایینسب و همکاران به این صورت است که 8 هفته تمرین ترکیبی برخلاف تأثیر معنادار بر ویسفاتین پلاسما، سبب تغییرات معنادار اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا پلاسما در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 نشده، بهنظر میرسد که این نوع تمرین در کاهش چاقی و چربی احشایی و درنتیجه، کاهش ویسفاتین پلاسما مناسب است، اما پتانسیل ایجاد تغییر در اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا را ندارد [24]. بهنظر میرسد نوع و مدت زمان مطالعه، از دلایل ناهمسویی مطالعه حاضر باشد. حقیقتدوست و همکاران در مقاله مروری خود نشان دادند مکملدهی رزوراترول باعث کاهش پروتئین واکنشگر-C میشود، اما تغییری در مقادیر غلظت اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا نداشته است [23].
اینترلوکین-6 باعث مقاومت انسولینی ازطریق اختلال در فسفریلاسیون گیرندههای انسولین و مسیرهای پیامرسانی داخل سلولی در هپاتوسیتها و آدیپوسیتها میشود. ازاینرو، ممانعت از فعالیت و سیگنالینگ اینترلوکین-6 میتواند در جلوگیری از بیماریهای التهابی بهویژه دیابت نوع 2 و بهبود علائم این بیماریها مؤثر باشد [25]. اینترلوکین-6 در عضلات فعال و پس از فعالیت ورزشی به میزان کمی از تاندون، مغز و بافت چربی ترشح میشود. همچنین سازگاری با ورزش، تولید اینترلوکین-6 را در زمان استراحت و طی فعالیت ورزشی کاهش میدهد [26].
رزوراترول اثرات ضدالتهابی خود را ازطریق مهار فاکتور هستهای کاپا انجام میدهد. رزوراترول با کاهش تولید H2O2، مهار IKB کیناز، مهار فسفوریلاسیون P65 و با داستیله کردن P65 باعث مهار فاکتور هستهای کاپا میشود. رزوراترول عملکرد نسخهبرداری فاکتورهای پیش التهابی و فاکتور هستهای کاپا را تضعیف میکند. فاکتور رونویسی فاکتور هستهای کاپا سبب فعالسازی رونویسی ژنهای متعددی ازجمله اینترلوکین یک بتا، اینترلوکین-6 و فاکتور نکروز توموری آلفا دخیل در التهاب میشود [10].
نقطه قوت مطالعه حاضر، بررسی همزمان تمرین هوازی به همراه مکمل رزوراترول بر اینترلوکین-6 بود.
از محدودیتهای این مطالعه نبود کنترل کامل عوامل وراثتی، تغذیهای، تفاوتهای فردی و حجم نمونه کم بود که لازم است در تفسیر و تعمیم نتایج مورد توجه قرار گیرند.
نتیجهگیری
بهنظر میرسد 6 هفته تمرین هوازی با شدت 45 تا 65 درصد ضربان قلب به همراه مکمل رزوراترول میتواند بر شاخص اینترلوکین-6 نسبت به تمرین هوازی یا مصرف مکمل بهصورت جداگانه در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 اثربخشی بیشتری داشته باشد.
پیشنهاد میشود اثر تمرین هوازی و مکمل رزوراترول بر روی تعداد نمونه بیشتر و با شدت متفاوت به همراه اندازهگیری شاخصهای التهابی و پیشالتهابی و شاخص گلیسیمیک روی افراد دیابتی نوع 2 انجام شود تا بتوان به نتایج قطعی در این رابطه دست یافت.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در اجرای پژوهش ملاحظات اخلاقی مطابق با دستورالعمل کمیته اخلاق دانشگاه محقق اردبیلی و اراک درنظر گرفته شد و کد اخلاق به شماره IR.ARAKMU.REC.1392.147.1 دریافت شدهاست. پژوهش حاضر کد IRCT بهشماره IRCT20191203045588N1 دارد.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از طرح پژوهشی انسیه یزدخواستی دانشجوی دکتری فیزیولوژی ورزشی، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه محقق اردبیلی است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
پژوهشگران این تحقیق از همه آزمودنیهایی که در این پژوهش شرکت کردند، صمیمانه تشکر و قدردانی میکنند. همچنین از همکاری معاونت محترم پژوهشی دانشگاه محقق اردبیلی و دانشگاه اراک که در این مطالعه ما را یاری کردند، سپاسگزاری میشود.
References
References