نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
گروه روانشناسی عمومی و کودکان استثنایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
چکیده
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
Background and Aims Autism spectrum disorder (ASD) is a developmental disorder. Weakness in social interactions and sensory disorders are the problems of children with ASD. These children are weak in social interactions with other children and their therapists. Robots may be used as a friend or assistive therapist to teach different social and cognitive skills to them. This study aims to compare the effectiveness of sensory integration therapy with and without an assistive robot on social interaction of children with ASD.
Methods This is a quasi-experimental study with a pretest/posttest/follow-up design using a control group. The study population consists of all children with ASD aged 7-9 years in Tehran, Iran. Of these, 45 children with a moderate level of ASD were selected and randomly divided into two experimental groups and one control group. Data collection tool was the social interaction subscale of the second edition of the Gilliam Autism Rating Scale. Both experimental groups received sensory integration therapy at 15 sessions, while only one group received the therapy with an assistive robot at 15 sessions. The data were collected before, immediately after, and two months after the intervention. The collected data were analyzed using a mixed analysis of variance in SPSS v. 22 software. The significance level was set at 0.05.
Results The results showed that the sensory integration therapy with and without the use of an assistive robot were significantly effective in improving the social interactions of children with ASD, where the sensory integration therapy with an assistive robot had a greater effect (P<0.05).
Conclusion The sensory integration therapy with an assistive robot is more effective in improving the social interactions of children with ASD compared to the sensory integration therapy without the use of an assistive robot.
کلیدواژهها [English]
Introduction
Autism spectrum disorder (ASD) is a neurological disorder with psychological symptoms. Weakness in social interaction and sensory disorders are the problems of children with autism disorder. These children have difficulty creating social interaction with others, especially with their therapists. Robots can provide a safe environment for social interaction of these children, and act as a therapist. This study aims to compare the effectiveness of sensory integration therapy with and without assistive robots on social interaction in children with ASD.
Materials and Methods
This is a quasi-experimental study with a pre-test/post-test/follow-up design using a control group. The study population included all children with moderate level of ASD aged 7-9 years in Tehran in 2018-2019. Of these, 45 were selected using a convenience sampling method and randomly assigned into two experimental groups and one control group. The ASD was first diagnosed by two psychiatrists and based on the second edition of Gilliam Autism Rating Scale (GARS-2) which showed their moderate level of ASD. In the pre-test, post-test, and follow-up assessments, the social interaction subscale of GARS-2 was used.
The treatment protocol for the first experimental group included 45 minutes of sensory integration therapy alone, while for the second experimental group, 45 minutes of sensory integration therapy plus 45 minutes of treatment using an cat-like robot were provided. No treatment was provided for the control group. The sensory integrity therapy protocol was based on Ayres’ theory. The robot was called the Orange Tabby Cat. The data were analyzed by simple mixed analysis of variance in SPSS v. 22 software. The significance level was set at 0.05.
Results
The results showed that the sensory integration therapy with and without the use of an assistive robot were significantly effective in improving the social interactions of children with ASD (P= 0.001), where the sensory integration therapy with an assistive robot had a greater effect. After two months, this effect was stable (P= 0.001).
Discussion
The sensory integration therapy with an assistive robot is more effective in improving the social interactions of children with ASD compared to the sensory integration therapy without the use of an assistive robot.
Ethical Considerations
Compliance with ethical guidelines
In the implementation of the research, ethical considerations have been taken into account in accordance with the instructions of the Research Committee of Azad University, Central Tehran Branch. This study has been approved by the Research Committee Department of Psychology, Central Branch, Islamic Azad University, Tehran (Code: 1012/7/7981011).
Funding
This article is taken from the doctoral thesis of Mrs. Vahida Emad, under the guidance of Mahnaz Staki and the advice of Roya Kochnazar, Department of General Psychology and Exceptional Children, Faculty of Psychology and Educational Sciences, Central Central Branch, Islamic Azad University, Tehran.
Authors' contributions
Conceptualization and supervision: Mahnaz Staki; Methodology: Mahnaz Staki and Roya Koch Attiz; Review, writing-original draft, editing, data collection, data analysis, sources and funding: all authors.
Conflict of interest
The authors declared no conflict of interest.
Acknowledgments
We are grateful to all the professors and those who helped us in conducting this research, especially the parents of children with autism spectrum participating in this research and the staff of Pik Hanar School who provided a suitable environment for the process of conducting this research.
مقدمه
اختلال طیف اوتیسم نوعی اختلال عصبشناختی با علائم روانشناختی است که بهواسطه دو گروه مهم از علائم یعنی مشکل در ارتباط و علایق کلیشهای قابل تشخیص است. این نقص شامل مشکلاتی در مهارتهای غیرکلامی و درک روابط، حرکات کلیشهای بدنی تکراری، علاقه غیرعادی بیش از حد به اشیاء و حساسیت به محرکهای حسی است [1]. این اختلال اغلب در اوایل دوران کودکی و قبل از 3 سالگی بروز میکند. شیوع جهانی این اختلال در سال 2014 در حدود 62 نفر در هر 10000 نفر تخمین زده شده است. تئوری انگیزه اجتماعی اوتیسم به این موضوع اشاره دارد که نقص انگیزه اجتماعی، نقش اساسی در اختلالات طیف اوتیسم دارد [2]. تعامل اجتماعی، رفتاری سازگارانه است که فرد را قادر میکند با واکنش مثبت و اجتناب از رفتار نامناسب، رابطهای متقابل با دیگران داشته باشد [۳]. نقص در تعامل اجتماعی، کودکان با اختلال طیف اوتیسم را از کودکان با دیگر اختلالهای رشدی متمایز میکند.پس برای تشخیص افتراقی این اختلال غالباً بر این وجه بیشتر تأکید میشود. نقص در فهم پیامهای اجتماعی به محدودیتهای شناختیاجتماعی منجر میشود [4].
درمان یکپارچگی حسی، شیوهای درمانی است که کاردرمانگران اغلب برای بهبود پردازش حسی در کودکان با اختلال طیف اوتیسم به کار میبرند. درمان یکپارچگی حسی فرایندی عصبشناختی است که مستلزم سازماندهی احساسات از گیرندههای اصلی و کلیدی برای استفاده در فعالیتهای روزمره است [5]. پردازش حسی را سازماندهی عصبی اطلاعات حسی برای انجام رفتار عملکردی تعریف کردند [6]. شیوع اختلالات پردازش حسی در کودکان مبتلا به اوتیسم بین 42 تا 88 درصد است [7].
کودکی که دچار اختلال عملکردی در یکپارچگی حسی است، علائمی دارد که بازتاب اختلال در مرکز عصبی فرایند دادههای حسی هستند. ازاینرو، یک اختلال میتواند به سازماندهی ناقص و عدم تطابق رفتارهای متقابل کودک با دیگر انسانها و محیط غیرانسانی منجر شود که محرکهای حسی و مدلهای درونی از آنجا تولید میشوند [8].
رویکرد یکپارچگی حسی بهدنبال فراهم کردن فرصتهایی برای کودکان بهمنظور ارتقای کنترل درونداد حسی با تأکید ویژه بر درونداد وستیبولار، عمقی و لمسی است. درمانگر حین مداخله یک پاسخ انطباقی را تسهیل میکند که کودک بهمنظور یکپارچه کردن اطلاعات حسی به آن نیاز دارد [9]. در روش یکپارچگی حسی سعی میشود فرد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم به سمت فعالیتهایی سوق داده شود که توانایی او را برای پاسخگویی موفقیتآمیز به محیط به چالش میکشاند [10].
دان یک مدل چهارعاملی پردازش حسی را مطرح کرد و براساس این مدل، الگوهای پردازش حسی را در چهار نوع طبقهبندی کرده است:
1. ثبت حسی پایین: فردی که دچار ضعف ثبت حسی است، آستانه تحریک بالایی دارد و نسبت به محرکهای حسی پاسخدهی کمی دارد.
2. حسطلبی: فردی که در قسمت حسطلبی قرار میگیرد، آستانه تحریک بالایی دارد و پاسخدهی کم دارد، اما راه حلش برای مقابله با این وضعیت، رفتار فعال جستوجوی محرکات حسی شدید است.
3. حساسیت حسی: این افراد بهدلیل آستانه تحریک پایین، آگاهی شدیدی نسبت به محرک حسی دارند و در مواجهه با محرک حسی دچار آشفتگی میشوند، اما بهطور غیرفعال سعی در کنار آمدن با این حسها دارند.
4. دوریگزینی یا اجتناب حسی: این افراد نیز دارای آستانه پایینی برای محرکات حسی هستند و نهتنها آگاهی شدیدی نسبت به محرکات حسی دارند، بلکه بهطور فعال تلاش میکنند که از محرکات معمولی که برایشان آزاردهنده است، اجتناب کنند [۱۱].
افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با چالشهای فراوانی در هنگام برقراری ارتباط با دیگران مواجه هستند. آنان با چالشهایی مانند سردرگمی، ترس یا سوءتفاهم در بروز احساسات و عواطف روبهرو میشوند. درمقابل، افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بهخوبی میتوانند از سیستمهای قانونمند و قابل پیشبینی مانند کامپیوترها استفاده کنند [12]. با تصویب قانونی در ایالات متحده برای افراد دارای ناتوانیهای تحولی در سال 1988، توجه ویژهای به نقش فناوری کمکی در بهبود نیازهای کارکردی آنان شد [13].
پیشرفتهای اخیر بیانگر این امر هستند که استفاده از رباتها در درمان کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، مؤثرتر از یک انسان واقعی بوده است و افرادی که مبتلا به اختلال طیف اوتیسم هستند، توانایی ارتباط برقرار کردن با سیستمهای قابل پیشبینی مانند رایانهها را دارند [14]. پژوهشگرانِ رباتهای انساننما، شروع به کشف پتانسیل رباتها برای کمک به کودکان طیف اوتیسم کردند. در مقایسه با همسالان، کودکان طیف اوتیسم توجه خود را بیشتر به اشیاء و اسباببازیها متمرکز میکنند و بسیار کمتر با افراد دیگر تعامل دارند [15].
تحقیق درباره رباتها بهعنوان یک روش درمانی اوتیسم بر افزایش سطح توجه و رفتارهای اجتماعی مانند توجه مشترک و خودجوش و تقلید بهعنوان بخشی از تعامل اجتماعی تأکید دارد. نتایج حاصله بیانگر این است که رباتها میتوانند یک رابطه بین موجودات بیجان (که رفتارهای جدیدی ایجاد نمیکنند ) و موجودات اجتماعی (که میتوانند موجب سردرگمی و پریشانی کودکان طیف اوتیسم شوند) ایجاد کنند [16]. شواهد حاکی از این است که رباتها فرصتهای منحصربهفردی برای کمک به کودکان طیف اوتیسم ایجاد کردند. درحالیکه کودکان طیف اوتیسم با رباتها در تعامل هستند، میتوانند رفتارهای اجتماعی مانند تقلید، نگاه به چشم و توجه مشترک را از خود نشان دهند [17].
شخصی که در تعامل با یک ربات است، ابتدا با ویژگی ظاهری ربات روبهرو میشود. ظاهر ربات در درمان اختلال طیف اوتیسم از اهمیت بالایی برخوردار است و میتواند شامل ربات انساننما، حیواننما و ماشینآلات گوناگون باشد [۱6]. طبق پژوهشهای انجامشده، استفاده از ربات حیواننما میتواند سودمندتر باشد، زیرا افراد معمولاً انتظار کمی از هوش و قابلیتهای شناختی آنها دارند. افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم در برخورد با حیوانات میتوانند فشار کاری کمتری را تجربه کنند [18]. حیوانات موجودات زنده و مجسم هستند که محدودیتهای شدیدی در انجام برخی کارها دارند. انسانها همیشه به سوی حیوانات جذب میشوند و از آنان بهعنوان منبع افزایش نیازهای اجتماعی استفاده میکنند [19]. رباتهای حیواننما اغلب بیانگر نشانههای اجتماعی سادهتر نسبت به آنچه رباتهای انساننما ارائه میکنند، هستند [۱6].
رباتدرمانی بهعنوان روشی مناسب برای بهبود کیفیت زندگی انسان، رو به رشد است [20]. یکی از حوزههای مطرح درمان با کمک فناوری، کاربرد رباتها در ارتباط مستقیم با انسانهاست که همان رباتیک اجتماعی است. رباتهای اجتماعی برای کمک به یک کاربر انسانی استفاده میشوند و بهجای درمان جسمانی به بهبود مشکلات شناختیاجتماعی این افراد کمک میکنند. بنابراین برای رشد تعامل در کودکان مبتلا به طیف اوتیسم میتوانند مؤثر واقع شوند. پژوهشها بر تأثیر رباتهای اجتماعی بر کارکردهای اجرایی، توجه و بازداری در کودکان مبتلا به طیف اوتیسم تأکید کردند [21]. تا کنون از شیوههای گوناگون در درمان کودکان طیف اوتیسم استفاده شده است. با افزایش میزان شیوع اوتیسم و نگرانی والدین از وضعیت و میزان بهبود فرزندانشان و همچنین اهمیت درمان فشرده و بهموقع در سالهای اولیه زندگی و کاهش تحمیل هزینههای سنگین بر خانواده و جامعه، ارزیابی و درمان کودکان طیف اوتیسم بلافاصله پس از تشخیص ضروری به نظر میرسد. ازاینرو تشخیص و درمان کودکان طیف اوتیسم با استفاده از رویکردهای مؤثر هم بهدلیل اثرگذاری مثبت مداخلات و هم بهدلیل کاهش هزینههای درمان اهمیت بسیاری دارد [22]، درحالیکه کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تمایل کمی به برقراری ارتباط با کودکان عادی همسن خود و درمانگرانشان دارند، شاید بتوان از رباتها بهعنوان دوست یا کمکدرمانگر جهت آموزش مهارتهای مختلف اجتماعی و شناختی (تقلیدی، توجه اشتراکی، نوبتگیری، نظریه ذهن و غیره) استفاده کرد. مهارتهایی که کودکان عادی بهواسطه ارتباط با کودکان دیگر و بزرگسالان در همان سالهای اولیه زندگی خود میآموزند [۲۳].
با توجه به اهمیت درمان این افراد و تأثیری که مشکلات آنان بر زندگی فردی، خانواده و جامعه دارد، استفاده از شیوههای متعدد در جهت یافتن یک درمان مؤثرتر با پایداری بیشتر، ضروری به نظر میرسد. به همین سبب پژوهشگران این مطالعه بر آن شدند تا اثربخشی شیوه یکپارچگی حسی همراه و بدون ربات بر تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم را بررسی و مقایسه کنند. این پژوهش از دو جنبه دارای نوآوری است: اولاً تاکنون در هیچ پژوهشی اثربخشی شیوه یکپارچگی حسی همراه و بدون ربات بر تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم بررسی و مقایسه نشده است. ثانیاً بسته آموزشی رباتدرمانی براساس یک ربات کاملاً در دسترس برای عموم تهیه شده و قابل اجرا برای همه است، درحالیکه در هیچ پژوهشی تاکنون چنین ربات یاریرسانی به کار نرفته است.
مواد و روشها
پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون با گروه کنترل است. شرکتکنندگان، 45 کودک 7 تا 9ساله با اختلال طیف اوتیسم بودند که حداقل 2 روانپزشک با استفاده از مقیاس درجهبندی اوتیسم گیلیام-2 (گارز-2) برای آنها تشخیص اختلال طیف اوتیسم با احتمال متوسط داده بودند. این کودکان در سال 1398 از میان دانشآموزان مدرسههای کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم شهر تهران انتخاب شدند و نمره میزان اوتیسم 53 تا 84 و در خردهمقیاسها نمره 2 تا 7 (که معرف احتمال متوسط طیف اوتیسم است) را کسب کردند. معیارهای ورود به پژوهش شامل تشخیص قطعی ابتلا به طیف اوتیسم توسط 2 روانپزشک و تأیید سطح متوسط اوتیسم برای آنها، سن بین 7 تا 9 سال، فقدان نقایص حسی مانند حس شنوایی و بینایی و معلولیتهای جسمیحرکتی، عدم دریافت همزمان مداخلههای درمانی دیگر و رضایت کامل والدین بود. معیارهای خروج از پژوهش نیز عدم همکاری والدین با درمانگر و غیبت کودک بیش از 3 جلسه در نظر گرفته شد. ملاحظات اخلاقی شامل رضایت کامل والدین، آگاه کردن والدین از اینکه شرکت در این پژوهش هیچگونه هزینهای برای آنها نخواهد داشت، آشنا کردن والدین با هر دو پروتکل درمانی بهکاررفته در پژوهش، اطمینان دادن به والدین از عدم افشای اطلاعات خصوصی شرکتکنندگان و توضیح نتایج پژوهش در صورت علاقهمندی والدین، رعایت شدند.
ابتدا آزمودنیها بهصورت دردسترس انتخاب شدند و پس از کسب اجازه از خانواده آنها بهصورت تصادفی در سه گروه جایگزین شدند. یک گروه فقط از تمرینات یکپارچگی حسی استفاده کردند و گروه دیگر بعد از گرفتن تمرینات یکپارچگی حسی از رباتدرمانی هم استفاده کردند، اما هیچ شیوه درمانی برای گروه سوم که گروه کنترل بود، اجرا نشد. در ابتدای کار برای همه گروهها پیشآزمون که همان قسمت تعامل اجتماعی آزمون گارز-2 بود، انجام شد. پس از اجرای پیشآزمون به مدت 15 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه، آزمودنیها وارد مداخلات درمانی خود شدند. در ابتدا، تمرینات یکپارچگی حسی اجرا میشد و پس از اتمام جلسه تمرینات یکپارچگی حسی برای آن گروه که رباتدرمانی نیز جزء پروتکل درمانی آنان بود، کار با ربات یاریرسان نیز آغاز میشد.
تمرینات یکپارچگی حسی هر کودک براساس وضعیت حسی همان کودک برنامهریزی و اجرا شد. روش یکپارچگی حسی، براساس مبانی نظری و درمانی یکپارچگی حسیحرکتی خانم آیرز و برگرفته از کتاب «بلوکهای سازنده برای یادگیری، رویکردهای کاردرمانی» بود [۲4]. شیوه اجرای این پروتکل با کمک اساتید محترم حوزه اوتیسم و درمان یکپارچگی حسی تنظیم شد و پنج متخصص درمان با شیوه یکپارچگی حسی آن را تأیید کردند. پس از ارزیابی اولیه کودکان و همسو با نیاز حسی هر کودک، تمرینات یکپارچگی حسی به شرح زیر اجرا شد:
در تمامی جلسات در ابتدا، کار با لمس سطحی و عمقی اندامها شروع میشد و بهدنبال تحریکات حسی، تمرینات حرکتی و حسی دیگر، مطابق جدول شماره 1 به آزمودنی ارائه میشد.
تمرینات درمان با ربات یاریرسان بر طبق اصول اسکاسلاتی و همکاران و با کمک اساتید و متخصصان حوزه درمان اوتیسم و رباتدرمانی و با توجه به ماهیت ربات یاریرسان بهکاررفته در این پژوهش و حساس بودن این ربات به لمس و براساس پروتکلهای درمان با ربات که بر درمان براساس ماهیت ربات یاریرسان تأکید دارند [16]، در 9 مرحله، برنامهریزی و در 15 جلسه اجرا شد (جدول شماره 2). این پروتکل با کمک متخصصان محترم در امر درمان کودکان اوتیسم بهوسیله ربات و همچنین متخصصان شیوه درمانی یکپارچگی حسی تنظیم شد و پنج متخصص حوزه درمان با ربات و شیوه یکپارچگی حسی روایی آن را تأیید کردند. ربات بهکاررفته در این پژوهش نیز با توجه به نظر همان متخصصان تهیه شد. در هنگام اجرای این پروتکل، از مرحله چهارم به بعد، تمام تمرینات مجدداً از مرحله 4 شروع میشد و با تمرین اضافهشده پایان مییافت.
مقیاس درجهبندی طیف اوتیسم گلیام
دومین ویرایش مقیاس اندازهگیری اوتیسم گلیام (گارز-2)، ابزار استانداردشدهای است که گلیام آن را برای اندازهگیری شدت و احتمال اختلال طیف اوتیسم و دیگر اختلالات رفتاری شدید در سال 1994 تهیه و استاندارد کرده است. پرسشنامه گارز-2 دارای 4 خردهآزمون تعامل اجتماعی، ارتباط، رفتار کلیشهای و اختلالات رشدی است که هر سؤال بهصورت لیکرت و بهصورت 4 نمرهای نمرهگذاری میشود (صفر= هیچگاه و 3= بسیار زیاد). پایایی ثبات درونی گارز-2 با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ تعیین شد. مطالعات انجامشده نمایانگر ضریب آلفای 0/84 برای رفتارهای کلیشهای، 0/86 برای ارتباط، 0/88 برای تعامل اجتماعی و 0/94 برای میزان اوتیسم هستند. در جامعه ایران براساس مطالعه احمدی و همکاران ضریب آلفای کرونباخ برای رفتار کلیشهای 0/74، برای برقراری ارتباط 0/92، برای تعاملات اجتماعی 0/73 و برای اختلالات رشدی 0/80 بهدست آمد. ضریب آلفای کرونباخ آزمون گارز برای میزان اوتیسم 0/89 محاسبه شد. این تست برای افراد 3 تا 22 ساله مناسب است و والدین یا متخصصین میتوانند آن را در خانه یا مراکز دیگر تکمیل کنند [25].
ربات شبیه گربه
ربات گربهمانند که در این پژوهش از آن استفاده شد، یک ربات شبیه گربه بود که بدنی نرم و مخملی با چشمهایی متحرک داشت و بسیار به تحریکات لمسی حساس بود و صوت و حرکاتی مانند یک گربه طبیعی از خود نشان میداد. این ربات سه حسگر حساس به لمس داشت. در صورت لمس این حسگرها، حرکات و صدایی شبیه گربه طبیعی از خود نشان میداد. حسگرها در ناحیه پشت، زیر گردن و روی سر ربات قرار داشتند. این ربات با انجام حرکاتی شبیه یک گربه دستآموز، کاربر خود را در جهت نوازش بیشتر تحریک میکرد. این ربات دو حالت با صدا و بدون صدا داشت و با کمک یک دکمه در ناحیه زیرین بدن روشن و خاموش و بیصدا میشد. نام این ربات «تبی کت نارنجی» (ساخت شرکت Hasbro’s joy for all کشور چین) بود.
ابزار اجرای تمرینات یکپارچگی حسی
وسایلی که در این پژوهش بهمنظور اجرای تمرینات یکپارچگی حسی استفاده شدند، در جهت تحریک همه حواس بودند، البته با تأکید بر حس لامسه و حس عمقی و وستیبولار. این وسایل شامل تاب، جعبه شن، آب سرد و گرم، سرسره، توپ تناسب، استخر توپ، ترمپولین، پارالل و تخته تعادل بودند.
پس از پایان جلسات درمانی، نتایج با نرمافزار SPSS نسخه 22 و سطح معنیداری 0/05 تجزیهوتحلیل شدند. در ابتدا اندازههای توصیفی میانگین و انحراف معیار محاسبه شد. مفروضه کرویت موچلی با هدف تعیین همگنی واریانسها محاسبه شد. سپس از آزمون امباکس برای بررسی برابری ماتریسهای کوواریانس استفاده شد. برای بررسی نرمال بودن توزیع نمرات از آزمون شاپیرو ویلک استفاده شد و بهمنظور بررسی اثر عامل بینآزمودنی (گروه) و عامل درونآزمونی (زمان) بر اندازههای جمعآوریشده تعاملات اجتماعی، روش آماری تحلیل واریانس مختلط ساده به کار گرفته شد. برای مقایسههای زوجی سطوح عامل درونگروهی نیز از آزمون بونفرونی استفاده شد.
یافتهها
بهدلیل اینکه در این پژوهش سه گروه حضور داشتند که 3 بار ارزیابی شدند، از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد. در جدول شماره 3 شاخصهای آماری سه گروه ارائه شده است.
جدول شماره 3 میانگین و انحراف معیار مربوط به نمرات تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم در گروههای آزمایش و کنترل در مقاطع زمانی پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری را نشان میدهد.
در بخش تحلیل استنباطی، بهمنظور آزمون اثر عامل بینآزمودنی (گروه) و عامل درونآزمونی (زمان) بر اندازههای جمعآوریشده تعاملات اجتماعی، از روش آماری تحلیل واریانس مختلط ساده استفاده شد. قبل از بهکارگیری فن آماری مزبور مفروضه کرویت موچلی با هدف تعیین همگنی واریانسها و تشابه در واحد مقداری ضریب همبستگی بین زوج سطوح عامل درونآزمونی بررسی و تأیید شد (جدول شماره 4).
نتایج جدول شماره 4 نشان میدهد برای اثر عامل درونگروهی، مفروضه کرویت موچلی برقرار است. بنابراین نتایج این آزمون شواهدی را در دفاع همگنی واریانسها و برابری ضرایب همبستگی زوج متغیر برای اثر درونگروهی فراهم میکند.
جدول شماره 5 نیز نتایج آزمون امباکس و لون را نشان میدهد. نتایج آزمون امباکس، برای بررسی برابری ماتریسهای کوواریانس مشاهدهشده متغیرهای وابسته در بین گروههای مختلف استفاده شد. در جدول شماره 5 مقدار F در سطح خطای دادهشده (0/05) معنیدار نیست (0/05˃P). بنابراین فرض صفر رد نمیشود. به این معنی که ماتریسهای کوواریانس مشاهدهشده بین گروههای مختلف با هم برابرند. همچنین آزمون لون نیز از همگنی واریانسهای خطا برای متغیر تعاملات اجتماعی بهطور تجربی دفاع میکند.
برای بررسی نرمال بودن نمرات، نتایج آزمون شاپیرو ویلک در جدول شماره 6 گزارش شده است. براساس نتایج آزمون شاپیرو ویلک چون مقادیر بهدستآمده برای این آزمون در دو گروه در سطح 0/05 معنیدار نیست. بنابراین شرط برابری واریانسهای درونگروهی و نیز توزیع نرمال بودن دادهها برقرار است.
در بخش اول، نتایج روش آماری تحلیل واریانس مختلط ساده نشان داد اثر اصلی عامل درونگروهی بر تعاملات اجتماعی ازنظر آماری معنیدار بوده است (F(1, 42)=329/01 و P<0/05 و ղ2=0/877). در بخش دوم نتایج مربوط به اثر تعاملی عوامل درونگروهی و بینگروهی (اثر گروه) نیز بر تعاملات اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (F(2, 41)=101/76 و P<0/05 و ղ2=0/829) (جدول شماره 7).
با توجه به معنیدار بودن اثر زمان و نیز تعامل زمان و گروه در تغییر متوسط نمرات تعاملات اجتماعی، نتایج آزمون بونفرونی نشان داد در تمامی مقایسههای انجامشده براساس نمره تعاملات اجتماعی در گروه تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات یاریرسان، تفاوت بین متوسط نمرات مشارکتکنندگان در مرحله پیشآزمون با متوسط نمرات آنها در پسآزمون و پیگیری از نظر آماری معنیدار بوده و تفاوت بین متوسط نمرات پسآزمون و پیگیری از لحاظ آماری معنیدار نبوده است (جدول شماره 8).
همچنین در تمامی مقایسههای انجامشده براساس نمره تعاملات اجتماعی در گروه تمرینات یکپارچگی حسی با ربات یاریرسان، تفاوت بین متوسط نمرات مشارکتکنندگان در مرحله پیشآزمون با متوسط نمرات آنها در پسآزمون و پیگیری از نظر آماری معنیدار بوده و تفاوت بین متوسط نمرات پسآزمون و پیگیری از لحاظ آماری معنیدار نبوده است (جدول شماره 8).
درنهایت، در بخش سوم نیز نتایج مربوط به اثر بینگروهی (اثر گروه) بر تعاملات اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (F(2, 42)=58/752 و P<0/05 و ղ2=0/737). به عبارت دیگر، این نتیجه نشان میدهد در متغیر تعاملات اجتماعی بین گروههای مورد بررسی تفاوت معنیداری وجود داشته است (جدول شماره 7). بنابراین این سؤال که «آیا بین اثربخشی تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات یاریرسان و تمرینات یکپارچگی حسی با ربات یاریرسان بر تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم تفاوت معنیداری وجود دارد؟» بررسی شد و مشخص شد میانگین نمرات تمرینات یکپارچگی حسی با ربات یاریرسان بیشتر از تمرینات یکپارچگی حسی بدون ربات یاریرسان و گروه کنترل کاهش و تغییر داشته است. همچنین متوسط نمرات هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش محسوس داشت (جدول شماره 9) (تصویر شماره 1) .
بحث
در این پژوهش اثربخشی تمرینات یکپارچگی حسی با و بدون ربات یاریرسان بر تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم بررسی شد و در پایان، نتایج هر سه گروه با یکدیگر مقایسه شدند. یافتهها نشان داد میزان تغییرات نمرات تعاملات اجتماعی طی زمان در سه گروه یکسان نبوده است و بین میانگین تغییرات این سه گروه تفاوت معنیداری وجود دارد و گروهی که برای آنها از روش تلفیقی استفاده شده است، بهبودی بیشتری را در تعاملات اجتماعی از خود نشان دادند. پس میتوان گفت همراهی ربات یاریرسان با شیوه یکپارچگی حسی موجب بهبودی بیشتر در تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم میشود. با نگاهی به نتایج آزمون پیگیری و مقایسه آن با پسآزمون، افزایش بسیار اندکی در میزان اختلال در تعاملات اجتماعی پس از گذشت 2 ماه مشاهده میشود، اما این افزایش معنیدار نیست.
درمان یکپارچگی حسی خانم آیرز که در این پژوهش از آن استفاده شد، یک فرایند عصبشناختی است که لازمه آن سازماندهی احساسات از گیرندههای اصلی و کلیدی فرد برای استفاده در فعالیتهای روزمره است. عناصر اصلی مداخلات درمان یکپارچگی حسی شامل ایجاد ظرفیتهای حسی برای فرد و ارتقای موفقیت او در زندگی و ایجاد اطمینان در زمینه فیزیکی و کمک در زمینه خودسازماندهی فردی و همچنین پرورش یکپارچگی حسی است [26]. با نگاهی به پژوهشهای انجامشده با شیوه یکپارچگی حسی میتوان در مورد کارایی این شیوه آگاهی پیدا کرد.
در پژوهش پیفیفر و همکاران در سال 2011 با عنوان تأثیر مداخله یکپارچگی حسی بر کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم، گروههای مورد آزمایش کاهش قابل ملاحظهای در علائم اوتیسم از خود نشان دادند که کاملاً با نتایج این پژوهش همسو بود [27]. همچنین یافتههای این پژوهش با نتایج پژوهش هانا و کییونگ می که در سال 2019 با عنوان تأثیر مداخلات حسی آیرز، بر توانایی پردازش حسی و رشد حرکتی کودکان با مشکل تأخیر رشدی انجام شد، همسو بود. این پژوهش نشان داد این شیوه مداخلهای بر پردازش حسی کودکان با تأخیر رشدی و همچنین رشد حرکتی آنان مؤثر است [28].
یافتههای پژوهش آمل و آمیرا در سال 2015 با عنوان بررسی اثربخشی آموزش یکپارچگی حسی بر مهارتهای حرکتی کودکان با اختلال طیف اوتیسم حاکی از اثر مثبت و معنیدار یکپارچگی حسی بر مهارتهای حرکتی درشت و ظریف آزمودنیها بود [29]. در پژوهش کاشفیمهر و همکاران در سال 2017 با عنوان تأثیر یکپارچگی حسی بر کارکرد کودکان طیف اوتیسم، این نتیجه بهدست آمد که روش یکپارپگی حسی بر اختلالات جستوجوی حسی و همچنین حساسیت حسی و رفتاری کودکان طیف اوتیسم مؤثر است و به همین سبب موجب بهبود قدرت اراده آنها و بهتر شدن عادات آزاردهنده و همچنین مهارتهای ارتباطی و تعاملی، مهارتهای حرکتی و شغلی فرد میشود [30]. نتایج این پژوهش نیز با پژوهش حاضر همسو بوده و نشاندهنده تأثیر مثبت شیوه یکپارچگی حسی بر تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم است.
در پژوهش محمدی و همکاران در سال 1397 با عنوان مقایسه اثربخشی درمان یکپارچگی حسی و درمان پاسخمحور بر میزان کاهش کیفیت غیرعادی تعاملات اجتماعی، ارتباط و رفتارهای خودتحریکی در کودکان مبتلا به اوتیسم که بر روی 27 کودک طیف اوتیسم انجام شد، در مؤلفه کیفیت غیرعادی تعاملات اجتماعی و ارتباط و کیفیت غیرعادی رفتارهای خودتحریکی تفاوت معنیداری وجود داشت و هر 3 متغیر به سود گروههای آزمایش بوده و بهبودی نشان دادند [31]. نتایج این پژوهش نیز با پژوهش کنونی همسو بوده و نشاندهنده اثر مثبت شیوه یکپاچگی حسی بر رشد و پیشرفت تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم است. در پژوهش لی و همکاران، تأثیر شیوه یکپارچگی حسی در قالب یک بازی گروهی بر مهارتهای اجتماعی کودکان بیشفعال، مثبت گزارش شد. نتایج این پژوهش با پژوهش کنونی کاملاً همسو بود [32]. پنا و همکاران در سال2020 در پژوهشی دیگر در یک نظرسنجی از والدین به این نتیجه دست یافتند که 8/74 درصد از والدین کودکان طیف اوتیسم درمان یکپارچگی حسی را در بهبود عملکرد کودکان طیف اوتیسم بسیار مهم میدانند [33].
همچنین پژوهش کنونی در زمینه درمان با ربات با نتایج پژوهش کوزیما و همکاران کاملاً همسو بود. در این پژوهش در سال 2007 با عنوان «تعامل کودکان و رباتها: یک مطالعه موردی در اوتیسمدرمانی»، از رباتی بنام کیپون استفاده شد و آنها متوجه شدند که کودکان 2 تا 4ساله طیف اوتیسم بهراحتی با کیپون تعامل برقرار کردند. همچنین آنان به این نتیجه دست یافتند که ظاهر ساده کیپون و پاسخهای قابل پیشبینی آن ربات، موجب میشود کودک بهطور خودجوش به بازیهای مختلف با آن ربات بپردازد [23]. پژوهش حاضر همچنین با پژوهش باهاراتاراج و همکاران نیز همسو بود. در این پژوهش یک ربات شبیه به طوطی و یک روش آموزشی به نام مدل تطبیقی-روش رقیب که در جهت بهبود یادگیری و مهارتهای تعامل اجتماعی و برقراری ارتباط کودکان اوتیسم بود، به کار گرفته شد. نتایج نشان داد کودکان اوتیسم از برقراری ارتباط با ربات طوطی خوشحال بودند و جذب آن میشدند و این ربات میتواند در بهبود تعامل اجتماعی، مهارتهای یادگیری و برقراری ارتباط مؤثر واقع شود [34].
عصر حاضر، عصر استفاده هرچه بهتر از تکنولوژیهای جدید در امور مختلف درمانی است. رباتها بهدلیل ایجاد واکنش خودکار پس از ایجاد یک ارتباط اتفاقی و پس از مدتی یک ارتباط انتخابی با کودک، باعث تقویت روابط تعاملی کودک میشوند و درصورتی که این روابط دقیق و درست برنامهریزی شوند، میتوانند به نتایج شایانی دست یابند. رباتها بهترین وسایلی هستند که نهتنها توانایی در ایجاد رفتارهایی شبیه انسان یا حیوان دارند، بلکه قادرند در یک محیط کاملاً کنترلشده و ساده و همچنین با بهکارگیری حداقل حواس بدون هیچگونه تغییر در عمل و عکسالعمل برنامههای دریافتی خود را اجرا کنند. همچنین از آنجایی که محیطهای دنیای واقعی بهدلیل عدم توانایی در ارائه مجموعهای کاملاً مشابه از شرایط نمیتوانند بهدرستی و بیش از یکبار کنترل شوند، پس رباتها میتوانند گزینه مناسبی برای درمان و آموزش کودکان طیف اوتیسم باشند [35]. فرضیهها درباره تأثیر رباتها بر تعاملات اجتماعی بیان میکنند که شاید نشانههای بسیار سادهشده اجتماعی که رباتها از خود نشان میدهند به ایجاد پریشانی کمتر در کودکان طیف اوتیسم منجر میشوند. شاید رباتها پاسخهای قابل پیشبینیتر و مطمئنتری نسبت به انسانها که نیازهای اجتماعیشان همواره در حال تغییر است، ارائه میدهند. شاید رباتها هیچگونه ارتباطات منفی آموختهشدهای که اغلب کودکان در تعامل با انسان دارند، از خود نشان نمیدهند. شاید نشانههای اجتماعی اغراقآمیزی که رباتها ارائه میدهند، محرکهای بهتری برای رفتارهای اجتماعی نسبت به خواستههای اجتماعی ظریف از یک شریک انسانی باشند [16].
با نگاهی اجمالی به نتایج این پژوهش و پژوهشهای دیگر در زمینه درمان کودکان طیف اوتیسم با شیوه یکپارچگی حسی و رباتدرمانی، میتوان مشاهده کرد که تلفیق این دو شیوه درمانی مؤثرتر از استفاده از یکپارچگی حسی بهتنهایی است. به عبارتی دیگر، استفاده از یک تکنولوژی جدید و کارآمد مانند رباتها، در درمان کودکان طیف اوتیسم بههمراه شیوه یکپارچگی حسی بر کاهش علائم طیف اوتیسم که یکی از آنها همان مشکلات تعاملات اجتماعی است، تأثیر بیشتری دارد و استفاده بهینه از رباتها در تسهیل درمان علائم طیف اوتیسم میتواند مفید واقع شود. تاکنون مطالعات بسیاری در زمینه درمان علائم طیف اوتیسم انجام شده است که اکثر آنها تنها یک شیوه درمانی را به کار بردند، شاید اکنون زمان آن باشد که پژوهشهایی در جهت استفاده تلفیقی از شیوههای درمانی جهت بهبود وضعیت زندگی کودکان طیف اوتیسم ارائه شود. البته کار در زمینه استفاده بهینه از رباتها در درمان کودکان طیف اوتیسم، هنوز در ابتدای راه خود است و انجام پژوهشهای متعدد در این زمینه ضروری به نظر میسد و با پیشرفت هرچه بیشتر تکنولوژی نیاز به ساخت رباتهای جدید و ارزان و در دسترس برای درمانگران و والدین بیشتر میشود. بنابراین به مهندسان و علاقهمندان حوزه اوتیسم توصیه میشود در جهت درمان و رفاه خانواده و کودکان طیف اوتیسم رباتهایی محکم، ارزان و در دسترس برای آنان بسازند و بهتر است در جهت ساخت اینگونه رباتها از نظرات پزشکان و کادر توانبخشی که در این زمینه کار کردند و پژوهشهایی داشتند، استفاده کنند [16]. همچنین به درمانگران توصیه میشود با استفاده از رباتها در حوزه درمان اوتیسم و مخصوصاً یکپارچگی حسی، از فرسودگی جسمی و روانی خود نیز پیشگیری کنند.
نتیجهگیری
از این پژوهش میتوان دریافت که تلفیق دو شیوه درمانی یکپارچگی حسی و درمان با ربات یاریرسان در بهبود تعاملات اجتماعی کودکان طیف اوتیسم ، مؤثرتر از بهکارگیری این شیوهها بهتنهایی است.
ملاحظات اخلاقی
پیروی از اصول اخلاق پژوهش
در اجرای پژوهش، ملاحظات اخلاقی مطابق با دستورالعمل کمیته پژوهش دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی در نظر گرفته شده است. این مطالعه مورد تأیید کمیته تحقیقات دانشگاه آزاد تهران واحد مرکزی گروه روانشناسی (کد 1012/7/7981011) قرار گرفته است.
حامی مالی
این مقاله برگرفته از پایاننامه دکتری خانم وحیده عماد به راهنمایی دکتر مهناز استکی و مشاوره دکتر رویا کوچکنظر، گروه روانشناسی عمومی و کودکان استثنایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی است.
مشارکت نویسندگان
مفهومپردازی و نظارت: مهناز استکی؛ روششناسی: مهناز استکی و رویا کوچک انتظار؛ بررسی، نگارش-پیش نویس اصلی، ویرایش، گردآوری دادهها، تجزیهوتحلیل دادهها، منابع و منابع مالی: همه نویسندگان.
تعارض منافع
بنابر اظهار نویسندگان، این مقاله تعارض منافع ندارد.
تشکر و قدردانی
از تمام اساتید و کسانی که ما را در انجام این پژوهش یاری رساندند، بهویژه والدین کودکان طیف اوتیسم شرکتکننده در این پژوهش و کادر مدرسه پیک هنر که با فراهم کردن فضای مناسب به روند انجام پژوهش حاضر کمک شایان توجهی کردند، تشکر و قدردانی میشود.
References