Document Type : Original article
Authors
Department of Psychology, Faculty of Psychology And Social Sciences, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
Introduction
Today, autism spectrum disorder is defined as a group of neurodevelopmental syndromes that cause impaired communication and stereotyped behaviors. These behaviors are a major barrier to participation in social settings for people with autism. Given the importance of this issue, it seems necessary to use approaches that help children with an autism spectrum disorder to solve this problem. Control and proper behavior are among the characteristics needed for the child’s emotional development, and their deficiency leads to problems in social bonding. This study aimed to compare the effectiveness of sensory integration exercises on stereotyped behaviors with and without using robots in boys with autism spectrum disorder.
Materials and Methods
This research method was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The study’s statistical population was 7-9 years old boys with moderate autism spectrum disorder studying in Tehran schools in the academic year 2018-2019. Participants in the study were diagnosed with moderate autism spectrum disorder by the Gilliam autism rating scale version 2 (GARZ 2) (1994) and the autism spectrum screening questionnaire (ASSQ, 1999). Two psychiatrists performed an initial diagnosis and level of autism. Sampling was performed by the available sampling method, and 45 eligible children with autism spectrum disorder were randomly divided into two experimental groups and one control group. In all three stages of pretest, posttest, and follow-up, the stereotyped behaviors of version (2) of the GARZ test were used. In this study, one experimental group was treated with the sensory integration method for only 45 minutes, and the other group was treated with the sensory integration method with robot treatment protocols for 45 minutes. No treatment was performed for the control group. The sensory integration method was performed according to Ayer’s protocol. The treatment method with the robot was worked by a sensory robot and according to the nature of that robot and the robot therapy protocols. The robot used in this study was a sensory robot in the shape of a cat, and the name of this robot was Orange Tuby Cat. At the end of the sessions, the stereotyped behaviors test of GARZ was performed again, and after two months, they were evaluated again with the same test to follow the treatment of the subjects. Then, the results of all three steps were analyzed by repeated measures analysis of variance with SPSS software, version 22 at a significance level of 0.05.
Result
The results showed that sensory integration exercises with robots were effective in controlling stereotyped behaviors in children with autism spectrum disorder, and this effect was significant (P=0.001). Also, robot-without sensory integration exercises were effective in controlling stereotyped behaviors in children with autism spectrum disorder, and this effect was significant (P=0.001). But sensory integration exercises with a robot more significantly reduced stereotyped behaviors in children with an autism spectrum disorder. Follow-up results after two months showed that this effect was stable. The Figure 1 also shows these results (P=0.001).
Conclusion
Based on this study’s findings, combining sensory integration and robot therapies can improve the stereotyped behaviors of children with autism spectrum disorder more than the method of sensory integrity alone.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
The study followed the Ethical principles set by the Research Committee of Islamic Azad University, Tehran Central Branch, and received the dissertation (Ethical Code: 1012/7/7981011).
Funding
This study was extracted from the PhD thesis of the second author, Ms Vahideh Emad, under the guidance of Estaki and consultation of Kochakentezar at the Department of Psychology, Faculty of Psychology And Social Sciences, Islamic Azad University, Tehran Central Branch.
Authors' contributions
All authors equally contributed to preparing this article.
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
Acknowledgments
The current article was extracted from PhD thesis of Vahideh Emad in Exceptional Children Psychology under the guidance of Estaki and consultation of Kochakentezar. At this moment, we thank all professors and everybody who helped us in this research, especially parents of children with autism who participated and the staff of Peyk Honar School, who provided a suitable environment for conducting this research. Also, we appreciate the Medical staff who support and guide us in all study stages.
مقدمه
اختلال طیف اوتیسم نوعی اختلال عصبشناختی با علائم روانشناختی است که بهواسطه 2 گروه مهم از علائم یعنی مشکل در ارتباط و علائق کلیشهای قابل تشخیص میباشد.ا ین نقص شامل مشکلاتی در مهارتهای غیرکلامی و درک روابط، حرکات کلیشهای بدنی تکراری، علاقه غیرعادی بیش از حد به اشیا و حساسیت به محرکهای حسی میباشد [1]. این اختلال اغلب در اوایل دوران کودکی و قبل از 3 سالگی بروز میکند. شیوع جهانی اختلال طیف اوتیسم در سال 2014 در حدود 62 نفر در هر 10000 نفر تخمین زده شده است [2]. میزان شیوع اختلال طیف اوتیسم در پسران 4 برابر دختران میباشد [3]. میانگین رفتارهای تکراری در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بهگونهای معناداری بیشتر از کودکان کمتوان ذهنی آموزشپذیر میباشد [4].
درمان یکپارچگی حسی شیوهای درمانی است که توسط کاردرمانگران اغلب به منظور بهبود پردازش حسی، در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به کار گرفته میشود. درمان یکپارچگی حسی فرایندی عصبشناختی میباشد که مستلزم سازماندهی احساسات از گیرندههای اصلی و کلیدی برای استفاده در فعالیتهای روزمره است. پردازش حسی را سازماندهی عصبی اطلاعات حسی جهت انجام رفتار عملکردی تعریف کردهاند [5]. یکی از علائم درگیری فرایند پردازش حسی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم رفتارهای کلیشهای میباشد (بیش پاسخدهی و کم پاسخدهی نسبت به محرکات حسی). این رفتارها شامل دست زدن، تاب دادن دست و گاز گرفتن آن میباشد. باز و بسته کردن در و روشن و خاموش کردن چراغ نیز میتواند رفتار کلیشهای تلقی شود [6]. بیش از 80 درصد از کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در فرایند حسی دچار اختلال هستند [7]. آیرز در یک دستهبندی، 4 گروه اختلال در عملکرد یکپارچگی حسی را تعریف کرد:
1. نقایص توالیسازی و یکپارچگی دو طرفه ،
2. سوماتودیس پراکسی،
3. دیس پراکسی در دستور کلامی ،
4. اختلال عملکرد یکپارچه حس عمومی .
آیرز باتوجهبه مطالعات خود بر روی طیف اوتیسم 2 نوع مشکل را در تنظیم حسی درنتیجه بروز علائم اوتیسم ازجمله اختلالات رفتاری تعریف کرد: 1.کم پاسخدهی حسی، 2. بیش پاسخدهی حسی [5]. دان (1997-2001) یک مدل 4 عاملی پردازش حسی را مطرح کرد و براساس آن مدل، الگوهای پردازش حسی را در 4 نوع طبقهبندی کرد و براساس این مدل نقش فرآیندهای حسی مختلف را در ایجاد الگوهای بیش پاسخدهی و کم پاسخدهی در نظر گرفت:
ثبت حسی پایین
افرادی که دچار ضعف ثبت حسی هستند، آستانه تحریکپذیری بالایی دارند و نسبت به محرکهای حسی، کم پاسخدهی دارند.
حسطلبی
افرادی که در قسمت حسطلبی قرار میگیرند، آستانه تحریکپذیری بالایی دارند و کم پاسخدهی دارند، اما راهحلشان برای مقابله با این وضعیت، رفتارهای فعال به منظور جستوجوی محرکات حسی شدید میباشد.
حساسیت حسی
این افراد بهعلت آستانه تحریک پایین، آگاهی شدیدی نسبت به محرکات حسی دارند و در مواجهه با محرکات حسی دچار آشفتگی میشوند، اما بهطور غیرفعال سعی در کنار آمدن با این حواس را دارند.
دوری گزینی یا اجتناب حسی
این افراد نیز دارای آستانه پایینی برای محرکات حسی میباشند، نه تنها آگاهی شدیدی نسبت به محرکات حسی دارند، بلکه بهطور فعال تلاش میکنند که از محرکات معمولی که برایشان آزاردهنده است، اجتناب کنند [8].
در افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم عدم یکپارچگی عملکرد سیستم عصبی مرکزی به مشکلات ثبت حسی منجر میشود. این امر به مشکلاتی اشاره دارد که فرد در ثبت اطلاعات محیطی شکست میخورد. درواقع، این اختلال حسی بهعنوان واکنش رفتاری غیرعادی به یک محرک تعریف میشود که درنتیجه عدم پردازش صحیح اطلاعات حسی در ناحیه گیجگاهی مغز و مناطق ارتباطی ایجاد میشود [9]. تمرینات حسی بهعنوان یک ابزار کارآمد، ازطریق فراهم کردن بازخوردهای حسی مشابه، اما با شیوهای مناسب بر کاهش رفتارهای کلیشهای مؤثر است [10].
رباتهای اجتماعی برای زندگی در جامعه انسانها طراحی میشوند. بنابراین قابلیت برقراری ارتباط با انسانها از مهمترین مسائل در طراحی آنها است. ازاینرو به کاربرد رباتها در ارتباط مستقیم با انسانها بهگونهای که تعدیل کلامی، حرکتی یا فیزیکی داشته باشند، رباتیک اجتماعی میگویند [11]. بهواسطه محدودیتها، علائم و ویژگیهای یادگیری و رفتاری در افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، آنان در اغلب موارد به فناوری کمکی نیاز دارند. وسایل ارتباطی جایگزین و تقویتکننده مانند وسایل تولید گفتار، سیستم ارتباط با تبادل تصویر و آموزش مبتنی بر رایانه برای بهبود مهارتهای ارتباطی، الگوی ویدئویی و واقعیت مجازی برای بهبود نارسایی اجتماعی و عاطفی، فناوریهای پردازش تصویری واقعیت مجازی برای بهبود مهارتهای زندگی روزانه و انطباقی ازقبیل خود مراقبتی و مهارتهای ارتباطی یا تفریحی و استفاده از حملونقل عمومی از موارد این فناوریهای کمکی محسوب میشوند [12].
رباتهای اجتماعی غیرتماسی ازطریق تعامل و اثر متقابل به یاری جامعه هدف میآیند. این حوزه در رباتیک در حال رشد است، اما هنوز بهدرستی معرفی و شناسانده نشده است. در سالهای اخیر استفاده از رباتها در تشخیص و درمان مبتلایان به اختلال طیف اوتیسم در دنیا رشد چشمگیری داشته است [11]. پژوهش درباره رباتها بهعنوان یک روش درمانی اختلال طیف اوتیسم، بر افزایش سطح توجه و رفتارهای اجتماعی مانند توجه مشترک و خودجوش و تقلید بهعنوان بخشی از تعامل اجتماعی، بر اثر کاربرد رباتها تأکید دارند. این پژوهشگران معتقدند که رباتها میتوانند محرکهای حسی جدیدی ارائه دهند؛ همچنین رباتها میتوانند یک رابطه بین موجودات بیجان (که رفتارهای جدیدی ایجاد نمیکنند) و موجودات اجتماعی (که میتوانند موجب سردرگمی و پریشانی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شوند) ایجاد کنند. رباتهای اجتماعی به کاربر کمک میکنند تا تحت عنوان یک مربی و همانند یک درمانگر در تغییر رفتار، ایجاد انگیزه کنند و تأثیرگذار باشند [13]. یکی از علائم اختلال طیف اوتیسم وجود رفتارهای تکراری و علائق محدود است. برخی مطالعات که در مراکز پژوهشهای ربات انساننما انجام شده است، نشان میدهند که رباتها میتوانند یک یا چند مورد از این علائم را بهبود بخشند [14].
شواهد حاکی از این است که رباتها فرصتهای منحصر به فردی برای کمک به کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم ایجاد کردهاند، درحالیکه کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با رباتها در تعامل هستند، این کودکان میتوانند رفتارهای اجتماعی مانند تقلید، نگاه به چشم و توجه مشترک را از خود نشان دهند. این رفتارهای معمول در کودکانی که مبتلا به اختلال طیف اوتیسم هستند، نادرند. شواهد نشان میدهد که رباتها قادر به تحریک موارد یادشده در این گروه از کودکان هستند [15]. رباتهایی که شبیه حیوانات هستند، اغلب بیانگر نشانههای اجتماعی سادهتر از آنچه توسط رباتهای انساننما ارائه میشود، میباشند، اما ظاهرشان مناسب است و نشانههایشان قابل تفسیر هستند [13].
بهواسطه محدودیتها، علائم و ویژگیهای یادگیری و رفتاری در افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، آنان در اغلب موارد به فنآوریهای کمکی نیاز دارند. علائم بارز اختلال طیف اوتیسم شامل وجود نارسایی در الگوهای ارتباطی، عاطفی–اجتماعی و رفتارهای تکراری (پرخاشگری، خودجرحی و خراب کردن وسایل) میشوند. علاوهبراین، آنان در بیش از 90 درصد از موارد دارای نارسایی شناختی ازقبیل نارساییهای ذهنی و رفتارهای حرکتی– حولی نابهنجار یا تأخیری هستند. در این راستا فنآوریهای کمکی میتوانند به تقویت یا جبران ویژگیها و علائم اختلال طیف اوتیسم کمک کنند [12]. رباتهایی که برای درمان اختلال طیف اوتیسم طراحی شدهاند، میتوانند نقشهای مختلف و زیادی را حتی در همان جلسه درمانی ایفا کنند. برای مثال ربات میتواند رهبری باشد که رفتارهای اجتماعی را نشان میدهد و تعامل را هدایت میکند یا میتواند یک اسباببازی باشد که به کودک پاسخ دهد و رفتار اجتماعی را میان کودک و دیگران میانجیگری کند [13].
باتوجهبه اهمیت درمان این افراد و تأثیری که مشکلات آنان بر زندگی خود و خانواده و جامعهشان دارند، استفاده از شیوههای متعدد در جهت یافتن یک درمان مؤثرتر و با پایداری اثر بیشتر ضروری است. بدین سبب پژوهشگران این مطالعه نیز بر این امر اهتمام ورزیدند که به بررسی و مقایسه اثربخشی شیوه یکپارچگی حسی همراه و بدون ربات بر رفتارهای کلیشهای پسران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بپردازند. این پژوهش از 2 جنبه، دارای نوآوری میباشد:
1. تاکنون در هیچ پژوهشی به بررسی و مقایسه اثربخشی شیوه یکپارچگی حسی همراه و بدون ربات بر رفتارهای کلیشهای پسران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم پرداخته نشده است.
2. بسته آموزشی ربات درمانی براساس یک ربات کاملاً دردسترس برای عموم تهیه شده است و قابل اجرا برای همه میباشد، درحالیکه در هیچ پژوهشی تاکنون چنین رباتی به کار نرفته است.
مواد و روشها
پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن پیشآزمون پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان پسر 7-9 ساله مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مدارس پسرانه شهر تهران در سال تحصیلی 1397-1398 بود. نمونهگیری بهصورت دردسترس انجام شد. چون معمولاً در پژوهشهای آزمایشی حجم نمونه 15 نفر برای هر گروه مناسب میباشد [16]. برای هر گروه آزمایش 15 نفر در نظر گرفته شد. پس حجم نمونه شامل 45 داوطلب واجد شرایط بوده که همگی پسر و مبتلا به اختلال طیف اوتیسم متوسط بودند و با استفاده از جدول اعداد تصادفی در 2 گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند.
در مرحله اول این پژوهش، تنها از داوطلبان پسر استفاده شد. دانشآموزان پسر در مدارس طیف اوتیسم شناسایی شدند. سپس از طریق پزشک متخصص روانپزشک کودک و نوجوان معاینه شدند و توسط آزمونگر از طریق مصاحبه با مادر، آزمون گارز 2 انجام شد و توسط روانپزشک نتایج بررسی شد و تست نافذ رشدی ( براساس پرسشنامه غربالگری کودکان طیف اتیسم با عملکرد بالا) توسط روانپزشک و از طریق مصاحبه با مادر جهت تأیید سطح متوسط طیف اوتیسم انجام شد. با رضایت کامل والدین، در ابتدا برای هر 3 گروه پیشآزمون که همان قسمت رفتارهای کلیشهای آزمون گارز 2 بود، انجام شد. پس از اجرای پیشآزمون، بهمدت 15 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه، آزمودنیها وارد مداخلات درمانی شدند. در ابتدا کار با انجام تمرینات یکپارچگی حسی برای گروه اول و دوم شروع شد و پس از پایان تمرینات یکپارچگی حسی، برای گروه دوم، پروتکل درمان با ربات نیز اجرا شد. گروه کنترل هیچگونه پروتکل درمانی دریافت نکردند.
معیارهای ورود به پژوهش شامل این موارد بود: تشخیص قطعی اختلال طیف اوتیسم با احتمال متوسط، سن بین 7-9 سال، جنسیت مذکر، فقدان نقایص حسی مانند حس بینایی و شنوایی و معلولیت جسمی حرکتی، دریافت نکردن همزمان مداخله درمانی دیگر و رضایت کامل خانوادهها، ازنظر توان ذهنی آموزشپذیر (چون تمام شرکتکنندگان از مدارس طیف ایتسم بودند، پس همه ازنظر ذهنی آموزشپذیر بودند که در پرونده مدرسهشان ثبت شده بود). معیارهای خروجی از این پژوهش عبارت بود از: عدم همکاری والدین و غیبت مکرر کودک بیش از 3 جلسه پشت سر هم.
ملاحظات اخلاقی در این پژوهش عبارت بودند از: 1. رضایت کامل والدین کودک، 2. آگاه کردن کامل والدین از شیوه اجرای هر 2 پروتکل درمانی، 3. عدم وجود هیچگونه بار مالی برای خانوادهها، 4.جلوگیری از افشای اطلاعات خصوصی شرکتکنندگان و تصاویر آنها، 5. عدم مغایرت این پژوهش با موازین دینی و فرهنگی آزمودنیها و جامعه، 6. ارائه راهنماییهای لازم به خانوادهها در صورت بروز هر گونه اختلال در طول اجرای شیوههای درمانی، 7. در صورت تمایل والدین نتایج پژوهش برایشان توضیح داده شد، 8. برای شرکتکنندگان گروه کنترل در صورت رضایت والدین، پس از پایان پژوهش، هر شیوه درمانی که انتخاب کردند، برای فرزندشان بهمدت 15 جلسه اجرا شد.
ابزارهای پژوهش
دومین ویرایش مقیاس اندازهگیری طیف اوتیسم گلیام (1994) یا گارز2
این مقیاس چک لیستی است که به تشخیص افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم کمک میکند. این مقیاس را گلیام در سال 1994 طراحی کرده و هنجاریابی شده است. روایی آزمون نیز ازطریق مقایسه با سایر ابزارهای تشخیص اختلال طیف اوتیسم تأیید شده است. گارز میتواند افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم را از افراد مبتلا به اختلالات شدید رفتاری دیگر متمایز کند. این آزمون برای افراد 3 تا 22 ساله مناسب میباشد و میتواند توسط والدین و متخصصین در مدرسه یا خانه و یا مراکز درمانی اجرا شود.
گارز 2 شامل 4 خردهمقیاس است که هر خردهمقیاس شامل 14 گویه میباشد [17]. اولین خردهمقیاس، رفتار کلیشهای؛ خردهمقیاس دوم، برقراری ارتباط؛ سومین خردهمقیاس، تعاملات اجتماعی و چهارمین خردهمقیاس اختلالات رشدی است .گویهها در طیف لیکرت 4 درجهای ( از صفر =هیچگاه تا 3=بسیار زیاد ) تنظیم شده است. نمرات بالا در هر گویه نشان از شدت اختلال میباشد و هر گویه شدت اختلال را میسنجد. در آزمون گارز 2 در مورد تفسیر نمرات کاملاً با احتیاط برخورد شده است. بنابراین برای تفسیر نمرات 3 دسته احتمال زیاد، متوسط و کم برای وجود اختلال طیف اوتیسم در نظر گرفته شده است [18].
روایی گارز از طریق مقایسه با سایر ابزارهای تشخیص اختلال طیف اوتیسم تأیید شده است. اطلاعات گارز 2 بر روی گروه نمونه 1107 نفری از 48 ایالت متحده آمریکا توسط گلیام استاندارد شده است. پایایی ثبات درونی این آزمون با استفاده از آلفا کرونباخ تعیین شده است. پژوهشهای انجامشده نشان میدهند ضریب آلفای 0/84 برای رفتارهای کلیشهای، 0/86 برای ارتباط، 0/88 برای تعامل اجتماعی و 0/94 برای میزان اختلال طیف اوتیسم میباشد [19]. براساس پژوهش احمدی و همکاران در سال 1390 این آزمون در ایران استاندارد شد و ضریب آلفای کرونباخ در رفتار کلیشهای 0/74، برقراری ارتباط 0/92 ، تعاملات اجتماعی 0/73 و اختلالات رشدی 0/80 به دست آمد. ضریب آلفای کرونباخ آزمون گارز 2 برای تشخیص اختلال طیف اوتیسم، 0/89 میباشد [20]. چون خردهمقیاسهای آزمون گارز جداگانه از روایی و پایایی لازم برخوردارند، پس هر کدام میتوانند به تنهایی جهت بررسی چگونگی عملکرد هر فرد در طول اجرای یک شیوه مداخلهای استفاده شوند [17].
پرسشنامه پرسشنامه غربالگری کودکان طیف اتیسم با عملکرد بالا
این پرسشنامه را گیلبرگ، وینگ و الرز در سال 1999 طراحی کردهاند [21] که شامل 27 گزینه میباشد که والدین یا معلمان کودک آن را تکمیل میکنند که در این مطالعه از نسخه والدین استفاده شد. این پرسشنامه مشکلات کودکان طیف اوتیسم را در 3 حوزه تعامل اجتماعی، تأخیر در زبان و گفتار، مشکلات رفتاری و بازیهای سمبولیک بررسی میکند. در صورتی که والدین پرسشنامه را کامل کنند، نمره کلی 100-150 نشاندهنده اختلالات طیف اوتیسم متوسط میباشد. در ایران روایی و پایایی این پرسشنامه توسط کاسهچی و همکاران در سال 1390 تعیین شده است. ضریب بازآزمایی پرسشنامه غربالگری کودکان طیف اتیسم با عملکرد بالا در گروه والدین (0/467=r) و در گروه معلمان (0/614=r) میباشد که نشاندهنده مناسب بودن پرسشنامه غربالگری کودکان طیف اتیسم با عملکرد بالا جهت غربالگری کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم است [22].
عروسک رباتی شبیه گربه
رباتی که در این پژوهش از آن استفاده شد، یک ربات شبیه گربه بود که بدنی نرم و مخملی با چشمهایی متحرک مانند یک گربه واقعی داشت. به تحریکات لمسی بسیار حساس بود. صوت و حرکاتی مانند یک گربه واقعی از خود نشان میداد. این ربات 3 حسگر حساس به لمس کردن داشت و در صورت لمس این حسگرها، این ربات حرکات و صدایی شبیه گربه واقعی از خود نشان میداد. حسگرها در ناحیه پشت، زیرگردن و روی سر ربات گربه قرار داشتند. این ربات با حرکاتی شبیه به یک گربه دستآموز واقعی، کاربر خود را در جهت نوازش و تحریک لمسی بیشتر ترغیب میکرد . این ربات 2 حالت با صدا و بدون صدا داشت و با کمک یک دکمه در ناحیه زیرین بدن روشن و خاموش و بیصدا میشد. نام این ربات تبی کت نارنجی بود و ساخت شرکت هاس بروسس جوی فور الکشور چین بود.
وسایلی که در این پژوهش استفاده شد، در جهت تحریک تمام حواس با تأکید بر حس لامسه و حس عمقی و وستیبولار به کار رفتند. این وسایل شامل: تاب، توپ تناسب، استخر توپ، ترمپولین، پارالل، جعبه شن، آب سرد و گرم، سرسره و تخته تعادل بود [23].
مداخلات درمانی بر طبق برنامه از پیش تعیینشده (برنامهای که قبل از شروع جلسات تهیه شده بود) اجرا شد. روش یکپارچگی حسی با استفاده از مبانی نظری و درمانی یکپارچگی حسی حرکتی آیرزو برگرفته از کتاب بلوکهای سازنده یادگیری رویکردهای کاردرمانی [23] بود و با کمک اساتید حوزه درمان اختلال طیف اوتیسم تنظیم شده بود. به منظور روایی محتوایی پروتکل، هرگونه اصلاح و تغییری با تأیید 5 نفر از متخصصین حوزه یکپارچگی حسی و کاردرمانی انجام شد و این پژوهش به شرح زیر اجرا شد: در تمامی جلسات در ابتدا، کار با لمس سطحی و عمقی اندامها شروع شد و به دنبال آن به آزمودنی تمرینات حرکتی و حسی داده شد. کلیه تمرینات تحت نظر 2 کاردرمانگر حرفهای درزمینه یکپارچگی حسی انجام شد. تمام تمرینات از جدول شماره 1 انتخاب و ارائه شد.
ربات درمانی بر طبق اصول اسکاسلاتی و همکاران [13] و با کمک اساتید و متخصصان حوزه درمان اوتیسم و درمان با ربات و باتوجهبه ماهیت ربات بهکار گرفتهشده، انجام شد. به منظور روایی محتوایی پروتکل، هرگونه برنامهریزی، اصلاح و تغییر با تأیید 5 نفر از متخصصین حوزه درمان با ربات انجام شد. پروتکل این پژوهش باتوجهبه حساس بودن این ربات به لمس و براساس پروتکلهای درمان با ربات که بر درمان براساس ماهیت ربات تأکید دارند، در 9 مرحله تدوین شد و مطابق جدول شماره 2 در 15 جلسه اجرا شد که از مرحله چهارم به بعد در هر مرحله، تمام تمرینات دوباره از مرحله چهار شروع میشد و با تمرین اضافهشده پایان مییافت.
پس از پایان جلسات درمانی، نتایج با نسخه 22 نرمافزار SPSS و سطح معناداری 0/05 تجزیهوتحلیل شدند. در ابتدا با کمک آمار توصیفی، میانگین سن و انحرافمعیار داوطلبان واجد شرایط محاسبه شد. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از روشهای آمار توصیفی مانند میانگین و انحرافمعیار و آمار استباطی بهروش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی انجام شد. در ابتدا پیشفرضهای روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر سنجیده شد. به همین سبب برای بررسی نرمال بودن نمرات، از نتایج آزمون شاپیرو ویلک استفاده شد. مفروضه کرویت موخلی با هدف تعیین همگنی واریانسها محاسبه شد. سپس از آزمون امباکس برای بررسی برابری ماتریسهای کوواریانس استفاده شد.
یافتهها
مقایسه اطلاعات جمعیتشناختی (سن) نمونه به تفکیک هر گروه در جدول شماره 3 مشاهده میشود.
همانگونه که در این جدول نشان میدهد، میانگین سنی 3 گروه، اختلاف آماری معناداری با هم نداشتند. جدول شماره 4 میانگین نمرات رفتارهای کلیشهای پسران طیف را در هر 3 گروه نشان میدهد.
نتایج جدول شماره 5 نشان میدهد که برای اثر عامل درونگروهی مفروضه کرویت موخلی برقرار است.
بنابراین، نتایج این آزمون شواهدی را در دفاع همگنی واریانسها و برابری ضرایب همبستگی زوج متغیر برای اثر درونگروهی فراهم میآورد.
نتایج آزمون امباکس (جدول شماره 6) برای بررسی برابری ماتریسهای کوواریانس مشاهدهشده متغیرهای وابسته در بین گروههای مختلف استفاده شد.
چون مقدار F در سطح خطای دادهشده (0/05) معنادار نیست (0/05˃P). بنابراین فرض صفر رد نمیشود؛ به این معنی که ماتریسهای کوواریانس مشاهدهشده بین گروههای مختلف با هم برابرند. همچنین آزمون لون نیز همگنی واریانسهای خطا را برای متغیر رفتارهای کلیشهای نشان میدهد
براساس نتایج بهدستآمده از آزمون شاپیرو ویلک، چون مقادیر بهدستآمده برای این آزمونها در 2 گروه در سطح 0/05 معنادار نیست، بنابراین شرط برابری واریانسهای درونگروهی و نیز توزیع نرمال بودن دادهها بر قرار است.
در بخش اول، نتایج فن آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر (جدول شماره 7) نشان داد که اثر اصلی عامل درونگروهی بر رفتارهای کلیشهای ([0/904=η2 و 0/05>Pو 395/71=(42 و 1) F]) ازنظر آماری معنادار بود.
در بخش دوم، نتایج مربوط به اثر تعاملی عوامل درون گروهی و بین گروهی (اثر گروه) نیز بر رفتارهای کلیشهای ([0/842=η2 و 0/05>P و 111/58=(42 و 2)F])، ازنظر آماری معنادار بود.
باتوجهبه معنادار بودن اثر زمان و نیز تعامل زمان و گروه در تغییر متوسط نمرات رفتارهای کلیشهای، نتایج آزمون بونفرونی که با هدف تعیین معناداری آماری مقایسههای زوجی سطوح عامل درونگروهی در گروه تمرینات یکپارچگی حسی با و بدون ربات انجام شد، نشان داد در تمامی مقایسههای انجامشده براساس نمره رفتارهای کلیشهای در گروه تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات، تفاوت بین متوسط نمرات مشارکتکنندگان در مرحله پیشآزمون با متوسط نمرات آنها در پسآزمون و پیگیری ازنظر آماری معنادار و نتایج مربوط به مقایسههای زوجی متوسط نمرات پسآزمون و پیگیری ازنظر آماری معنادار نبود (جدول شماره 8).
همچنان نتایج نشان داد در تمامی مقایسههای انجامشده براساس نمره رفتارهای کلیشهای در گروه تمرینات یکپارچگی حسی با ربات، تفاوت بین متوسط نمرات مشارکتکنندگان در مرحله پیشآزمون با متوسط نمرات آنها در پسآزمون و پیگیری ازنظر آماری معنادار و نتایج مربوط به مقایسههای زوجی متوسط نمرات پسآزمون و پیگیری ازنظر آماری معنادار نبود (جدول شماره 8).
درنهایت در بخش سوم، نتایج مربوط به اثر بین گروهی (اثر گروه) نیز بر رفتارهای کلیشهای ([0/735=η2 و 0/05˂P و 58/14=(42 و 2)F])، ازنظر آماری معنادار بود. بهعبارت دیگر، این نتیجه نشان میدهد که در متغیر رفتارهای کلیشهای بین گروههای مورد بررسی تفاوت معناداری وجود دارد (تصویر شماره 1).
بنابراین نتایج جدول شماره 9 همچنین در پاسخ به این سؤال که«آیا بین اثربخشی تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات و تمرینات یکپارچگی حسی با ربات بر رفتارهای کلیشهای پسران طیف اوتیسم تفاوت معناداری وجود دارد ؟» بررسی شد.
بهطور خلاصه با بررسی ردیفهای معنادار، نتایج نشان داد که در موقعیت آزمایش، میانگین تمرینات یکپارچگی حسی با ربات بیشتر از تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات و گروه کنترل کاهش و تغییر داشته است. همچنین متوسط نمرات هر 2 گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش محسوس داشته است.
بحث
هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه اثربخشی شیوه یکپارچگی حسی همراه و بدون ربات بر رفتارهای کلیشهای پسران با اختلال طیف اوتیسم بود. نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده همزمان از تمرینات یکپارچگی حسی همراه با ربات بر کنترل رفتارهای کلیشهای پسران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم سطح متوسط، بیشتر از استفاده از شیوه یکپارچگی حسی به تنهایی مؤثر و این تأثیر معنادار بود. نتایج پیگیری پس از 2 ماه نشان داد این تأثیر بر رفتار کلیشهای پایدار نیز بود.
نتایج پژوهش صادقیان و همکاران نشان داد ترکیب درمان یکپارچگی حسی–حرکتی و اصلاح رفتار بر کنترل رفتار کلیشهای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مؤثر بود [24]. در پژوهشی با عنوان تأثیر مداخله یکپارچگی حسی بر کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم که توسط پیفر و همکاران که در سال 2011 انجام شد، این نتیجه حاصل شد که گروههای مورد آزمایش کاهش قابل ملاحظهای در علائم اختلال طیف اوتیسم از خود نشان دادند [25].
باتوجهبه بررسیهای انجامشده بهکارگیری مداخلههای حسی حرکتی موجب تقویت دستگاههای حسی و انعطافپذیری سیستم اعصاب شناختی میشود و سرانجام موجب تعدیل مشکلات رفتاری مانند خودزنی، خودتحریکی و نیز بهبود تعاملات اجتماعی کودکان با اختلال طیف اوتیسم میشود [9]. درمان یکپارچگی حسی شامل تحریکات حسی کنترلشده در بافت فعالیتهای خودفرمان و معنادار میباشد، بهنحویکه منجر به ایجاد پاسخ تطابقی میشود و ازطریق یکپارچگی دروندادهای حسی، برخی کارها و مهارتهای رفتاری، حرکتی، تحصیلی و زبانی کودکان بهبود مییابد. یکپارچگی حسی به خودتنظیمی کودک کمک میکند که به دنبال آن، سیستم عصبی قابلیت آن را پیدا میکند که سطح برانگیختگی را که برای رشد تواناییهایی ازجمله توجه به تکلیف، کنترل تکانه، افزایش تحمل ناکامی، توازن در هیجانات ضروری را تغییر دهد و آن را حفظ کند [26].
براساس نظر برخی از پژوهشگران، تمرینات حسی بهعنوان یک ابزار کارآمد، ازطریق فراهم کردن بازخوردهای حسی مشابه (اما با شیوهای مناسب) بر کاهش رفتارهای کلیشهای مؤثر میباشد. این تفسیر از مدل عامل حمایت میکند که ظهور و حفظ رفتار کلیشهای را در کودکان با اختلال طیف اوتیسم توجیه میکند. براساس این توجیه، رفتارهای کلیشهای که توسط بازخوردهای حسی تولید شده است، پس از انجام این تمرینات حفظ میشوند و این حرکات ممکن است با حرکاتی که بازخوردهای مشابهی را ایجاد میکنند، جایگزین شوند یا از بین بروند. بنابراین هر اندازه همپوشانی بین حرکات (تمرین حسی حرکتی) آموزش دادهشده و رفتارکلیشهای بیشتر باشد، تأثیر این تمرینات بر کاهش یا از بین بردن رفتار کلیشهای بیشتر خواهد بود [10] .
ریکس و مارک کولتن در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم رفتارهای مثبت اجتماعی خاص را در حین تعامل با رباتها نشان دادند، اما آنها این گونه رفتارها را در هنگام تعامل با همسالان، مراقبان و درمانگران خود نشان ندادند [15]. در سال 2008 استانتن و همکاران، پژوهشی را با عنوان «حیوانات رباتیک ممکن است در رشد اجتماعی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم کمک کنند»، انجام دادند. در این پژوهش شرکتکنندگان با یک سگ ربات و یک سگ اسباببازی ساده در ارتباط بودند، نتایج نشان داد در مقایسه با سگ اسباببازی، کودکان با سگ ربات بیشتر صحبت میکردند و با آن بیشتر درگیر بودند [14]. بازیدرمانی عروسکی، فرآیند یادگیری اجتماعی و ارتباط طیبعی و بهنجار کودکان را پایهریزی میکند. کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در هنگام استفاده از اسباببازیهایی نظیر عروسکهای قابل کنترل، احساس اطمینان بیشتری میکنند و تعامل مناسبتری با درمانگر برقرار میکنند و درنتیجه بستری برای بهبود مهارتهای اجتماعی این کودکان فراهم میشود [27]، اما رباتها از اسباببازیهای غیر هوشمند و کمتحرک که قابلیت بروز رفتارهای اجتماعی را ندارند، جذابتر و توانمندتر میباشند. در عین حال از انسانها و سایر موجودات اجتماعی، بهعنوان منابع ایجاد سردرگمی و استرس برای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم پیچیدگی کمتری دارند [28].
نتایج پژوهشها همچنین نشان میدهند که محیطهای مجازی با واسطه آواتار نیز ظرفیت منحصر به فردی برای ارتقا مهارتهای اجتماعی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم فراهم میکنند. هدف سیستم آوتار، ارائه فرصتهایی جهت مهارتهای اجتماعی و پویایی تعاملات براساس حالات عاطفی افراد در یک محیط امن و تحت حمایت بصری است [29]. یک نمونه از این رباتهای بسیار فعال و خودکار که برای انتقال احساسات صورت طراحی شد و براساس اصول بیولوژیک بود، یک سیستم نمایش چهره واقعی بنام فیس بود. فیس میتوانست 6 احساس اساسی را نشان دهد. پژوهشگران دریافتند که این ربات در جلب توجه کودکان طیف اوتیسم مؤثر بود [13].
رباتها با استفاده از حسگرهای مختلف، توانایی ارتباط، حرکت، تشخیص دیداری، شنیداری، تعاملات فیزیکی و محیطی را به وجود میآورند. کار و وظایف یک ربات اجتماعی با نیاز کاربر تعیین و هدایت میشود. رباتها با برخی از عادتها، علائق و دستورهای انسان آشنا میشود. ازاینرو سطح تعامل را بالاتر میبرد، بازدهی را افزایش میدهد و میتواند به بهبود مهارتهای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم کمک کند [30]. رباتهایی که برای کمک به این کودکان طراحی میشوند بهعنوان مربیهای خانگی این کودکان عمل میکنند. هدف کمک به این کودکان درک بهتر محیط اطراف و انتقال مؤثر احساسات است. بهعنوان مثال ربات میلو یک مربی رباتیک بود. این ربات قادر به نمایش حالات مختلف چهره بود و درس مورد نظر را با کلمات به کودک انتقال میداد. اینگونه رباتها میتوانند بهعنوان یک پراکسی عمل کنند و به آنها اجازه دهند تا احساسات یا خواستههای خود را بیان کنند. بازی یکی از عناصر مهم رشد کودک است و رباتهایی که برای اوتیسم درمانی طراحی شدهاند، اغلب در جلسات درمانی بهعنوان یک اسباب بازی هستند. این رباتها محرکهای جدید و شبیه اسباببازی هستند که به راحتی توجه کودکان را به خود جلب میکنند، اما با متحرک بودن و حرکات خودبهخودی، سیستمهای رباتهای اجتماعی خود را از اسباببازیهای سنتی جدا میکنند و از این طریق باعث حفظ علاقه کودکان میشوند [13].
در سال 2011 جون و رایان در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به چیزهای متحرک مانند رباتها در هنگام بازی کردن و برقراری ارتباط، بیشتر از بازیهای رایانهای جذب شدند [31]. در سال 2018، کنتی و همکاران پژوهشی انجام دادند؛ نتایج نشان داد بهجز سطح بسیار شدید اختلال طیف اوتیسم، استفاده از ربات برای بقیه سطوح اختلال طیف اوتیسم مؤثر بود و موجب کاهش علائم این اختلال شد [32].
کودکان با اختلال طیف اوتیسم ترجیحاً ازنظر بصری به سمت اشیا غیراجتماعی مانند رباتها بهجای اشیا اجتماعی گرایش دارند. این کودکان اشیا غیراجتماعی را ترجیح میدهند، زیرا درکی قابل پیشبینی، ساده و آسان دارند [33]. فناوری کمکی، افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم را در شروع کردن گفتگو، مشارکت در اشکال اجتماعی بازی، بهکارگیری رسوم و هنجارهای اجتماعی در طول گفتگو، پاسخ به آغازگریهای اجتماعی دیگران، حل مشکلات اجتماعی، شناسایی و تنظیم عواطف و هیجانهای متقابل یاری میکند. فناوری کمکی علاوهبر بهبود مهارتهای شناختی، اجتماعی و عاطفی به تقویت مهارتهای رفتاری افراد نیز یاری میرساند. آموزش مبتنی بر رایانه، سیستمهای مبتنی بر تصویر، رایانه شخصی، الگوی ویدئویی در توانمندسازی افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و کمتوانی ذهنی برای مهارتهای زندگی مستقلانه مؤثر هستند. همچنین رباتها با انجام برخی کارها موجب تسهیل در اجرای پروتکلهای درمانی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم میشوند و درنتیجه موجب تسهیل کار درمانگران حیطه طیف اوتیسم نیز میشوند [12]. ازآنجاکه یک ربات غیر انساننما دارای ویژگیهای اجتماعی معمولی نیست، به جای اینکه از آن برای یک ارتباط اجتماعی مستقیم با کودکان دیگر استفاده شود، معمولاً از آن بهعنوان یک واسطهگر اجتماعی استفاده میشود. هدف از ساخت این رباتها درگیر کردن کودکان در یک کار یا بازی با بزرگسالان و سایر کودکان میباشد [13].
باتوجهبه این که مشکلات افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در طول عمرشان بهصورت مستمر وجود دارد، بنابراین باید حمایت و پشتیبانی مداوم و مستمر داشته باشند. ضرورت دارد که خدمات فناوری و پشتیبانی مناسب برای افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و خانوادههایشان دردسترس باشد تا افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم و خانوادههایشان، مزایای برنامههای آموزشی را نادیده نگیرند [12].
در این پژوهش با تلفیق 2 شیوه درمانی یکپارچگی حسی و درمان با ربات، سعی بر آن شده است که روش کارآمدتری برای درمان رفتارهای کلیشهای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم یافته شود. همچنین چون اجرای تمرینات یکپارچگی حسی نیروی بدنی زیادی را میطلبد، بنابراین به منظور کمک به درمانگران حوزه یکپارچگی حسی با استفاده از رباتها در حوزه درمان اختلال طیف اوتیسم و بهویژه در هنگام اجرای یکپارچگی حسی، از فرسودگی جسمی و روانی این درمانگران نیز پیشگیری شود. تاکنون در تعدادی از پژوهشها شیوه یکپارچگی حسی با شیوههای درمانی دیگر تلفیق شده و نتایج خوبی از این تلفیق حاصل شده است [34]، اما در هیچ پژوهشی شیوه یکپارچگی حسی با درمان با ربات تلفیق نشده است. بنابراین در این پژوهش سعی در انجام این کار شد و نتایج بیانگر مؤثرتر بودن تلفیق این پروتکل درمانی با شیوه یکپارچگی حسی، نسبت به بهکارگیری شیوه یکپارچگی حسی به تنهایی، بر رفتارهای کلیشهای پسران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بود.
پژوهش حاضر تنها بر روی پسران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم سطح متوسط مدارس اوتیسم شهر تهران انجام شد، پیشنهاد میشود در سایر فرهنگها و شهرها برای هر 2 جنسیت (دختر و پسر)، نیز پژوهشهای مشابه در این زمینه انجام شود و در پایان نتایج با یکدیگر مقایسه شود. باتوجهبه این که گروه نمونه، تنها پسران مبتلا به اختلال طیف اوتیسم مدارس اوتیسم شهر تهران بود، تعمیم نتایج به سایر گروهها و فرهنگها میبایست با احتیاط کامل انجام شود. باید توجه داشت که کار درزمینه استفاده بهینه از رباتها در درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم هنوز در ابتدای راه خود میباشد [35] و نیاز به پژوهشهای متعدد در این زمینه است.
باتوجهبه گسترش استفاده از شیوه درمان با ربات در درمان افراد با اختلال طیف اوتیسم و با پیشرفت هرچه بیشتر تکنولوژی، نیاز به ساخت رباتهای جدید و ارزان و دردسترس برای درمانگران و والدین بیشتر میشود، بنابراین به مهندسان علاقمند به ساخت ربات توصیه میشود در جهت کمک به درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، رباتهایی محکمتر، ارزانتر و کاملاً دردسترس برای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بسازند. بهتر است در جهت ساخت اینگونه رباتها از نظرهای روانشناسان، کادر توانبخشی و پزشکانی که در این زمینه کار کردهاند و پژوهشهایی داشتهاند، استفاده شود [13]، زیرا استفاده از نظرهای این افراد میتواند موجب تهیه یک ربات کارآمدتر در جهت یاری رساندن به کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شود.
نتیجهگیری
از این پژوهش میتوان دریافت که تلفیق 2 شیوه درمانی یکپارچگی حسی و درمان با ربات میتواند در کنترل رفتارهای کلیشهای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، مؤثرتر از بهکارگیری شیوه یکپارچگی حسی به تنهایی باشد.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در اجرای پژوهش ملاحظات اخلاقی مطابق با دستورالعمل کمیته پژوهش دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی در نظر گرفته شده و کد رساله به شماره 7981011/7/1012دریافت شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه وحیده عماد با راهنمایی دکتر مهناز استکی و مشاوره دکتر کوچک انتظار گروه روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی میباشد.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از تمام اساتید و کسانی که ما را در انجام این پژوهش یاری رساندند، بهویژه والدین کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شرکتکننده در این پژوهش و کادر مدرسه پیک هنر که با فراهم کردن فضای مناسب به روند انجام پژوهش حاضر کمک شایان توجهی کردند و همچنین از کلیه همکاران کاردرمانگری که در کلیه مراحل ما را حمایت و هدایت کردند، تشکر و قدردانی میشود.
References