Document Type : Original article
Authors
Department of Biomechanics and Sport Injury, Faculty of Physical Education and Sport Sciences, Kharazmi University, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
Introduction
The number of muscles involved and the degrees of freedom of movement have made the study of movement control of the shoulder girdle extremely difficult. Meanwhile, improper contraction of the two scapular forces, including the lower and middle trapezius along with the serratus anterior muscle, causes the upper trapezius and latissimus dorsi muscles to predominate in the compensatory position and change the movement pattern.
Because they are easy and safe, static stretching exercises are widely used in athletes’ warm-up programs. On the other hand, dynamic stretching is defined as a controlled movement within the active range of motion of the joint during movement. However, it cannot be expanded more than the individual’s ability. Previous research showed that static and dynamic stretching exercises decrease and increase muscle performance and strength, respectively. It is assumed that increasing and decreasing changes in dynamic and static stretching in the muscle activity of antagonist muscles can affect the agonist muscles by decreasing and increasing muscle activity. Therefore, the present study aimed to investigate the acute effect of static and dynamic stretching on muscle activity and co-contraction of shoulder stabilizer muscles in concentric and eccentric phases during the gymnasts’ push-up movement.
Materials and Methods
The current research was a crossover quasi-experimental study with a pre-test-post-test design. The research subjects were 15 professional gymnasts (mean age: 23.25±2.57 years) from Tehran and Karaj cities, Iran, selected using random sampling. The subjects were divided into three subgroups and participated in three training sessions. At the beginning of each session, the muscle activities of the serratus anterior, upper trapezius, middle trapezius, and lower trapezius muscles were recorded using a biometric electromyography device. Next, in each session, each subgroup performed a different stretching exercise program, and at the end of the training session, the muscle activity of the mentioned muscles was recorded again.
Results
The repeated measures analysis of variance showed that the interactive effect of time×stretch and the stretching effect were significant in both concentric and eccentric phases. The paired t test results showed that the effects of static and dynamic stretching on muscle activity in the concentric and eccentric phases were decreasing and increasing, respectively. Also, the amount of co-contraction of the serratus anterior-middle trapezius muscles decreased after dynamic stretching in both concentric and eccentric phases. In addition, the post hoc test results showed significant differences between the effect of static stretching, dynamic stretching, and control on muscle activity and co-contraction (Table 1).
Conclusion
The present research results supported the hypothesis that static stretching decreases muscle activity and dynamic stretching increases muscle activity. Possible mechanisms of improved muscle performance after dynamic stretching are related to increased muscle and body temperature, post-activation potentiation in the stretched muscle, stimulation of the nervous system, and decreased inhibition of antagonist muscles. Also, two mechanisms have been proposed to reduce the effect of static stretching. The first mechanism refers to mechanical factors, such as reducing muscle-tendon stiffness, which may affect the muscle length-tension relationship and sarcomere shortening speed, and the second mechanism refers to neurological factors, such as reduced muscle activation.
Research has shown that the changes in the stiffness of the muscle-tendon unit may affect the force transmission, the speed of force transmission, and the speed of detecting changes in the length or tension of the muscle. Also, more laxity of the parallel and series elastic components can increase the electromechanical delay by slowing down the time between the kinetics of myofilament cross-bridges. In addition, a stretched muscle due to an acute static stretch can have undesirable cross-bridge overlap, reducing muscle force output according to the length-tension relationship.
The results showed that the static stretching protocols have a decreasing effect, and dynamic stretching has an increasing effect on the muscle activity in gymnasts. Also, the co-contraction between the serratus anterior and the middle trapezius muscles was disrupted after dynamic stretching. Therefore, the hypothesis of the harmfulness of static stretching and the usefulness of dynamic stretching before performing sports, confirmed by previous research, is rejected. So, to prevent sports injuries of the shoulder girdle due to muscle co-contraction disruption during push-up movement, it is suggested that gymnastic coaches and athletes adjust the stretching in the warm-up program depending on the sports performance needs.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
The ethical principles were observed in the article, such as obtaining the informed consent of the participants, the confidentiality of information, and the authorization of the participants to cancel their participation in the research. Ethical approval was obtained from the Research Ethics Committee of the Sports Science Research Institute (IR.SSRC.REC.1399.136).
Funding
This study was extracted from the PhD thesis of the first author at the Department of Physical Education and Sports Sciences of Kharazmi University of Tehran.
Authors' contributions
All authors equally contributed to preparing this article.
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
Acknowledgments
Thanks and appreciation to all people who helped us in doing this research and to Kharazmi University of Tehran for supporting the implementation of the testing project.
مقدمه
در وضعیتهای نرمال، هر مفصل در کمربند شانهای به شکل منسجم و هماهنگ و با پیروی از یک الگوی حرکتی خاص عمل میکند و به اندام فوقانی اجازه میدهد چندین عمکرد حرکتی را انجام دهد بدون اینکه یکپارچگی مجموعه را به خطر بیندازد [1]. عضلات متصل به استخوان کتف که حرکت مفصل کتفی-سینهای را کنترل میکنند، نقش پایهای در چگونگی عملکرد شانه یا به شکل مناسبتر چگونگی عملکرد بهتر شانه بازی میکنند [2]. اختلال عملکرد یا مهار هریک از این عضلات میتواند موقعیت گلنوئید را بهطور معناداری تغییر دهد که این تغییر موقعیت احتمالاً قرارگیری مناسب و مرکزگرایی سر استخوان بازو درون مفصل گلنوهمومرال را تغییر میدهد [2].
عدم تعادل عضلانی در سببشناسی اختلالات شانه همچون دیسکنزیای کتف و ایمپینجمنت شانه بسیار مهم است و عضلات ثباتدهنده کتف نسبت به حرکتدهندههای اصلی کتف و شانه دچار اختلال میشوند [3]. بهعلاوه، گروههای عضلانی بزرگ همچون ذوزنقه فوقانی، سینهای بزرگ، دلتوئید قدامی و خلفی و پشتی بزرگ معمولاً عضلات هدف در برنامههای تمرینی با هدف دستیابی به قدرت و هایپرتروفی هستند، درحالیکه از عضلات ثباتی همچون ذوزنقه میانی و تحتانی و عضله دندانهای قدامی غافل میشوند [3]. این در حالی است که انقباض نامناسب جفت نیروهای کتف شامل تراپزیوس تحتانی و میانی همراه با عضله دندانهای قدامی باعث میشود عضلات تراپزیوس فوقانی و پشتی بزرگ در وضعیت جبرانی غالب شود و الگوی حرکتی را تغییر دهند [2].
به شکل سنتی، تمرین بارفیکس با هدف ارزیابی میزان آمادگی جسمانی در جوانان به کار گرفته میشود [4]. در نگاه اول، بارفیکس معمول برای اجرا بسیار ساده میباشد. بااینحال، نیاز مکانیکال عضلانی در مجموعه شانه میتواند بسیار پیچیده باشد و باوجود آشنایی محققین علوم حرکت و متخصصین آمادگی جسمانی با حرکت بارفیکس، اطلاعات موجود درزمینه عضلات فعال و الگوهای فعالسازی عضلانی در حرکت بارفیکس بسیار کم میباشد [4]. مکانیسمهای مختلفی برای آسیبهای اسکلتی-عضلانی شانه پیشنهاد شده است که شامل نقصهای بیومکانیک، تغییرات آناتومیکی آکرومیون یا بازو، آسیبهای حاد یا مزمن و مشکلات یا ضعفهای عضلات روتاتورکاف و نقصهای پاسچرال میباشند [5, 6].
نقصهای بیومکانیکی شامل حرکات یا نیروهایی منحرفشده از وضعیت نرمال میباشد که باعث افزایش بار بر روی بافتها میشود [5]. اگر این بافتهایی که تحت بار قرار گرفتهاند در مدیریت بار واردشده بر آنها و سازگار شدن با بار وارده ناتوان باشند، آسیب اتفاق خواهد افتاد [5]. تغییرات عصبی-عضلانی به شکل ویژهای مشکلساز هستند، زیرا میتوانند در زمانبندی فعالیت و همکاری عضلات که برای حرکات در کمربند شانهای بسیار مهم هستند مداخله داشته باشند [7]. اختلال در زمانبندی بهکارگیری عضلات احتمالاً با تغییر در حرکت سهبعدی کتف یا جهتگیری شانه در بروز آسیب شانه مشارکت دارند [7]. اگرچه عضلات متعددی در حرکات سهبعدی اطراف شانه مشارکت دارند، کاهش فعالیت عضله تراپزیوس تحتانی در این افراد مشاهده شده است که معمولاً در ترکیب با فعالیت بیش از حد عضله تراپزیوس فوقانی و غالب شدن این عضله میباشد [5]. این شرایط میتواند باعث بلند شدن ترقوه و افزایش تیلت قدامی در مفصل کتفی سینهای شود و به اختلال در فعالیت عضلات روتاتور کاف طی الویشن شانه منجر گردد [6].
گرم کردن قبل از شروع فعالیتهای بدنی امری معمول میباشد و بهدلیل پتانسیل آن در بالا بردن عملکرد و جلوگیری از بروز آسیب، در پژوهشهای قبلی حمایت شده است [8]. گرم کردن بهطور معمول شامل یک فعالیت هوازی زیربیشینه، حرکات کششی و فعالیتهای ویژه ورزشی میباشد [9]. حرکات کششی بهوسیله یک نیروی خارجی یا داخلی و با هدف افزایش دامنه حرکتی مفصل و انعطافپذیری اجرا میشوند [9]. انواع مختلفی از تمرینهای کششی وجود دارد که مطابق با ترجیح فردی ورزشکاران یا مربیان استفاده میشوند [10]. بهدلیل آسان و ایمن بودن در کاربرد، تمرین کشش ایستا در رده اول استفاده ورزشکاران بوده و به شکل گستردهای در میان ورزشکاران به کار گرفته میشود [10].
کشش ایستا بهعنوان کشش غیرفعال واحد تاندونی-عضلانی معین، با قرار دادن آهسته در یک موقعیت حداکثر کشش و نگهداشتن آن برای مدتزمان طولانی تعریف شده است [11]. در مقابل، کشش پویا بهعنوان حرکتی کنترلشده در محدوده دامنه حرکتی فعال مفصل در حین حرکت تعریف میشود، اما بیشتر از قابلیت توسعهپذیری فرد قابلگسترش نیست [11]. تحقیقات متعدد نتایج ضد و نقیضی را درمورد اثرگذاری حرکات کششی ایستا و پویا بر عملکرد عضلات گزارش دادهاند [8، 10، 12].
کاظمی و همکاران در تحقیق خود با هدف ارزیابی اثر حاد پروتکلهای کششی بر فعالیت عضلات مفصل شانه بازیکنان حرفهای تنیس روی میز که در آن اثر حاد کشش ایستا و پویا در چهار زمان مختلف پس از اجرای پروتکلها (فوراً بعد از کشش، 10 دقیقه بعد از کشش، 20 دقیقه بعداز کشش و 30 دقیقه بعد از کشش) بر روی عضلات حین اجرای دو تکنیک فورهند و بک هند سنجیده شد، نشان میدهد در فعالیت عضلانی بین پیشآزمون و پسآزمون عضلات مورداندازهگیری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین اثر پروتکلهای کشش ایستا و پویا بر فعالیت عضلات تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج این تحقیق نشان داد پروتکلهای کشش ایستا و پویا تا 30 دقیقه پس از اجرای پروتکلها، بهترتیب اثر کاهشی و افزایشی بر فعالیت عضلات مفصل شانه دارند [12]. بااینحال در پیشینه، برخی گزارشات اختلال در عملکرد بعد از اجرای تمرینات کششی پویا را نشان دادهاند [13].
در تحقیقات متعددی کشش پویا باعث کاهش نرخ بروز آسیب و بهبود اجرای ورزشی پس از کشش شده است [14]. مک کراری و همکاران در سال 2015 در تحقیق بازنگری خود بیان کردند خلأ واضح علمی در پیشینه گرم کردن بالاتنه، کمبود تحقیقاتی است که اثر تمرینات گرم کردن بر روی پیشگیری از بروز آسیب در اندام فوقانی را ارزیابی کردهاند [8]. درنهایت تحقیقات انجامشده درزمینه اثر تمرینات کششی بر نرخ بروز آسیب، محدودیتهای اجرایی داشتهاند که اظهارنظر درمورد اینکه تمرینات کششی بهویژه تمرینات کشش قبل از فعالیت، اثر کاهشی در بروز آسیب داشتهاند را سخت میکند [14]. ازطرفیدیگر، با بررسی بیشتر مطالعات گذشته، مشخص شد ارزیابی اثرات تمرینات کششی فقط در عضلات کشیدهشده انجام شده بود، درحالیکه کاملاً واضح است که در طول فعالیت ورزشی همانقباضی عضله مخالف برای پیشگیری از وارد شدن بار اضافه بر مفصل و بروز آسیب معمول میباشد [10].
بهعبارتدیگر، نیروی نهایی خارجی مستقیماً متناسب با نیروی تولیدی توسط عضله موافق و بهطور غیرمستقیم متناسب با نیروی تولیدی عضله مخالف میباشد. براساس نتایج تحقیقات گذشته که نشان دادند کشش ایستا و پویا عملکرد و قدرت عضلات را کاهش و افزایش میدهند، میتوان فرض کرد تغییرات افزایشی کشش پویا و کاهشی کشش ایستا در فعالیت عضلانی عضلات مخالف میتوانند بر عضلات موافق به شکل کاهش و افزایش فعالیت عضلانی اثرگذار باشند [10].
اثرات این دو نوع برنامه کشش باتوجهبه نیازهای ورزشی بر روی فعالیت عضلانی و ریسک فاکتورهای بروز آسیب همچون همانقباضی عضلانی بهویژه در اندام فوقانی موردغفلت تحقیقات پیشین واقع شده است. بنابراین تحقیق حاضر در نظر دارد اثر حاد کشش ایستا و پویا بر فعالیت عضلانی و همانقباضی عضلات ثباتدهنده کتف در فازهای کانسنتریک و اکسنتریک حین اجرای حرکت بارفیکس ژیمناستیککاران بررسی کند.
مواد و روشها
تحقیق حاضر نیمهآزمایشی و طرح استفادهشده در این تحقیق، طرح متقاطع با سه زیرگروه و به شکل پیشآزمون و پسآزمون میباشد. مراحل اجرایی تحقیق حاضر، پس از اخذ کد اخلاق آغاز شد. جامعه آماری تحقیق حاضر را ژیمناستیککاران مرد با دامنه سنی 18 تا 30 سال شهرهای تهران و کرج تشکیل دادند. معیارهای ورود به تحقیق شامل عضو تیمهای حرفهای ژیمناستیک بودن و دامنه سنی 18 تا 30 سال بود. معیارهای خروج از تحقیق شامل هرگونه وضعیتی که فعالیت بدنی را طی 6 ماه گذشته به اندازه 2 روز محدود کرده باشد، شکایت از دردهای عصبی عضلانی در دوره اجرای پژوهش، بیحسی و سوزش در اندام فوقانی گردن و پشت در حین اجرای آزمون بارفیکس، مشخص شدن هرگونه آلرژی نسبت به الکترودها یا مارکرها و چسبهای مورداستفاده بود [4].
حجم نمونه تحقیق با استفاده از نرمافزار جیپاور و باتوجهبه تحقیقات گذشته با اندازه اثر 0/5، توان آزمون 0/8 و سطح معناداری 0/05، 15 نفر محاسبه شد [15] که از میان افرادی که داوطلبانه برای حضور در تحقیق اعلام آمادگی کردند بهصورت هدفمند انتخاب شدند و فرم رضایتنامه کتبی را تکمیل کردند. برای کنترل اثر تفاوتهای فردی، آزمودنیها به 3 زیرگروه 5 نفره تقسیم شدند و اندازهگیریها طی 3 جلسه مجزا در روزهای غیرمتوالی و با فاصله 48 ساعته اجرا شد [12]. توضیحات کامل درمورد برنامه گرم کردن و پروتکلهای کشش داده شد و اطلاعات جمعیتشناختی آزمودنیها جمعآوری شد. همه آزمودنیها قبل از اجرای پروتکلهای کشش 5 دقیقه برنامه گرم کردن عمومی شامل جاگینگ و 5 دقیقه برنامه گرم کردن اختصاصی ژیمناستیک شامل 3 دقیقه برنامههای پلایومتریک و هاپینگ و 2 دقیقه تمرینات شکمی بدون حرکات کششی را اجرا کردند [12، 16]. در پیشآزمون، آزمودنیها حرکت بارفیکس را اجرا کردند. محل قرارگیری دست و جهت دست در اجرای حرکت بارفیکس مطابق دستورالعمل لوسک و همکاران بود [17].
در فاز شروع، آزمودنی میله افقی را بهگونهای میگرفت که پشت دستها رو به آزمودنی باشد و فاصله دو دست برابر با 1/5 فاصله بین دو زائده آخرومی باشد. در این وضعیت فرد کاملاً از میله آویزان بود و آرنجها در اکستنشن کامل بود و زانوها 90 درجه خم شده بود. در مرحله اول (درونگرا) آزمودنی خود را بالا میکشید تا بینی از روی میله افقی رد شود و در ادامه، مرحله دوم(برونگرا) اجرا میشد و آزمودنی خود را پایین میکشید تا به وضعیت استارت برگردد [4، 17].
هر آزمودنی 5 بار حرکت را اجرا کرد و 3 حرکت میانی بهعنوان حرکات اصلی مدنظر قرار میگرفت [18] و فعالیت عضلانی عضلات ذوزنقه فوقانی، ذوزنقه میانی، ذوزنقه تحتانی و دندانهای قدامی اندام برتر ثبت شد. سپس آزمودنیهای هر زیرگروه یک پروتکل کشش را اجرا میکرد که شامل کشش ایستا، کشش پویا و بدون کشش بود. در جلسه اول زیرگروه شماره 1 برنامه کشش ایستا، زیرگروه شماره 2 برنامه کشش پویا، زیرگروه شماره 3 نقش گروه کنترل را اجرا کردند. در جلسات بعدی برنامه تمام زیرگروهها جابهجا میشد و در هر جلسه زیرگروهها برنامهای را اجرا کردند که هنوز اجرا نکرده بودند تا جلسه سوم که همه زیرگروهها سه پروتکل را اجرا کرده بودند. در انتهای هر جلسه تمرینی 5 دقیقه بعد از اجرای پروتکل کشش آزمودنیها حرکت بارفیکس را 5 بار اجرا کردند و فعالیت عضلانی عضلات کمربند شانهای بهعنوان پسآزمون ثبت شد [15، 18].
از دستگاه الکترومایوگرافی بیومتریک ساخت کمپانی بیومتریک انگلیس استفاده شد و چهار کانال EMG برای ثبت فعالیت عضلانی عضلات دندانهای قدامی، ذوزنقه فوقانی، ذوزنقه میانی و ذوزنقه تحتانی در اندام برتر به کار گرفته شد. الکترودهای ثابت از نوع فلزی به شکل طولی و در طول فیبر عضلانی بر روی شکم عضلات و با فاصله مرکز تا مرکز هر الکترود 20میلیمتر قرار گرفت [18, 19]. با هدف کاهش مقاومت پوست، موهای محل اتصال الکترودها اصلاح و بهوسیله الکل تمیز شد و الکترودهای عضلات ذوزنقه فوقانی، ذوزنقه میانی و ذوزنقه تحتانی مطابق با پیسنهادات SENIAM [18, 19] و الکترودهای عضله دندانهای قدامی طبق پیشنهادات پارک و یو [20] در محل خود چسبانده شد.
دادهها با سرعت نمونهگیری 1000 هرتز جمعآوری شدند. سیگنالهای خام با استفاده از نرمافزار دستگاه بیومتریک Data Lite (کمپانی بیومتریک انگلیس) پردازش و تجزیهوتحلیل شدند. در ادامه با استفاده از نرمافزار متلب دادههای خام فیلتر و برای اجرای آنالیز حداکثر EMG با استفاده از الگوریتم RMS تا 50 میلی ثانیه صاف شدند [18، 21]. برای نرمال کردن دادهها از روش MVC استفاده شد. قبل از اجرای پروتکلهای تمرینی و تستگیری طی یک جلسه MVC هر عضله بهترتیب اندازهگیری شد. هر تست MVC 5 ثانیه نگهداشته شد و بین هر تکرار 1 دقیقه استراحت بود. دادههای حداکثر EMG ثبتشده در طول بارفیکس به میانگین حداکثر EMG از 3 MVC نرمال شد [21]. جهت محاسبه همانقباضی عضلات دندانهای قدامی-ذوزنقه میانی و ذوزنقه فوقانی-ذوزنقه تحتانی از شاخص زیر استفاده شد [22]. در این شاخص هم انقباضی عدد 100 درصد نشاندهنده فعالیت برابر عضلات موافق و مخالف میباشد و عدد (0/0) نشاندهنده فعالیت صرف عضله موافق میباشد. تعاریف عضلات موافق و مخالف اغلب براساس بزرگی فرکانس EMG است، جایی که سیگنال بالاتر بوده به عضله موافق اختصاص داده میشد (فرمول شماره 1) [22].
پروتکلهای تمرین
پس از 5 دقیقه برنامه گرم کردن آزمودنیها 2 دقیقه استراحت داشتند و سپس به پروتکلهای کشش میپرداختند. در پروتکل کشش ایستا، فرد هر حرکت را تا انتهای دامنه حرکتی و تا نقطه احساس ناراحتی در دو ست 15 ثانیهای با 15 ثانیه استراحت بین حرکات اجرا کرد. برای پروتکل کشش پویا حرکات با 15 تکرار در دامنه بدون درد و با سرعت بالا در دو ست اجرا شد [15]. در پروتکل بدون کشش آزمودنیها پس از برنامه گرم کردن عمومی زمانی حدوداً برابر با زمان پروتکلهای کشش را استراحت کرده و سپس پسآزمون اجرا شد [15].
پروتکل کشش ایستا
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و با استفاده از دست مخالف سر را به سمت شانه همان دست میکشد و 15 ثانیه باید نگهداشته شود. تنه و شانهها باید در وضعیت نرمال باشد و حرکت با آرامی اجرا شود.
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و دو دست را به بالای سر میبرد. در وضعیتی که آرنجها کاملاً صاف و کشیده است انگشتهای دو دست درمیان همدیگر قفل شده و به سمت بالا کشیده میشود.
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و دو دست خود را به 90 درجه فلکشن برده تا دستها جلوی بدن قرار گیرند. سپس با دست مخالف آرنج دست موافق را میگیرد و به سمت بدن میکشد و نگه میداشت.
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و دست برتر را بالای سر میبرد و آرنج را خم میکرد تا ساعد پشت گردن بیافتد. سپس با دست مخالف آرنج دست برتر از بالا گرفته و به سمت مخالف و عقب کشیده میشد و نگه داشته میشد.
آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و دو دست را به شکل صاف به سمت پشت میبرد و انگشتهای دو دست را در همدیگر قفل میکرد. سپس به آرامی به سمت عقب و بالا کشش را اجرا کرده و نگه میداشت (تصویر شماره 1) [16، 23].
پروتکل کشش پویا
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و سر را به سمت مخالف حرکت میداد تا گوش مخالف به شانه مخالف نزدیک شود و دوباره به وضعیت اولیه برمیگشت و حرکت را تکرار میکرد.
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و دستها را صاف به سمت بالای سر میبرد تا کف دستها به هم برخورد کنند. سپس دستها به سمت بالا کشیده میشدند و برمیگشتند. دستها به وضعیت اولیه برمیگشت و حرکت را تکرار میکرد.
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و پاها را به اندازه عرض شانهها باز میکرد. دستها به 90 درجه ابداکشن برده میشدند و به شکل همزمان به سمت جلوی بدن حرکت میکردند و اجازه داده میشد تا دو دست جلوی بدن از روی همدیگر رد شوند. سپس به وضعیت اولیه برمیگشت و حرکت تکرار میشد.
-آزمودنی در کنار یک دیوار در وضعیت نرمال میایستد و با دست مخالف دیوار به شکل کاملاً صاف و کشیده یک دایره را میساخت. سپس به وضعیت اولیه برمیگشت و حرکت را تکرار میکرد.
-آزمودنی در وضعیت نرمال میایستد و دستها صاف کنار بدن بود. دستها همزمان به بالای سر برده میشدند تا در بالای سر دستها به همدیگر برسند و انگشتان کشیده و به سمت بالا باشند. سپس به وضعیت اولیه برمیگشت و حرکت تکرار میشد (تصویر شماره 2) [16، 23].
روش آماری
در بخش آمار توصیفی از میانگین و انحرافمعیار استفاده شد. نرمال بودن توزیع دادهها در هر گروه با استفاده از آزمون شاپیرو ویلک و آزمون لون مورد بررسی قرار گرفت، با نرمال بودن توزیع داده از آزمونهای پارامتریک تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر برای بررسی تفاوت بین تکالیف، تفاوتهای بینگروهی و همچنین اثر تعاملی انواع کشش و زمان و از آزمون تعقیبی بونفرونی برای تعیین محل تفاوتها استفاده شد. همچنین از آزمون تی وابسته برای بررسی تفاوتهای درون گروهی استفاده شد.
یافتهها
تعداد 15 نفر ژیمناستیککار مرد نخبه سن (23/25±2/57)، قد (5/88±170/93) و وزن (5/06±64/54) در یک گروه و 5 زیرگروه در تحقیق حاضر شرکت کردند. نتایج آزمون تحلیل واریانس اندازههای تکراری با تصحیح گرینهاوس گیزر درارتباطبا فعالیت عضلانی عضلات دندانهای قدامی، ذوزنقه فوقانی، ذوزنقه میانی و ذوزنقه تحتانی نشان داد اثر تعاملی زمان-کشش و اثر کشش در دو فاز کانسنتریک و اکسنتریک معنادار بود. باتوجهبه معناداری اثر تعاملی زمان-کشش و اثر کشش از آزمون تعقیبی بونفرونی برای بررسی محل تفاوتها و از آزمون تی زوجی برای بررسی تفاوتهای درونگروهی استفاده شد.
مقدار آزمون تی زوجی نشان داد پس از اعمال کشش ایستا فعالیت عضلانی عضله دندانهای قدامی در دو فاز کانسنتریک ((0/014=P)، (0/239-1/213-95%C.I)، (0/486=D)) و اکسنتریک ((0/001=P)، (0/340-1/104-95%C.I)، (0/381=D))، عضله ذوزنقه فوقانی در دو فاز کانسنتریک ((0/001=P)، (0/173-1/287-95%C.I)، (0/558=D)) و اکسنتریک ((0/026=P)، (0/101-1/364-95%C.I)، (0/631=D))، عضله ذوزنقه میانی در دو فاز کانسنتریک ((0/028=P)، (1/172-2/942-95%C.I)، (2/057=D))) و اکسنتریک ((0/002=P)، (0/424-1/014-95%C.I)، (0/295=D)) و عضله ذوزنقه تحتانی در دو فاز کانسنتریک ((0/001=P)، (0/283-1/164-95%C.I)،(0/440=D)) و اکسنتریک ((0/001=P)، (0/607-2/205-95%C.I)، (1/406=D)) بهطور معناداری کاهش یافته است.
حال آنکه اثر حاد کشش پویا، افزایش معنادار مقدار فعالیت عضله دندانهای قدامی در دو فاز کانسنتریک ((0/006=P)، (0/026-0/413-95%C.I)، (0/306-=D)) و اکسنتریک ((0/001=P) (0/457-0/982-95%C.I) (0/264=D-))، عضله ذوزنقه فوقانی در دو فاز کانسنتریک ((0/001=P)، ((0/671-)-2/286-95%C.I)، (1/479=D-)) و اکسنتریک ((0/001=P)، ((1/268-)-3/072-95%C.I)، (2/170=D-))، عضله ذوزنقه میانی در دو فاز کانسنتریک ((0/001=P)، ((0/674-)-2/290-95%C.I)، (1/482-=D)) و اکسنتریک ((0/001=P)، ((1/271-)-3/076-95%C.I)، (2/173=D-))، عضله ذوزنقه تحتانی در فاز اکسنتریک ((0/013=P)، (0/525-0/908-95%C.I)، (0/191=D-)) داشته است (جدول شماره 1).
همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد برای عضله دندانهای قدامی در فاز کانسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)، (0/182-)-1/689-95%C.I)، (0/935=D-)) و بین کشش ایستا و کنترل ((0/017=P)، (0/222-1/231-95%C.I)، (0/504=D-)) تفاوت معناداری وجود دارد، درحالیکه در فاز اکسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)، (0/335-1/109-95%C.I)، (0/387=D-)) تفاوت معناداری وجود دارد. برای عضله ذوزنقه فوقانی نتایج نشان داد در فاز کانسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)،(1/093-)-2/836-95%C.I)، (1/964=D-))، بین کشش ایستا و کنترل ((0/006=P)، (0/079-1/389-95%C.I)، (0/655=D-)) و بین کشش پویا و کنترل ((0/003=P)،(2/160-0/570-95%C.I)، (1/365=D)) تفاوت معناداری وجود دارد، درحالیکه در فاز اکسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)، (1/641-)-3/590-95%C.I)، (2/615=D-)) و بین کشش پویا و کنترل ((0/001=P)، (3/08-1/273-95%C.I)، (2/176=D)) تفاوت معناداری وجود دارد. بهعلاوه، نتایج آزمون تعقیبی برای عضله ذوزنقه میانی نشان داد در فاز کانسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)،(0/891-)-2/569-95%C.I)، (2/615=D-)) و بین کشش پویا و کنترل ((0/001=P)، (0/659-2/271-95%C.I)، (1/465=D)) تفاوت معناداری وجود دارد، درحالیکه در فاز اکسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)، (1/401-)-3/251-95%C.I)، (2/329=D-))، کشش ایستا و کنترل ((0/020=P)، (0/377-1/063-95%C.I)، (0/343=D-)) و کشش پویا و کنترل ((0/001=P)، (1/238-0/034 95%C.I)، (2/135=D)) تفاوت معناداری وجود دارد. درنهایت، برای عضله ذورنقه تحتانی نتایج نشان داد در فاز کانسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)،(0/463-)-027/2-95%C.I)، (1/245=D-)) و کشش ایستا و کنترل ((0/002=P)، (0/124-)-1/622-95%C.I)، (0/873=D-)) و در فاز اکسنتریک بین کشش ایستا و پویا ((0/001=P)، (0/862-)-2/531-95%C.I)، (1/696=D-)) و کشش ایستا و کنترل ((0/001=P)، (0/625-)-2/228-95%C.I)، (1/427=D-)) تفاوت معناداری وجود دارد (جدول شماره 1).
نتایج آزمون تحلیل واریانس اندازههای تکراری با تصحیح گرینهاوس گیزر درارتباطبا همانقباضی عضلات دندانهای قدامی_ذوزنقه میانی نشان داد اثر تعاملی زمان-کشش و اثر کشش در دو فاز کانسنتریک و اکسنتریک معنادار بود. باتوجهبه معناداری اثر تعاملی زمان-کشش و اثر کشش از آزمون تعقیبی بونفرونی برای بررسی محل تفاوتها و از آزمون تی زوجی برای بررسی تفاوتهای درونگروهی استفاده شد.
مقدار آزمون تی زوجی نشان داد پس از اعمال کشش پویا مقدار همانقباضی عضلات دندانهای قدامی_ذوزنقه میانی در دو فاز کانسنتریک ((0/012=P)، (0/055-1/542-95%C.I)، (0/799=D))و اکسنتریک ((0/001=P)، (0/336-1/872-95%C.I)، (1/104=D)) و مقدار همانقباضی عضلات ذوزنقه فوقانی_ذوزنقه تحتانی در فاز کانسنتریک کمتر شد و از یک دور شد. همچنین نتایج آزمون تعقیبی نشان داد برای همانقباضی عضلات دندانهای قدامی_ذوزنقه فوقانی در فاز کانسنتریک بین کشش ایستا و کشش پویا ((0/006=P)، (0/324-1/859-95%C.I)، (1/091=D)) و بین کشش پویا و کنترل ((0/041=P)، ((0/041-)-1/527-95%C.I)، (0/784=D)) و در فاز اکسنتریک بین کشش ایستا و کشش پویا ((0/024=P)، (0/262-1/785-95%C.I)، (1/024=D)) و بین کشش پویا و کنترل ((0/003=P)، ((0/352-)-1/892-95%C.I)، (1/122=D-)) تفاوت معناداری وجود دارد (جدول شماره 2).
بحث
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر حاد کشش ایستا و پویا بر فعالیت عضلانی و همانقباضی عضلات ثباتدهنده کتف حین حرکت بارفیکس در ژیمناستیککاران بود. نتایج تحقیق نشان داد کشش ایستا باعث کاهش فعالیت عضلانی میشود، درحالیکه کشش پویا فعالیت عضلانی را افزایش میدهد. همچنین نتایج نشان داد بین اثر کشش ایستا و کشش پویا بر فعالیت عضلانی عضلات تحت کشش تفاوت معناداری وجود دارد. نتایج تحقیق حاضر از این فرضیه که بهکارگیری کشش ایستا باعث کاهش فعالیت عضله و بهکارگیری کشش پویا باعث افزایش فعالیت عضله میشود حمایت کرد.
کاظمی و همکاران در تحقیق خود که با مشارکت 24 ورزشکار مرد تنیس روی میز و با بهکارگیری کشش ایستا و کشش پویا اجرا شد، نشان دادند کشش ایستا باعث کاهش فعالیت عضلانی و کشش پویا باعث افزایش فعالیت عضلانی میشود. آنها به این نتیجه رسیدند که اثر کاهشی کشش ایستا و اثر افزایشی کشش پویا تا 30 دقیقه پس از اعمال کشش باقی میماند که با نتایج تحقیق حاضر همسو بود. آنها پیشنهاد کردند مکانیسمهای احتمالی بهبود عملکرد عضلانی پس از کشش پویا با افزایش دمای عضله و بدن، تقویت پس از فعالسازی در عضله کشیدهشده، تحریک سیستم عصبی و کاهش مهار عضلات آنتاگونیست مرتبط است. همچنین درمورد اثر کاهشی کشش ایستا آنها دو مکانیسم را پیشنهاد دادند که مکانیسم اول به عوامل مکانیکی مانند کاهش سفتی عضلانی-تاندونی اشاره میکند که ممکن است بر رابطه طول-تنش عضله و سرعت کوتاه شدن سارکومر تأثیر بگذارد و مکانیسم دوم به عوامل عصبی مانند کاهش فعال شدن عضلات اشاره میکند [12].
طبق ادبیات پیشینه تحقیق، به نظر میرسد اثرات عصبی گذراتر هستند یا نقش کوچکتر یا ناچیزتری نسبت به خواص ویسکوالاستیک در اختلالات ناشی از کشش ایستا دارند [24] و این فرضیه که کشش ممکن است رابطه طول-تنش و تغییر شکل پلاستیک بافتهای همبند را تغییر دهد، بهطوریکه حداکثر توانایی تولید نیروی عضله میتواند محدود شود را تأیید کردهاند [25].
کوستا و همکاران در تحقیق خود با هدف ارزیابی اثر کشش ایستا بر نسبت قدرت همسترینگ به چهارسر و فعالیت الکتریکی عضلات در مردان نشان داد تغییرات در فعالیت عضلات تحت کشش معنادار نبود اما مقدار نسبت قدرت همسترینگ به چهارسر بعد از کشش کاهش یافت. آنها بیان کردند احتمالاً تغییرات سفتی واحد عضلانی-تاندونی بر انتقال نیرو، سرعت انتقال نیرو و سرعت تشخیص تغییرات در طول یا کشش عضله تأثیر بگذارد. همچنین سستی بیشتر اجزای الاستیک موازی و سری با کند کردن زمان بین کینتیک پلهای متقاطع میوفیلامنت و اعمال کشش توسط واحد عضلانی تاندونی بر روی سیستم اسکلتی میتواند تأخیر الکترومکانیکی را افزایش دهد [26]. علاوهبراین، یک عضله کشیدهشده بهدلیل یک کشش حاد ایستا میتواند همپوشانی پلهای متقاطع کمتر از حد مطلوبی داشته باشد که باتوجهبه رابطه طول-تنش، میتواند خروجی نیروی عضلانی را کاهش دهد [26].
باتوجهبه اجرای کشش ایستا تا نقطه ناراحتی در تحقیق حاضر، احتمالاً تغییرات سفتی واحد عضلانی-تاندونی و بههمخوردگی ارتباط پلهای متقاطع، رابطه طول-تنش در عضلات کشیدهشده را تحت تأثیر قرار داده و درنتیجه خروجی نیروی عضلانی را کاهش داده است. همچنین، استرس ناشی از کشش با شدت بالا ممکن است اثر مضری بر فعالسازی عصبی عضلانی داشته باشد. گوسارد و همکاران در تحقیقی با هدف ارزیابی مکانیسم کاهش تحریک عصبی-حرکتی ناشی از کشش غیرفعال عضلات گزارش دادند که تضعیف پاسخهای رفلکسی پس از کششهای با دامنه کم عمدتاً به مکانیسمهای پیشعصبی یا پیشسیناپسی نسبت داده میشود، درحالیکه دامنه زیادی از کاهش تحریک نورون حرکتی ناشی از کشش تحت تأثیر مکانیسمهای پسسیناپسی بود [27].
همچنین کریمر و همکاران در تحقیق با هدف بررسی اثرات حاد کشش ایستا بر حداکثر گشتاور، میانگین توان، الکترومیوگرافی و مکانومیوگرافی نشان دادند پس از بهکارگیری کشش ایستا، فعالیت عضلانی عضلات در اندام تحت کشش قرار گرفته و اندامی که تحت کشش قرار نگرفته بود کاهش یافت. آنها پیشنهاد دادند کاهش در تحریک حوضچه نورون حرکتی ناشی از کاهش حرکت تحریکی از آورانهای Ia به نورونهای حرکتی آلفا است که احتمالاً بهدلیل کاهش تخلیه استراحت دوکهای عضلانی از طریق افزایش انطباق واحد عضلانی-تاندونی است. دوکهای عضلانی که کمتر پاسخگو هستند، میتواند به کاهش تعداد فیبرهای عضلانی منجر شود که متعاقباً فعال میشوند [28].
برخلاف کشش ایستا، گزارش شده است کشش پویا پیشرفتهای عملکردی ایجاد میکند. متاآنالیز انجمن فیزیولوژی ورزش کانادا نشان داد کشش پویا عملکرد را در 20 مطالعه بهبود بخشید و در 21 مطالعه اثرات کشش پویا بیاهمیت بوده و در 7 مطالعه کشش پویا در عملکرد اختلال ایجاد کرده است [29]. به دلایلی، در آمادگی برای ورزش، کشش پویا به کشش ایستا ارجحیت دارد. دلیل اول اینکه، شباهت زیادی بین الگوهای حرکتی کشش پویا و الگوهای تمرینی وجود دارد [30]. دلیل دوم این است که کشش پویا میتواند دمای مرکزی را افزایش دهد که میتواند سرعت هدایت عصبی، انطباق عضلانی و چرخه آنزیمی را افزایش و تولید انرژی را سرعت دهد [14].
همچنین، کشش پویا تحریک مرکزی را همانطورکه ممکن است در پروتکل طولانیمدت کشش استاتیکی رخ دهد، افزایش میدهد [31]. فلتچر و همکاران مکانیسمهای بهبود عملکرد عضلانی پس از کشش پویا را با افزایش دمای عضله و بدن مرتبط دانستند [30]، درحالیکه هاگ و همکاران دلیل این بهبود عملکرد بعد از کشش پویا را تقویت پس از فعالسازی در عضله کشیدهشده دانستند [32]. بااینحال، یاماگوچی و همکاران در تحقیق با هدف ارزیابی تأثیر کشش ایستا و پویا بر قدرت اکستنشن پا نشان دادند کشش پویا باعث افزایش توان اکستنشن پا شده است و تحریک سیستم عصبی و کاهش مهار عضلات آنتاگونیست را عامل این افزایش توان عضلانی پس از اعمال کشش پویا بیان کردند [33]. درنتیجه این اثرات، کشش پویا ممکن است نیرو و قدرت را افزایش دهد [23، 32، 33]. فرض بر این است که افزایش در خروجی نیرو پس از کشش پویا ناشی از افزایش عملکرد عصبی-عضلانی است و پیشنهاد میشود کشش پویا با افزایش نرخ اتصالات پلهای متقاطع بر عملکرد پس از فعالسازی تأثیر دارد [33]. درنتیجه، اجازه میدهد تعداد بیشتری از پلهای متقابل تشکیل شود و به افزایش تولید نیرو منجر میشود [33].
همچنین نتایج تحقیق حاضر نشان داد کشش پویا باعث کاهش همانقباضی بین عضلات دندانهای قدامی و ذوزنقه میانی در دو فاز کانستریک و اکسنتریک شده است و بین اثر کشش ایستا و کشش پویا و اثر کشش پویا و کنترل بر همانقباضی عضلات دندانهای قدامی و ذوزنقه میانی تفاوت معناداری وجود دارد. الیوت و همکاران در تحقیقی با هدف ارزیابی اثر حاد کشش ایستای عضله آنتاگونیست بر توان عضله آگونیست اندام فوقانی دو حرکت کششی فعال و غیرفعال را با هدف اعمال کشش بر روی عضلات پشتی بزرگ، دلتوئید خلفی، ذوزنقه و متوازیالاضلاع اجرا کرد و میزان اثر آنها بر توان عضلات دلتوئید قدامی، سه سربازویی و سینهای بزرگ را سنجیدند. نتایج تحقیق نشان داد بهکارگیری حرکات کششی عضلات آنتاگونیست باعث بهبود توان عضلانی عضلات آگونیست خواهد شد [34]. درمورد اثرات کشش ایستا عضلات آگونیست قبل از فعالیتهای وابسته به قدرت، حجم زیادی از ادبیات پیشنه وجود دارد که بخش قابلتوجهی از این تحقیقات بهکارگیری حرکات کششی عضلات آگونیست را برای عملکرد مضر میدانند. برای توضیح اثر حرکات کششی بر فعالیت عضلانی، محققان قبلی مکانیسمهای متعددی را ارائه کردند. بهطور خاص، کشش ایستا باعث کاهش خاصیت ویسکوالاستیک واحد عضلانی و کاهش تنش عضلانی میشود [35].
همچنین طویل شدن سارکومرها، عضله کشیدهشده را در موقعیت کمتر مطلوبی در رابطه طول-تنش قرار میدهد. بااینحال لازم است بدانیم انطباقهای سارکومر لزوماً در کل عضله و یا دامنه کامل حرکت یکنواخت نیستند. همچنین شدت یک برنامه کششی بر دو عضله همکار به یک اندازه نمیباشد [36]. نظریه دیگر این است که کشش حاد باعث تغییر نیروی عصبی میشود که به تغییر در تحریکپذیری نورون حرکتی و یا حساسیت رفلکس کششی منجر میشود [35، 37]. زمانی که این مکانیسمها بر روی عضلات آنتاگونیست اعمال میشوند، تصور میشود همانقباضی عضلات آنتاگونیست را تغییر میدهند [35، 37]. میتوان گفت باتوجهبه ماهیت حرکات کششی بهکاربردهشده در تحقیق حاضر، احتمالاً میزان کشش اعمالشده بر یک عضله با عضله دیگر متفاوت بوده و انطباق سارکومرها در دو عضله متفاوت با یک عضله در تمام دامنه یکنواخت نبوده است. همچنین تغییرات نیروی عصبی ناشی از کشش بر روی دو عضله دندانهای قدامی و ذوزنقه میانی میتواند در تحریکپذیری نورون حرکتی عضله مقابل اثر داشته باشد و باعث تغییر بیشتر در فعالیت عضلانی یک عضله نسبت به دیگری شود که درنهایت همانقباضی عضلانی را به هم میزند.
در تحقیقی دیگر سرفوگلو و همکاران دو مدل کشش ایستا و پویا را بر روی عضلات چهارسررانی و همسترینگ اعمال کردند. درنهایت بیان کردند کشش ایستا و پویای عضلات آنتاگونیست هیچ اثری بر حداکثر گشتاور ایزوکینتیک و فعالیت عضلانی عضلات آگونیست ندارد [10]. پیشنهاد شده است فعالسازی همزمان عضلات آنتاگونیست برای ارائه دقت حرکت و بهرهوری انرژی ضروری است [38]. مقالات مروری درمورد کشش پویا، افزایش در قدرت عضلانی بهدنبال کشش پویا را نشان میدهند.درنتیجه، کاهش قدرت در عضلات مخالف عضلاتی که تحت کشش پویا قرار گرفتهاند قابلانتظار است [10].
میراندا و همکاران پیشنهاد کردند مکانیسمهای مکانیکی و متابولیکی دیگر مانند تغییر در حساسیت حاد گیرندههای عمقی خاص عضلانی، خستگی و ذخیره الاستیک بهجای کاهش فعالسازی عضلات آنتاگونیست ناشی از کشش غیرفعال آنتاگونیست، با افزایش فعالیت عضلات آگونیست مرتبط است [39].
فرض برخی تحقیقات بر این است که کشش عضله آنتاگونیست با افزایش تحریک عصبی عضله آگونیست، کاهش تحریک عصبی عضله آنتاگونیست و درنتیجه کاهش سفتی عضله آنتاگونیست و نیروهای مهاری عضله آگونیست و یا ترکیبی از این دو مکانیسم عملکرد عضله آگونیست را افزایش میدهد [37]. همچنین برخی معتقدند ممکن است بهبود گشتاور آگونیست پس از کشش آنتاگونیست بهواسطه یک پاسخ مکانیکی باشد که بیان میکند اگر رابطه طول-تنش عضلات آنتاگونیست مختل شود، میتواند به کاهش نیروهای مهاری منجر شود که به عضلات آگونیست اجازه میدهد گشتاور بیشتری تولید کنند [37].
نتیجهگیری
نتایج نشان داد، اجرای پروتکلهای کشش ایستا اثر کاهشی و کشش پویا اثر افزایشی بر فعالیت عضلانی عضلات تحت کشش در ژیمناستیککاران دارد. همچنین همانقباضی بین عضلات دندانهای قدامی و ذوزنقه میانی پس از اعمال کشش پویا در اجرای بارفیکس دچار احتلال شد. بنابراین، فرضیه مضر بودن بهکارگیری کشش ایستا و مفید بودن بهکارگیری کشش پویا قبل از اجرای ورزشی که توسط تحقیقات قبلی تأیید شده بود رد میشود. بنابراین، پیشنهاد میشود مربیان و ورزشکاران ژیمناستیک برای پیشگیری از بروز آسیبهای ورزشی کمربند شانهای ناشی از بههمخوردگی همانقباضی عضلانی حین اجرای حرکت بارفیکس، نوع کشش خود در برنامه گرم کردن را بسته به نیاز اجرای ورزشی به کار گیرند.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در اجرای پژوهش ملاحظات اخلاقی مطابق با دستورالعمل کمیته اخلاق پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی در نظر گرفته شده و کد اخلاق به شماره IR.SSRC.REC.1399.136 دریافت شده است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه دوره دکتری امید کاظمی گروه بیومکانیک و آسیب شناسی ورزشی دانشگاه خوارزمی تهران میباشد. این پژوهش هیچگونه کمک مالی از سازمانیهای دولتی، خصوصی و غیرانتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
تمام نویسندگان در آمادهسازی این مقاله مشارکت یکسان داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از تمامی افرادی که در انجام این تحقیق ما را یاری کردند و از دانشگاه خوارزمی تهران برای حمایت در اجرای پروژه تستگیری تشکر و قدردانی میشود.
References