Document Type : Original article
Authors
1 1. Department of Corrective Exercises and Sport Injury, Faculty of Sport Sciences, Shahid Rajaee Teacher Training University, Tehran, Iran
2 Department of Corrective Exercises and Sport Injury, Faculty of Sport Sciences, Shahid Rajaee Teacher Training University, Tehran, Iran.
Abstract
Keywords
Main Subjects
Introduction
Musculoskeletal disorders (MSDs) are among the most prevalent and costly occupational health challenges globally, significantly affecting individuals’ quality of life, workforce productivity, and healthcare expenditures. Teachers are particularly vulnerable due to the specific demands of their profession, such as prolonged standing, repetitive forward bending, and sustained head-forward postures during teaching, grading, and computer work. Obesity, which has reached pandemic proportions across all occupational groups, including teachers, may contribute to the development and exacerbation of MSDs and postural abnormalities. Despite growing awareness of ergonomic and psychosocial risk factors, the role of individual factors such as overweight and obesity has not been adequately explored in this population. Given the pivotal role of teachers in educational systems and the direct impact of their physical and mental health on the quality of teaching and learning processes alongside the growing prevalence of overweight and obesity in society and their potential association with MSDs, this study aimed to investigate the relationship between overweight/obesity and musculoskeletal abnormalities and pain in non-athlete teachers, emphasizing gender differences and educational levels. The findings of this study aim to inform health and education policymakers, support preventive strategies, and raise awareness among teachers regarding the importance of weight control and ergonomic principles in maintaining musculoskeletal health.
Methods
This descriptive-analytical cross-sectional study included all male and female teachers working in public schools at elementary, lower secondary, and upper secondary levels in Urmia City, Iran. A total of 200 participants were selected through stratified sampling based on gender and teaching level, and systematic random sampling was employed in selected schools. Data were collected using a demographic and occupational questionnaire, covering age, gender, marital status, education level, years of teaching experience, weekly teaching hours, and history of related illnesses. Anthropometric data, including height (measured using a wall-mounted stadiometer with 0.1 cm accuracy), weight, body fat percentage (measured via BioSpace In Body 270 analyzer), and waist-to-hip ratio, were used to classify participants according to World Health Organization (WHO) BMI categories: Normal (<25), overweight (25–29.9), and obese (≥30). Waist and hip circumferences were measured using a non-elastic measuring tape.
To assess postural abnormalities, such as forward head posture, kyphosis, lordosis, and scoliosis, lateral digital photos were analyzed using Kinovea software, version 0.8.15, and relevant angles were calculated using standard trigonometric formulas. For scoliosis screening, the forward bending test and scoliometer were employed. Musculoskeletal pain was assessed using the Persian version of the standardized nordic musculoskeletal questionnaire, which has demonstrated validity and reliability in multiple Iranian studies. Pain intensity was evaluated using a 100 mm visual analog scale (VAS), ranging from 0 (no pain) to 10 (worst imaginable pain).
Results
Pearson correlation tests revealed significant associations between all obesity indicators and forward head posture, rounded shoulders, and increased lordosis (P<0.05) (Table 1), as well as between all obesity indicators and prevalence of pain in neck, shoulders, back, knees, and ankles (P<0.05) (Table 2).
Analysis of variance (ANOVA) showed no significant gender-based differences in postural abnormalities and pain (P>0.05). However, significant differences were observed among teaching levels in terms of forward head posture, kyphosis. neck pain, lower back pain, and knee pain (P<0.05).
Conclusion
The findings confirm a meaningful and independent association between overweight/obesity and the increased risk of various postural abnormalities and musculoskeletal pain among non-athlete teachers. While the general mechanisms may be similar across genders, the manifestation of certain disorders appears to vary by teaching level and gender, suggesting the influence of specific physical demands and activities. These results underscore the need for ergonomic considerations tailored to each teaching level, alongside targeted interventions focusing on weight management and health promotion. Preventive and therapeutic approaches must be multi-faceted, addressing weight control, physical activity, and ergonomic improvements in work environments. This study highlights the necessity for comprehensive strategies to improve teachers’ occupational health and quality of life.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
All ethical principles, including the informed consent of the participants, confidentiality of their information, and their right to leave the study, were considered
Funding
This research did not receive any grants from funding agencies in the public, commercial, or non-profit sectors.
Authors' contributions
All authors contributed equally to the conception and design of the study, data collection and analysis, interpretation of the results, and drafting of the manuscript. Each author approved the final version of the manuscript for submission.
Conflict of interest
The authors declared no conflicts of interest.
Acknowledgments
The authors would like to thank all participants for their cooperation in this study.
مقدمه و اهداف
اختلالات اسکلتی-عضلانی بهعنوان یکی از چالشهای فراگیر و پرهزینه در حوزه سلامت شغلی در سطح جهان شناخته میشوند که تأثیرات نامطلوب گستردهای بر کیفیت زندگی افراد، بهرهوری نیروی کار و هزینههای نظام سلامت وارد میآورند [1، 2]. پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این اختلالات، علاوهبر تحمیل هزینههای مستقیم درمانی و غرامتهای شغلی، شامل کاهش قابلتوجه بهرهوری سازمانی بهدلیل غیبت از کار، مرخصیهای استعلاجی و بازنشستگیهای پیش از موعد نیز میگردد [3]. در میان گروههای شغلی مختلف، معلمان بهدلیل ماهیت وظایف و الزامات خاص شغلی خود، در معرض ریسک بالایی برای ابتلا به اختلالات اسکلتی-عضلانی قرار دارند [4]. فعالیتهای آموزشی غالباً مستلزم اتخاذ وضعیتهای بدنی ایستا، مانند ایستادن طولانیمدت حین تدریس، یا وضعیتهای نامطلوب و تکراری، نظیر خم شدن مکرر بر روی میز دانشآموزان و حفظ وضعیت سر به جلو هنگام کار با رایانه، مطالعه یا تصحیح اوراق امتحانی است [5، 6]. این الگوهای کاری، در کنار عواملی چون استرس شغلی بالا، فشار زمانی و حمایت ناکافی محیط کار، بستر مناسبی را برای بروز و تشدید اختلالات اسکلتی-عضلانی در نواحی شایعی چون گردن، شانه، کمر و اندام تحتانی در این قشر فراهم میآورد [7].
با وجود شناخت روزافزون عوامل خطر ارگونومیک و روانی-اجتماعی مؤثر بر بروز و تشدید اختلالات اسکلتی-عضلانی در جمعیت معلمان، نقش عوامل خطر فردی، بهویژه اضافه وزن و چاقی، بهعنوان یک متغیر تعدیلکننده یا حتی عامل سببی مستقل، نیازمند بررسیهای عمیقتر و هدفمندتری است [8]. همهگیری جهانی چاقی که تمامی گروههای سنی و شغلی، ازجمله جامعه معلمان را تحت تأثیر قرار داده است، ابعاد نوینی به چالشهای سلامت شغلی این قشر افزوده است [9]. اضافه وزن و چاقی از طریق مکانیسمهای متعددی میتواند در پاتوژنز اختلالات اسکلتی-عضلانی دخیل باشد؛ ازیکسو، افزایش توده بدنی به افزایش بار مکانیکی وارده بر مفاصل تحملکننده وزن، نظیر ستون فقرات، لگن و زانوها منجر شده و میتواند به تغییرات نامطلوب در راستای بیومکانیکی بدن، تسریع فرآیندهای دژنراتیو مفصلی و ایجاد یا تشدید اختلالات اسکلتی-عضلانی مانند هایپرلوردوز کمری، هایپرکایفوز پشتی، سندرم متقاطع فوقانی و حتی اسکولیوز عملکردی منجر شود [10، 11]. ازسویدیگر، بافت چربی، بهویژه چربی احشایی، بهعنوان یک ارگان اندوکرین فعال، با ترشح سیتوکینهای پیشالتهابی (آدیپوکاینها)، میتواند یک وضعیت التهابی سیستمیک درجه پایین و مزمن را در بدن القا نماید که این امر بهنوبهخود حساسیت به درد را افزایش داده و فرآیندهای ترمیم بافتی را مختل میسازد [12].
مروری بر ادبیات پژوهشی موجود نشان میدهد اگرچه تحقیقات متعددی به بررسی شیوع اختلالات اسکلتی-عضلانی و شناسایی عوامل خطر ارگونومیک در جمعیت معلمان پرداختهاند [13، 14]، اما خلأهای تحقیقاتی قابلتوجهی در این حوزه همچنان پابرجا هستند. بهطور مشخص، غالب مطالعات پیشین، ارتباط بین چاقی و دردهای عمومی اسکلتی-عضلانی یا اختلالات اسکلتی-عضلانی در نواحی کلی بدن را مورد بررسی قرار دادهاند [15] و تحقیقاتی که بهطور اختصاصی به ارزیابی ارتباط بین شاخصهای پیکرشناسی مرتبط با چاقی نظیر شاخص توده بدنی و نسبت دور کمر به لگن و درصد چربی بدن با ناهنجاریهای وضعیتی ناحیه ستون فقرات نظیر سندروم متقاطع فوقانی، سربه جلو، کایفوز، لوردوز و اسکولیوز در جامعه معلمان پرداخته باشند، محدود و انگشتشمار هستند.
علاوهبراین، بسیاری از پژوهشهای انجامشده، جمعیت معلمان را بهصورت یکپارچه و بدون تفکیک سطح فعالیت بدنی بررسی کردهاند [13]، درحالیکه فعالیت بدنی منظم میتواند اثرات محافظتی قابلتوجهی در برابر اختلالات اسکلتی-عضلانی و همچنین پیامدهای منفی چاقی داشته باشد [16]. لذا، تمرکز بر جمعیت معلمان غیرورزشکار که بهدلیل فقدان مزایای فعالیت بدنی منظم بالقوه آسیبپذیری بیشتری در برابر فشارهای شغلی و عوارض چاقی دارند، میتواند درک دقیقتری از نقش مستقل چاقی در بروز این اختلالات ارائه دهد.
نکته حائز اهمیت دیگر، کمبود مطالعات جامعی است که با قدرت آماری کافی، ارتباط بین اضافه وزن/چاقی را با اختلالات اسکلتی-عضلانی و ناهنجاریهای وضعیتی ستون فقرات در معلمان زن و مرد غیرورزشکار بهطور همزمان و با ارائه تحلیلهای تفکیکشده جنسیتی و همچنین مقطع تدریس مورد بررسی قرار داده باشند. این در حالی است که الگوهای توزیع چربی، پاسخهای بیومکانیکی به بار اضافی، و حتی گزارشدهی درد ممکن است بین دو جنس متفاوت باشد و اغلب مطالعات یا بر روی یک جنس متمرکز بوده و یا تحلیلهای مقایسهای جنسیتی ارائه ندادهاند.
با در نظر گرفتن خلأهای تحقیقاتی موجود در ادبیات پژوهشی، باید اذعان کرد که تاکنون مطالعات اندکی به بررسی همزمان رابطه میان شاخصهای چاقی و اختلالات اسکلتی-عضلانی، بهویژه ناهنجاریهای ستون فقرات، در میان معلمان فاقد فعالیت بدنی منظم پرداختهاند. اغلب پژوهشهای پیشین یا تمرکز خود را بر جمعیتهای عمومی قرار دادهاند یا در جمعیت معلمان، صرفاً به یک بُعد از این اختلالات پرداختهاند، بدون آنکه تفاوتهای مبتنی بر جنسیت یا ویژگیهای خاص مقطع تدریس را لحاظ کنند. پژوهش حاضر تلاش دارد با تلفیق این مؤلفهها، خلأهای تحقیقاتی موجود را با ارائه نگاهی دقیقتر به تعامل میان ویژگیهای فردی، شغلی و شاخصهای بدنی در بروز مشکلات اسکلتی-عضلانی در این گروه خاص پر کند. آنچه این تحقیق را متمایز میسازد، ساختار تحلیلی آن است که بهجای رویکردهای سطحی، بر تبیین عمیقتر روابط و ارائه یک چارچوب عملیاتی برای مداخلات پیشگیرانه تمرکز دارد. دستاوردهای این مطالعه میتوانند مسیر طراحی برنامههای عملی در مدارس را هموار سازند؛ برنامههایی که نهتنها به مدیریت وزن و اصلاح وضعیتهای بدنی کمک میکنند، بلکه میتوانند از طریق مداخلات ارگونومیک و آموزشهای هدفمند، زمینهساز کاهش بار جسمی بر معلمان شوند. علاوهبراین، نتایج حاصل میتواند مورد توجه تصمیمگیران حوزه سلامت و آموزش قرار گیرد تا بر اساس شواهد علمی، گامهایی مؤثر در راستای ارتقای سلامت شغلی معلمان و بهبود محیطهای آموزشی برداشته شود.
مواد و روشها
پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفیتحلیلی از نوع مقطعی میباشد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان (زن و مرد) شاغل در مقاطع ابتدایی، متوسطه اول و دوم مدارس دولتی شهرستان ارومیه در سال تحصیلی 1403-1404 تشکیل دادند. حجم نمونه اولیه با استفاده از فرمول کوکران و با فرض فراوانی 40 درصد (0/4=P)، سطح اطمینان 95 درصد(1/96=Z) و دقت مطلق 5 درصد (0/05=d)، تعداد 178 نفر محاسبه شد. سپس با فرض 10 درصد احتمال ریزش نمونه، تعداد 200 معلم برای مطالعه انتخاب گردید. این روش مطابق دستورالعمل کاربرد کوکران در مطالعات مقطعی میباشد [17]. برای انتخاب نمونه، از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای بهره گرفته شد. بدین ترتیب که ابتدا لیستی از کلیه مدارس شهرستان تهیه و براساس مقطع تحصیلی و جنسیت طبقهبندی گردید. سپس، به نسبت تعداد معلمان در هر طبقه، تعدادی مدرسه بهصورت تصادفی بهعنوان خوشه انتخاب شدند. در مرحله نهایی، از میان معلمان شاغل در مدارس منتخب، نمونه نهایی با رعایت توزیع جنسیتی و مقطع تدریس، به روش تصادفی نظاممند و با استفاده از لیست پرسنلی معلمان در هر مدرسه انتخاب گردید.
معیارهای ورود به مطالعه شامل شاخص توده بدنی بیشتر از 25 (براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی) [18]، سابقه تدریس حداقل 5 سال، ارائه رضایت آگاهانه کتبی برای شرکت در پژوهش و عدم شرکت در فعالیتهای ورزشی منظم و ساختاریافته (تعریفشده بهعنوان کمتر از 150 دقیقه فعالیت بدنی با شدت متوسط یا 75 دقیقه فعالیت بدنی با شدت بالا در هفته، مطابق با توصیههای سازمان بهداشت جهانی) بود.
معیارهای خروج از مطالعه نیز عبارت بودند از: سابقه بیماریهای روماتولوژیک تشخیص دادهشده (مانند آرتریت روماتوئید، اسپوندیلیت آنکیلوزان)، بیماریهای نورولوژیک مؤثر بر سیستم حرکتی (مانند پارکینسون، سکته مغزی با عوارض حرکتی)، سابقه جراحی اخیر ستون فقرات یا مفاصل بزرگ (در 12 ماه گذشته)، شکستگیهای استخوانی بهبودنیافته، بارداری در زمان انجام پژوهش (برای معلمان زن) و سابقه آسیبدیدگی حاد اسکلتی-عضلانی نیازمند درمان پزشکی در 3 ماه گذشته که به محدودیت عملکردی منجر شده باشد [19]. همچنین، افرادی که به هر دلیل از ادامه همکاری در طول پژوهش انصراف میدادند، از مطالعه خارج شدند.
ابزارهای مورداستفاده برای گردآوری دادهها شامل پرسشنامه اطلاعات جمعیتشناختی و شغلی محققساخته، ابزارهای استاندارد سنجش شاخصهای پیکرشناسی، روشهای معتبر ارزیابی ناهنجاریهای وضعیتی ستون فقرات و پرسشنامههای استاندارد سنجش دردهای اسکلتی-عضلانی و شدت درد بود. پرسشنامه جمعیتشناختی و شغلی اطلاعاتی نظیر سن، جنسیت، وضعیت تأهل، سطح تحصیلات، سابقه تدریس (به سال)، مقطع تدریس، تعداد ساعات تدریس در هفته، و سابقه ابتلا به بیماریهای زمینهای مرتبط را جمعآوری نمود.
برای سنجش شاخصهای پیکرشناسی، قد شرکتکنندگان با استفاده از قدسنج دیواری سکا (Seca, German) با دقت 0/1 سانتیمتر، درحالیکه فرد بدون کفش و در وضعیت استاندارد ایستادن قرار داشت، اندازهگیری شد. وزن، شاخص توده بدنی و درصد چربی بدن با استفاده از دستگاه آنالیز ترکیب بدن بایواسپیس مدل اینبادی 270 (BioSPace InBody 270, South Korea)، درحالیکه فرد با حداقل لباس و بدون کفش و در وضعیت ناشتا قرار داشت، اندازهگیری شد.
لازم به توضیح است که دستگاه پیش از هر بار استفاده کالیبره میشد. براساس طبقهبندی سازمان بهداشت جهانی از شاخص ترکیب بدنی، افرادی در تحقیق شرکت داده میشدند که در گروه اضافه وزن (شاخص توده بدنی بین 25 تا 30) و یا چاقی (شاخص توده بدنی بزرگتر از 30) قرار داشتند. نسبت دور کمر به لگن نیز با اندازهگیری دور کمر در باریکترین قسمت تنه (بین آخرین دنده و ستیغ ایلیاک) و دور لگن در برجستهترین قسمت باسن با استفاده از متر نواری غیرقابلارتجاع با دقت 0/1 سانتیمتر محاسبه گردید.
ارزیابی ناهنجاریهای وضعیتی ستون فقرات توسط متخصص حرکات اصلاحی و با استفاده از روشهای استاندارد انجام شد. برای ارزیابی شانه به جلو و سر به جلو، از روش عکسبرداری دیجیتال از نمای جانبی در وضعیت ایستاده استفاده شد. سپس نقاط آناتومیک تراگوس گوش، زائده آکرومیون و مهره هفتم گردنی بر روی عکسها مشخص و زاویه کرانیوورتبرال با استفاده از نرمافزار کینووآ نسخه 0/8/15 محاسبه شد [20]. زوایای کایفوز پشتی و لوردوز کمری با استفاده از خطکش منعطف به طول 60 سانتیمتر اندازهگیری شدند. خطکش بر روی ستون فقرات در ناحیه پشتی (از مهره T1 تا T12) و کمری (از مهره L1 تا S1) منطبق و شکل انحنا به دقت بر روی کاغذ منتقل و با استفاده از فرمول شماره 1زوایا محاسبه گردیدند (تصویر شماره 1) [21].
1. @=4Arctg(2H/L)
برای غربالگری اولیه اسکولیوز، از آزمون خم شدن به جلو استفاده شد و در صورت مشاهده هرگونه عدم تقارن در ارتفاع دندهها یا برجستگی در یک سمت ستون فقرات، از اسکولیومتر برای اندازهگیری زاویه چرخش تنه در ناحیه حداکثر برجستگی استفاده گردید. مقدار زاویه چرخش تنه بیشتر از 5 درجه بهعنوان فرد مبتلا به اسکولیوز در نظر گرفته شد (تصویر شماره 2) [22].
برای سنجش دردهای اسکلتی-عضلانی ناشی از کار، از نسخه فارسی پرسشنامه استاندارد نوردیک که روایی و پایایی آن در مطالعات متعدد ایرانی تأیید شده است، استفاده گردید. این پرسشنامه شیوع درد و ناراحتی در 9 ناحیه مختلف بدن (گردن، شانه، آرنج، مچ دست/دست، قسمت فوقانی پشت، قسمت تحتانی پشت، لگن/ران، زانو، مچ پا/پا) را در طول 12 ماه و 7 روز گذشته و همچنین محدودیت فعالیت ناشی از آن را مورد سنجش قرار میدهد. برای افرادی که درد را در هریک از نواحی در 7 روز گذشته گزارش کرده بودند [23]، شدت درد با استفاده از مقیاس دیداری درد که یک خط 100 میلیمتری با دو انتهای بدون درد (عدد صفر) و شدیدترین درد قابلتصور (عدد 10) بود، اندازهگیری شد [24].
روند اجرای پژوهش بدین صورت بود که پس از انجام هماهنگیهای لازم با اداره آموزشوپرورش و مدیران مدارس منتخب، اهداف و روش اجرای پژوهش بهطور کامل برای معلمان واجد شرایط توضیح داده شد و از تمامی شرکتکنندگان رضایتنامه آگاهانه کتبی اخذ گردید. این پژوهش با رعایت کامل اصول اخلاقی بیانیه هلسینکی انجام شد. به شرکتکنندگان اطمینان داده شد که تمامی اطلاعات آنها کاملاً محرمانه باقی مانده و نتایج صرفاً بهصورت کلی و گروهی و بدون ذکر نام منتشر خواهد شد. شرکت در مطالعه کاملاً داوطلبانه بود و افراد در هر مرحله از پژوهش حق خروج از مطالعه را بدون هیچگونه پیامدی داشتند. تکمیل پرسشنامهها و انجام ارزیابیهای پیکرشناسی و وضعیتی در یک مکان آرام و خصوصی در محل مدرسه و توسط تیم پژوهشی آموزشدیده صورت پذیرفت. برای به حداقل رساندن خطای بین ارزیابان در ارزیابیهای وضعیتی، تمامی اندازهگیریهای آزمودنیهای مرد توسط یک ارزیاب با تجربه آقا و همچنین تمامی اندازهگیریهای آزمودنیهای زن نیز توسط یک ارزیاب با تجربه خانم انجام شد.
دادههای جمعآوریشده پس از بررسی، وارد نرمافزار آماری SPSS نسخه 26 شدند. نرمال بودن توزیع دادههای کمی با استفاده از آزمون شاپیرو-ویلک بررسی گردید. جهت بررسی وجود ارتباط بین متغیرهای تحقیق از آزمون همبستگی پیرسون استفاده شد. جهت مقایسه ناهنجاریها و دردهای اسکلتی-عضلانی در بین زنان و مردان و همچنین بین مقاطع مختلف تدریس، از آزمون آنالیز واریانس یکراهه استفاده شد. سطح معنیداری برای تمامی آزمونها 0/05>P در نظر گرفته شد.
یافتهها
در ابتدا نرمال بودن توزیع دادهها توسط آزمون شاپیرو-ویلک مشخص شد. مشخصات جمعیتشناختی آزمودنیها همراه با نتایج آزمون شاپیرو-ویلک در جدول شماره 1 گزارش شده است.
میانگین و انحرافمعیار متغیرهای مربوط به ناهنجاریهای وضعیتی در جدول شماره 2 گزارش شده است.
نتایج نشان داد ناهنجاریهای سربه جلو (58 درصد)، لوردوز (49 درصد)، شانه به جلو (48 درصد)، کایفوز (36 درصد) و اسکولیوز (22 درصد) بهترتیب بیشترین میزان شیوع را در بین معلمان مبتلا به اضافه وزن/چاقی دارند.
در جدول شماره 3 ارتباط بین شاخصهای ترکیب بدنی با ناهنجاریهای وضعیتی مورد بررسی براساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون گزارش شده است.
نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین شاخص توده بدنی با ناهنجاریهای سر به جلو (0/001=P) و شانه به جلو (0/003=P) و لوردوز (0/005=P) ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد؛ همچنین بین نسبت دور کمر به لگن با ناهنجاریهای سر به جلو (0/001=P) و شانه به جلو (0/001=P) و لوردوز (0/005=P) و بین درصد چربی بدن با ناهنجاریهای سربه جلو (0/009=P) و شانه به جلو (0/001=P) و لوردوز (0/001=P) ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد، درحالیکه بین هیچ یک از 3 متغیر فوق با ناهنجاریهای کایفوز و اسکولیوز ارتباط معنیداری مشاهده نشد (0/05<P).
میانگین و انحرافمعیار متغیرهای مربوط به دردهای اسکلتی-عضلانی در جدول شماره 4 گزارش شده است.
نتایج نشان داد نواحی زانو (75 درصد)، کمر (69 درصد)، ساق و مچ پا (49 درصد)، گردن (48 درصد)، شانه (37 درصد) و دست و مچ دست (19 درصد) بهترتیب بیشترین میزان شیوع درد را در بین معلمان مبتلا به اضافه وزن/چاقی دارند. همچنین بیشترین میزان شدت درد بهترتیب مربوط به نواحی کمر (6/3)، زانو (5/9)، گردن (5/7)، ساق و مچ پا (4/8)، شانه (4/1) و دست و مچ دست (3/7) میباشد.
جدول شماره 5 ارتباط بین شاخصهای ترکیب بدنی با شیوع دردهای اسکلتی-عضلانی را براساس نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داده است.
نتایج آزمون همبستگی پیرسون نشان داد بین شاخص توده بدنی با شیوع درد در نواحی گردن (0/005=P)، شانه (0/001=P)، کمر (0/001=P)، زانو (0/002=P) ساق و مچ پا (0/001=P) ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد؛ همچنین بین نسبت دور کمر به لگن با شیوع درد در نواحی گردن (0/003=P)، شانه (0/001=P)، کمر (0/001=P)، زانو (0/001=P) ساق و مچ پا (0/003=P) و بین درصد چربی بدن با شیوع درد در نواحی گردن (0/001=P)، شانه (0/003=P)، کمر (0/001=P)، زانو (0/001=P) ساق و مچ پا (0/003=P) ارتباط مثبت و معنیداری وجود دارد، درحالیکه بین هیچیک از 3 متغیر فوق با شیوع درد در ناحیه دست و مچ دست ارتباط معنیداری مشاهده نشد (0/05<P).
جدول شماره 6، تفاوت ناهنجاریها و دردهای اسکلتی-عضلانی را به تفکیک در بین زنان و مردان و همچنین 3 مقطع تدریس (ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم) در معلمان مبتلا به اضافه وزن/چاقی نشان میدهد.
نتایج آزمون آنالیز واریانس نشان داد بین هیچیک از ناهنجاریها و دردهای اسکلتی-عضلانی مورد بررسی در دو جنس تفاوت معنیداری وجود ندارد (0/05<P). همچنین نتایج آزمون آنالیز واریانس نشان داد بین ناهنجاریهای سر به جلو (0/001=P) و کایفوز (0/001=P) و درد در نواحی گردن (0/001=P)، کمر (0/001=P) و زانو (0/001=P) در بین سه مقطع تدریس تفاوت معنیداری وجود دارد، درحالیکه بین سایر متغیرهای مورد بررسی (شانه به جلو، لوردوز، اسکولیوز، درد در نواحی شانه، ساق و مچ پا و دست و مچ دست) در بین سه مقطع تدریس تفاوت معنیداری مشاهده نشد (0/05<P).
باتوجهبه وجود تفاوت معنیدار بین متغیرهای سربه جلو، کایفوز، درد گردن، درد کمر و درد زانو بین مقاطع مختلفی تدریس، از آزمون تعقیبی بونفرونی جهت بررسی دوبهدوی گروهها استفاده شد. نتایج آزمون تعقیبی بونفرونی درخصوص تفاوتهای بینگروهی (ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم) برای متغیرهای فوقالذکر نشان داد زوایای سر به جلو و کایفوز و همچنین شدت درد در نواحی گردن و کمر، در معلمان مقطع ابتدایی بهطور معنیداری بیشتر از دو گروه دیگر میباشد (0/05>P)؛ درحالیکه شدت درد زانو در معلمان مقاطع متوسطه اول و دوم بهطور معنیداری بیشتر از معلمان مقطع ابتدایی میباشد (0/05>P).
بحث
پژوهش حاضر با هدف واکاوی ارتباط بین شاخصهای اضافه وزن و چاقی با ناهنجاریهای وضعیتی ستون فقرات و دردهای اسکلتی-عضلانی در جمعیت معلمان غیرورزشکار، با در نظر گرفتن متغیرهای مهمی چون جنسیت و مقطع تدریس انجام شده است. یافتههای این مطالعه نهتنها بر نقش محوری افزایش توده بدنی بهعنوان یک عامل خطر مستقل و معنیدار برای بروز و تشدید این اختلالات صحه میگذارد، بلکه با ادبیات تحقیقی موجود نیز همراستایی قابلتوجهی را نشان میدهد. فورناچو و همکاران در یک بررسی مروری گزارش دادند که بار مکانیکی اضافی ناشی از چاقی، بهعنوان یک متغیر مهم، میتواند در فرآیندهای بازسازی استخوان اختلال ایجاد کرده و به تغییرات نامطلوب در سیستمهای اسکلتی-عضلانی منجر شود [25].
یافته کلیدی پژوهش ما، ارتباط مستقیم و معنیدار بین افزایش شاخص توده بدنی و شیوع بالاتر ناهنجاریهای وضعیتی، بهویژه وضعیت سر به جلو، شانه به جلو و هایپرلوردوز کمری بود. این نتایج، همسو با مطالعاتی است که نشان میدهند تجمع چربی در ناحیه مرکزی بدن به جابهجایی قدامی مرکز ثقل و افزایش جبرانی انحنای لوردوتیک ستون فقرات کمری برای حفظ تعادل منجر میشود. کارلسون و همکاران، ارتباط بین چاقی و افزایش لوردوز کمری را تأیید میکند [26]. هایپرلوردوز کمری، بهعنوان یک پاسخ بیومکانیکی به بار اضافی قدامی، میتواند بهصورت یک زنجیره کینماتیکی بر سایر بخشهای ستون فقرات تأثیر گذاشته و در درازمدت به افزایش کایفوز پشتی جبرانی و درنهایت، پیشروی سر به جلو برای حفظ راستای دید افقی منجر گردد. این افزایش بار وارده بر ساختارهای خلفی گردن، ریسک بروز درد گردن و شانه را افزایش میدهد که با سایر یافتههای این پژوهش نیز همخوانی دارد.
درخصوص شانه به جلو نیز اگرچه عوامل متعددی ازجمله محتوای کلاس درسی (ریاضی، عربی و یا فارسی)، نحوه تدریس (نوشتن بر روی تخته کلاس و یا استفاده از ویدئو پروژکتور) در ایجاد آن اثرگذارند، اما عدم وجود تعادل عضلانی در ناحیه کمربند شانهای و یا محدود بودن دامنه حرکتی بهعلت اضافه وزن/چاقی و همچنین ورود بارهای نامتقارن ناشی از توزیع نامتوازن چربی که ممکن است به تغییرات وضعیتی منجر شود میتواند در بروز یا تشدید این ناهنجاری در جامعه معلمان، بهویژه در افرادی که از قبل مستعد آن بودهاند، نقش داشته باشد [27].
همچنین نتایج پژوهش حاضر به وضوح نشان داد معلمان دارای اضافه وزن و چاقی، شیوع و شدت بالاتری از درد را در نواحی گردن، شانه، قسمت تحتانی پشت (کمر)، زانو و مچ پا تجربه میکنند. این یافتهها بهطور گستردهای توسط شواهد ارائهشده در تحقیقات پیشین از جمله فورناچو و همکاران و مالتا و همکاران گزارش شده است [25، 28]. درد در جمعیت بزرگسال چاق، بیشتر در اندام تحتانی و ستون فقرات کمری شایع است و کمردرد مزمن یکی از شایعترین شکایات است. این امر کاملاً با نتایج مطالعه حاضر در مورد ارتباط قوی بین چاقی و درد کمر در معلمان مطابقت دارد. افزایش بار مکانیکی مستقیم بر مفاصل زانو و مچ پا که میتواند به تسریع فرآیندهای دژنراتیو و استئوآرتریت منجر شود [29]، توجیهکننده ارتباط قوی مشاهدهشده بین چاقی و درد در این مفاصل در جامعه معلمان است. علاوهبر مکانیسمهای بیومکانیکی، نقش عوامل التهابی سیستمیک ناشی از ترشح آدیپوکاینها از بافت چربی در افراد چاق نیز در پاتوژنز دردهای مرتبط با چاقی بسیار حائز اهمیت است. این التهاب مزمن درجه پایین میتواند حساسیت به درد را افزایش دهد و به مزمن شدن درد کمک کند که میتواند توضیحدهنده ارتباط چاقی با درد در نواحی غیرتحملکننده وزن مانند گردن و شانه نیز باشد [30]. تغییرات مورفولوژیکی اندام تحتانی در افراد چاق، ازجمله تمایل زانوها به ضربدری و یا پرانتزی شدن اگرچه در تحقیق حاضر مورد بررسی قرار نگرفته است، اما احتمالاً بتواند یکی از دلایل ایجاد درد در مفاصل اندام تحتانی باشد.
یکی از جنبههای موردبررسی در این پژوهش، نقش تعدیلگر بالقوه جنسیت در ارتباط بین اضافه وزن/چاقی و اختلالات اسکلتی-عضلانی بود. اگرچه نتایج تحقیق نشان داد اضافه وزن/چاقی بهطور مستقل با اکثر ناهنجاریهای ستون فقرات و دردهای موردبررسی در هر دو جنس مرتبط است، اما تعامل آماری معنیداری بین جنسیت و اضافه وزن/چاقی برای این اختلالات مشاهده نشد. بااینحال برخی تفاوتهای پایهای در شیوع برخی اختلالات بین زنان و مردان معلم مشاهده گردید. بهعنوانمثال، معلمان زن در تحقیق حاضر شیوع بالاتری از درد گردن و همچنین زاویه سربه جلو را گزارش کردند، درحالیکه معلمان مرد شیوع بالاتری از درد کمر داشتند. این تفاوتها میتواند به دلایل متعددی ازجمله تفاوتهای آناتومیکی و بیومکانیکی (مانند توزیع متفاوت توده عضلانی و چربی، زاویه Q در زنان)، عوامل هورمونی (تأثیر استروژن بر بافت همبند و درک درد)، تفاوت در الگوهای فعالیت شغلی و خانگی، و حتی تفاوت در الگوهای گزارشدهی درد و جستوجوی مراقبتهای بهداشتی بین دو جنس مرتبط باشد.
فورناچو و همکاران نیز در بررسی مروری خود به این نکته اشاره میکنند که تغییرات اسکلتی-عضلانی ناشی از چاقی در هر دو جنس ظاهر میشود، اما ممکن است مطالعات مرورشده توسط آنها به تفاوتهای ظریف جنسیتی در انواع خاصی از اختلالات اسکلتی-عضلانی یا پاسخ به چاقی پرداخته باشند که میتواند با یافتههای ما مقایسه شود [25]. بهعنوانمثال، برخی مطالعات نشان دادهاند زنان چاق ممکن است بیشتر مستعد استئوآرتریت زانو باشند [31]، درحالیکه مردان چاق ممکن است بیشتر از دژنراسیون دیسک کمر رنج ببرند [32]. بنابراین، اگرچه به نظر میرسد مکانیسمهای کلی تأثیر چاقی بر سیستم اسکلتی-عضلانی (بار مکانیکی و التهاب) در هر دو جنس مشابه است، اما پیامدهای نهایی و الگوهای بروز اختلالات میتواند تحت تأثیر عوامل خاص جنسیتی قرار گیرد که نیازمند بررسیهای بیشتر با تمرکز بر تعاملات پیچیدهتر است.
در پژوهش حاضر، همچنین به بررسی این موضوع پرداخته شد که« آیا مقطع تدریس معلمان (ابتدایی، متوسطه اول، متوسطه دوم) با شیوع مشکلات اسکلتی-عضلانی مرتبط با چاقی ارتباط دارد یا خیر؟» که نتایج مطالعه حاضر نشان داد معلمان مقطع ابتدایی مبتلا به اضافه وزن یا چاقی بودند، شیوع بالاتری از درد گردن و کمر را در مقایسه با معلمان سایر مقاطع گزارش کردند. این امر میتواند به تفاوت در ماهیت وظایف شغلی در مقاطع مختلف مرتبط باشد. بهعنوانمثال، معلمان مقطع ابتدایی ممکن است ساعات بیشتری را در حالت نشسته بر روی صندلیهای کوچک، خم شدن مکرر برای کمک به دانشآموزان، یا بلند کردن وسایل آموزشی سپری کنند که این فعالیتها در ترکیب با بار اضافی ناشی از چاقی، میتواند فشار بر ستون فقرات گردنی و کمری را افزایش دهد [14].
ازسویدیگر، معلمان مقاطع بالاتر ممکن است ساعات بیشتری را در حالت ایستاده یا در حال حرکت در کلاس درس باشند که الگوهای بارگذاری متفاوتی را بر بدن اعمال میکند. از همین روی ایستادنهای مداوم در معلمان مبتلا به اضافه وزن/چاقی در مقاطع بالاتر بهمنظور تدریس، احتمالاً سبب افزایش درد در مفصل زانو شده است [33]. در تحقیقات پیشین بهطور مستقیم به مقطع تدریس معلمان اشاره نشده است. از همین روی امکان مقایسه نتایج تحقیق حاضر با تحقیقات پیشین در خصوص مقطع تدریس معلمان وجود ندارد. کاهش عملکرد فیزیکی و ناتوانی ناشی از درد مزمن، میتواند در هر مقطع تدریسی که نیازمند فعالیت فیزیکی خاصی است، پیامدهای متفاوتی داشته باشد [34]. بنابراین، در نظر گرفتن الزامات ارگونومیک خاص هر مقطع تدریس در کنار وضعیت وزنی معلمان، برای طراحی مداخلات پیشگیرانه بسیار حائز اهمیت است. این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که نتایج مقایسهای اختلالات اسکلتی-عضلانی در بین سه مقطع تحصیلی نشان داد بین زوایای سربه جلو و کایفوز و همچنین مقادیر درد در نواحی گردن، کمر و زانو در بین سه مقطع تحصیلی تفاوت معنیداری وجود دارد.
ازاینرو میتوان بیان کرد که اگرچه اضافه وزن/چاقی، خود میتواند پیامدهای متعددی را به همراه داشته باشد، اما توجه به ویژگیهای خاص و منحصربهفرد تدریس در هریک از مقاطع تحصیلی آموزشوپرورش نیز باید مورد توجه قرار گیرد. باتوجهبه یافتههای تحقیق حاضر درمورد ارتباط چاقی با اختلالات اسکلتی-عضلانی با در نظر گرفتن تفاوتهای جنسیتی و مقطع تدریس، پیشنهاد میشود که برنامههای آموزشی و تمرینی با نیازهای خاص زنان و مردان معلم تطبیق داده شود. همچنین، با در نظر گرفتن الزامات خاص هر مقطع تدریس، میتوان راهکارهای ارگونومیک سفارشیسازی شدهتری ارائه داد.
نتیجه گیری
یافتههای پژوهش حاضر بر ارتباط معنیدار و مستقل بین اضافه وزن و چاقی با افزایش ریسک ابتلا به مجموعهای از ناهنجاریهای وضعیتی ستون فقرات و دردهای اسکلتی-عضلانی شایع در میان معلمان غیرورزشکار، با در نظر گرفتن تفاوتهای بالقوه مرتبط با جنسیت و مقطع تدریس تأکید میورزد. نتایج نشان داد اگرچه مکانیسمهای کلی تأثیر چاقی ممکن است در هر دو جنس مشابه باشد، اما الگوهای بروز برخی اختلالات میتواند تحت تأثیر مقطع تدریس و فعالیتهای جسمانی خاص مرتبط با آن مقطع قرار گیرد.
یافتههای تحقیق حاضر بر لزوم اتخاذ رویکردهای پیشگیرانه و درمانی چندجانبه و اختصاصیسازیشده، با تأکید ویژه بر مدیریت وزن، ارتقای سلامت جسمانی و فعالیت بدنی در کنار بهبود شرایط ارگونومیک محیط کار متناسب با نیازهای خاص معلمان در مقاطع و جنسیتهای مختلف، صحه میگذارد. امید است این پژوهش با روشن ساختن ابعاد پیچیدهتر این معضل به سیاستگذاران و متخصصان سلامت شغلی در طراحی و اجرای مداخلات مؤثرتر برای ارتقای سلامت و کیفیت زندگی این قشر تأثیرگذار جامعه یاری رساند.
از جمله محدودیتهای این مطالعه ماهیت مقطعی آن میباشد که مانع از بررسی روابط علّی میان چاقی و اختلالات اسکلتی-عضلانی میشود. همچنین استفاده از دادههای خوداظهاری برای ارزیابی درد، احتمال بروز خطاهای ادراکی و سوگیری گزارشدهی را افزایش میدهد.
نبود سنجش دقیقتری از وضعیت بیومکانیکی بدن مانند تصویربرداری یا آنالیز حرکتی نیز از دیگر محدودیتهای این مطالعه میباشد. پیشنهاد میشود در پژوهشهای آتی، با بهرهگیری از طرحهای طولی، ابزارهای سنجش عینیتر و در نظر گرفتن عوامل روانشناختی و سبک زندگی، بررسی عمیقتری از این ارتباط انجام شود.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
تمامی اصول اخلاقی در این پژوهش رعایت شده است. به شرکتکنندگان در این پژوهش اجازه داده شده بود تا هر زمان که مایل بودند از روند پژوهش خارج شوند. همچنین تمامی شرکتکنندگان در جریان روند و مراحل مختلف شرکت در پژوهش قرار داشتند. به تمامی شرکتکنندگان این اطمینان داده شده بود که اطلاعات آنها محرمانه نگه داشته میشود.
حامی مالی
این پژوهش هیچ گونه کمک مالی از سازمانهای دولتی، خصوصی و غیر انتفاعی دریافت نکرده است.
مشارکت نویسندگان
همه نویسندگان بهطور یکسان در مفهوم و طراحی مطالعه، جمعآوری و تجزیهوتحلیل دادهها، تفسیر نتایج و تهیه پیشنویس مقاله مشارکت داشتند.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از کلیه دبیران آموزش و پرورش شهرستان ارومیه که بهعنوان آزمودنی در اجرای تحقیق مشارکت داشتند، تشکر و قدردانی میشود.
References
References